۱۳۹۹/۱۱/۱۲

آیا ایران بازنده جنگ قره باغ است؟

 جنگ دوم قره باغ فرصتی برای نزدیکی تهران به باکو فراهم آورد، اما فهم نادرست وزارت خارجه ایران از تحولات میدانی باعث تضعیف تهران در قفقاز گشت.

بعد از حمله ارمنستان به مواضع نظامی در مرز با آذربایجان در ٦ مهر ١٣٩٩، جنگی تمام عیار میان آذربایجان و ارمنستان در گرفت. در حالی که گروه مینسک وابسته به سازمان امنیت و همکاری اروپا بعد از گذشت ٣٠ سال نتوانسته بود راه حلی برای این بحران ارائه کند، دولت آذربایجان برای بازپس گیری اراضی خود شروع به پیشروی به سوی قره باغ کرد. بعد از آنکه ارتش ارمنستان در نتیجه عدم مداخله طرفهای ثالث در جنگ، در هفته ششم نبردها، شهر شوشا را از دست داد و به عبارت بهتر، در حالی که در آستانه فروپاشی بود، در ١٩ آبان فیمابین روسیه، آذربایجان و ارمنستان تفاهم نامه ای به امضا رسید.

بر اساس این تفاهم نامه مقرر شد تا ارمنستان سه منطقه اشغالی همجوار قره باغ را به تدریج تخلیه کند. بدین ترتیب آذربایجان موفق شد تا ضمن آزادسازی اراضی تحت اشغال خود، توازن ژئوپلتیک جدیدی را در قفقاز ایجاد کند. بی تردید روسیه نیز در میان طرفهای پیروز جنگ قرار گرفت. کما اینکه در پایان نبرد و با حل مسئله، آن هم بدون حضور دو عضو دیگر گروه مینسک یعنی ایالات متحده امریکا و فرانسه، قفقاز جنوبی را به منطقه ای امن برای خویش مبدل ساخت. بدین ترتیب، از یک سو ایالات متحده امریکا و فرانسه، یعنی دو عضو ناتو را از منطقه قفقاز بیرون ساخت و از سوی دیگر، رابطه هم پیمانی خود با آذربایجان را قطع نساخت. همچنین نیکول پاشینیان، نخست وزیر طرفدار غرب را هم به طور ضمنی تنبیه کرد. حضور مستقیم و بی واسطه ترکیه در منطقه در روزهای بعد از پایان جنگ نیز به عنوان موفقیتی در سیاست خارجی این کشور به شمار می رود.

مدیریت روند از سوی ایران

در رابطه با مسئله قره باغ، انتظار آن بود که جمهوری اسلامی ایران به طور طبیعی از آذربایجان که دارای جمعیتی با اکثریت مسلمان و شیعه است، آشکارا حمایت کند. منتهی موضع گیری دولت تهران که با هدف مهار آذربایجان و ترکیه و تداوم وضعیت قبل از آغاز نبرد صورت می گرفت، از همان ابتدا و به طور غیرمستقیم به کار ارمنستان می آمد. به محض آغاز درگیری ها ایران در صدد برآمد تا در وهله اول، همان تأکید منفعلانه در حمایت از تمامیت ارضی آذربایجان را تداوم بخشد. چراکه تداوم وضعیت موجود، آذربایجان را مجبور می کرد تا برای رسیدن به نخجوان از اراضی ایران عبور کند و بدین ترتیب وابستگی آذربایجان به ایران ادامه پیدا می کرد. به همین شکل، وضعیت موجود، سرمایه گذاران تُرک را نیز مجبور می کرد تا برای دستیابی زمینی به آسیای میانه از خاک ایران استفاده کنند. ایران سعی می کرد تا این برگ برنده را از دست ندهد. از طرفی دیگر، تهران از این بابت نگران بود که پیروزی آذربایجان در قره باغ می تواند تأثیرات روانی بر تُرکهای ایران داشته باشد و باعث تقویت جنبشهای تجزیه طلبانه گردد؛ زیرا از دعوت وزارت امور خارجه ایران در همان روزهای ابتدایی جنگ مبنی بر «توقف فوری درگیری ها» در منطقه، نمی توان برداشت دیگری کرد. بی شک در صورت توقف درگیری ها آذربایجان نمی توانست دستاوردهای امروزین را به دست آورد.

تهران نه تنها از «اشغالگر» نامیدن ارمنستان خودداری کرد، بلکه موضوع ورود گروه های جهادی از سوریه به جنگ و به نفع آذربایجان را بدون ارائه دلیل و مدرک از زبان عالی ترین مقامات کشور نیز مطرح ساخت. علاوه بر این و به ویژه در بسیاری از رسانه ها ضمن آنکه ترکیه در مظان اتهام قرار گرفت، فعالیتهای حق طلبانه آذربایجان به عنوان طرح ترکیه برای بی ثبات ساختن منطقه مطرح گردید. تعداد تجزیه و تحلیلهای منتشر  شده در رسانه ها و مراکز تحقیقاتی و مبتنی بر این ادعا غیرقابل شمارش هستند. در حقیقت هدف عملی این ادعاها از نگاه ایران آن بود که افکار عمومی خود و به ویژه تُرکهای ایران درباره قره باغ را مدیریت کند. بدین ترتیب نبرد گروه های تندروی سوری در کنار آذربایجانی ها می توانست باعث زیر سؤال رفتن مشروعیت جنگ نزد تُرکان ایران گردد.

با این انگیزه ها ایران تلاش کرد تا این روند را با تکرار موضعگیری خود در جنگ اول قره باغ در سالهای ١٩٩٢-١٩٩٤ پشت سر بگذارد. اما از یک سو تُرکهای ایران دیگر به مانند سال ١٩٩٢ از نظر اجتماعی-سیاسی خسته از جنگ نبودند و از سوی دیگر، آذربایجان نیز در طی سالهای گذشته ضمن استفاده از کانالهای دیپلماتیک، از توانمند ساختن ارتش خود نیز غفلت نورزیده بود.

در چنین اوضاعی در برخی رسانه ها این موضوع مطرح شد که امارات متحده عربی و ایران از سوریه تعدادی از عناصر پ.ک.ک. را به قره باغ منتقل کرده اند؛ هرچند درستی این خبر مورد بحث است. مقامات ذیربط از ادعاهای مبنی بر وجود ارتباط ارگانیک مبتنی بر رابطه «برد-برد» میان ایران و پ.ک.ک. آگاه هستند. از این رو اگر در روزهای پیش رو از اسیران ارمنی اعترافاتی مبنی بر شرکت عناصر پ.ک.ک. در جنگ شنیده شود، نباید شگفت زده شد. همچنین اگر بخواهیم از ادعاهای منتشر شده در ایران مبنی بر ارسال گروه های تندرو به قره باغ، برداشتی روانی-سیاسی داشته باشیم، می توان گفت که تهران با استفاده از مکانیسم دفاعی فرافکنی، امیال و تفکرات نامقبول خود را به ترکیه نسبت می دهد. چراکه جا دارد یادی از منصور حقیقت پور، استاندار سابق اردبیل بکنیم که به علی‌اف پیشنهاد داده بود برای آزادسازی قره باغ، شبه نظامیان مسلح و متکی به توان مردم به مانند حشد شعبی، انصارالله و حزب الله در آذربایجان ایجاد کند. 

اگرچه به دنبال تغییر موازنه نظامی به نفع آذربایجان، تأکیدها بر تمامیت ارضی آذربایجان از سوی ایران افزایش یافت، اما رویکرد «منتظر باش و ببین» که این کشور در آغاز روند آن را پی گرفت، به همراه ورود خودروهای نظامی از مرز ایران به ارمنستان که در فضای مجازی انعکاس یافت، باعث شد تا این دیدگاه که ایران طرفدار ارمنستان است، در افکار عمومی آذربایجان و ترکیه تقویت شود. هر چقدر امامان جمعه که در جایگاه نمایندگی رهبر انقلاب هستند، برای کاهش واکنش مردم در آذربایجان ایران، اظهاراتی به نفع آذربایجان بیان داشتند، اما این ناکافی بود. علاوه بر این، علی ربیعی، سخنگوی دولت، در واکنش به این اظهارات و گویی که امامان جمعه برای اولین بار درباره موضوعی دائر بر سیاست خارجی اظهار نظر می کنند، بیان کرد که موضع گیری رسمی کشور در این موضوع، اظهارات وزارت امور خارجه است.

محاسبات نادرست ایران درباره قره باغ

بدون شک ایران دچار یک خطای محاسباتی شده است. قبل از هر چیز ایران به دلیل آنکه گمان نمی کرد جنگ در کوتاه مدت به نتیجه برسد، به دفعات این مسئله را مطرح می کرد که جنگ باعث بی ثباتی منطقه خواهد شد. ثانیاً پیش بینی نمی کرد که تُرکهای ایران به این سرعت بسیج شوند؛ حال آنکه ملیت گرایی تُرک در ایران گاهی در ابعاد واکنشی و گاهی کنشی آشکارا در حال اوج گرفتن است. در کنار این، مسئله قره باغ فقط مسئله نسل جوان ملیت گرا نیست، بلکه موضوع حساسی است در بین تمامی نسلها. در چنین موضوعی، حمایت کم سو و دیرهنگام از آذربایجان، باعث آسیب دیدن روابط عاطفی میان تُرکان ایران با مرکز می شود. اعتراضات صورت گرفته در شهرهایی با اکثریت تُرک به رغم اتخاذ تمامی تدابیر، برای تأیید این دیدگاه کافی است.

عدم حمایت روسیه از ارمنستان به محض شروع جنگ نیز احتمالاً حرکتی بود که ایران انتظار آن را نداشت. کما اینکه گفتمان ایران مبنی بر اینکه در ابتدا طرفین را به «آتش بس» دعوت کرد و بعداً بر «تمامیت ارضی آذربایجان» تأکید نمود و هنگامی که نتیجه جنگ مشخص شد، به «بازپس گیری اراضی آذربایجان از تصرف ارمنستان» تغییر یافت، به همراه روند نبرد با توجه به موضع گیری روسیه شکل گرفت. باز مشاهده شد که به مانند بحران سوریه، روسیه در مسائل منطقه ای، اولویتهای ایران را در نظر نمی گیرد و این کشور نمی تواند هم پیمان استراتژیکی برای ایران باشد. در حالی که نبرد ادامه داشت، دیدار عباس عراقچی، معاون وزیر امور خارجه ایران، با طرفهای درگیر برای ارائه طرح ایران درباره قره باغ نیز نتیجه ای در بر نداشت. در نهایت نیز روسیه، ایران را که همسایه هر دو طرف درگیر بود، به عبارتی از بازی خارج کرد.

از سوی دیگر، در حالی که فضای سیاسی بین المللی در مورد آذربایجان مناسب بود، دولت باکو بدون آنکه اجازه دهد تا هر نوع برخوردی با تهران صورت پذیرد، قبل از هر چیز و با ثبات تمام، مناطق هم مرز با ایران را بازپس گرفت. در حالی که ایران منتظر مشخص شدن اوضاع بود، آذربایجان در پی اجرای استراتژی جنگی ای بود که مشخص است از قبل بر روی آن کار شده بود. در کنار انتقال فناوری از سوی ترکیه به آذربایجان قبل از آغاز نبرد، سرمایه گذاری های نظامی آذربایجان نیز باعث شده بود تا کفه ترازو به نفع باکو سنگینی کند. حمایت آشکار ترکیه از آذربایجان از همان نخستین روزهای آغاز درگیری، برتری روانی را از آن آذربایجان ساخت.

در میان همه این موارد، آن هنگام که اخبار مربوط به حمایت لجستیکی ایران از ارمنستان در رسانه ها منتشر می شد، ارسال پیامهای تشکر از سوی مقامات رسمی باکو به تهران بابت موضع گیری رسمی ایران در جنگ را باید به عنوان تلاش آذربایجان برای به خطر نینداختن دستاوردهای نظامی خود تعبیر کرد. دولت باکو بدون تقابل با مسکو و تهران و مطابق حقوق بین الملل (همانطور که تهران اراضی اشغال شده در جنگ ایران و عراق را با عملیات نظامی آزاد ساخت)، موفق به آزادسازی قره باغ گشت.

نتیجه

ایران در مسئله قره باغ دیگر دارای توان تغییر معادلات نیست. اینکه این کشور به دلیل نزاکت سیاسی، خود را حامی آذربایجان نشان داد، اما هیچ گام بازدارنده ای علیه ارمنستان نیز برنداشت، باعث شد تا ناظران بین المللی این کشور را در کنار ارمنستان قرار دهند. به همین دلیل مقامات دیپلماتیک ایران در برهه ای که نبرد ادامه داشت، تلاش فراوانی کردند تا نشان دهند که از آذربایجان حمایت می کنند. اما به رغم این تلاشها نمی توان گفت که تهران توانسته باشد افکار عمومی آذربایجان و تُرک را راضی گرداند. دولت تهران همانطور که نتوانست روند جنگ را با رویکردی انحرافی از قبیل «انتقال گروه های جهادی به قفقاز» به شکل مطلوب مدیریت کند، در معادلات جدید ژئوپلتیک ایجاد شده در دوران پس از جنگ نیز به همراه ارمنستان در «باشگاه بازندگان» قرار گرفت. در حالی که جنگ دوم قره باغ که در روابط ایران با آذربایجان دارای کارکرد کاغذ تورنسل بود، فرصتی برای نزدیکی تهران به باکو فراهم آورده بود، اما فهم نادرست وزارت خارجه ایران از تحولات میدانی باعث تضعیف تهران در قفقاز گشت. در حالی که اساساً ارمنستان کشوری نیست که بتواند به اندازه آذربایجان برای ایران سود داشته باشد، نگاه امنیتی و محدود باعث شد تا ایران قادر به ابتکار عمل در قبال وضع جدید نباشد. هرچند از نگاه ایران تأسیس پستهای دیدبانی از سوی روسیه در کنار ترکیه در قره باغ می تواند کمی تسکین دهنده باشد، اما با یک محاسبه ساده سود و زیان می توان دانست که در میان مدت و بلندمدت به نفع ایران خواهد بود که با تغییر پارادایم در سیاست قفقاز، به آذربایجان و ترکیه نزدیک گردد. در غیر این صورت تأثیرگذاری ایران در قفقاز بیش از پیش کاهش خواهد یافت.


نویسنده: اومود باشار - وبسایت ایرام؛ مرکز مطالعات ایرانی آنکارا

۱۳۹۹/۱۱/۱۱

مرکز دیده‌بانی مشترک ترکیه و روسیه برای نظارت در قره‌باغ آغاز به کار کرد

 فعالیت مرکز دیده‌بانی مشترک نیروهای ترکیه و روسیه در چارچوب نظارت بر آتش‌بس در منطقه قره‌باغ آذربایجان که از اشغال ارامنه آزاد شده است٬ امروز شنبه رسما آغاز شد.

ذاکر حسن‌اف وزیر دفاع آذربایجان، یونس امره کاراعثمان‌اوغلو معاون وزیر دفاع ملی ترکیه٬ الكساندر فومین معاون وزیر دفاع روسیه و سایر مقامات کشوری و لشکری در مراسم افتتاح این مرکز حضور یافتند.

وزیر دفاع آذربایجان طی سخنانی پس از نواخته شدن سرود ملی آذربایجان٬ ترکیه و روسیه٬ ضمن آرزوی موفقیت برای سربازان تُرک و روس که در این مرکز خمت خواهند کرد٬ اظهار داشت: «مطمئنیم كه روابط دوستانه‌ای بين سربازان تُرک و روس ایجاد خواهد شد».

امره کاراعثمان‌اوغلو معاون وزیر دفاع ملی ترکیه نیز تاکید کرد که «صلح و ثبات در منطقه در نتیجه تلاش‌های مصمم رجب طیب اردوغان٬ ولادیمیر پوتین و الهام علی‌اف روسای جمهور ترکیه٬ روسیه و آذربایجان حاصل شده است».

وی همچنین گفت: «این مرکز دیده‌بانی مشترک به منظور نظارت بر آتش بس، ثبت تخلفات، بررسی شکایات و مشکلات طرفین و اقدامات پیشگیرانه از بروز تخلفات فعالیت خواهد کرد».

همچنین الكساندر فومین، معاون وزیر دفاع روسیه نیز ضمن آرزوی موفقیت برای سربازان اظهار داشت كه این مركز در خدمت برقراری صلح و آرامش در منطقه خواهد بود.

لازم به ذکر است بامداد دهم نوامبر سال گذشته الهام علی‌اف، رئیس جمهور آذربایجان، نیکول پاشینیان نخست‌وزیر ارمنستان و ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه توافق‌نامه‌ای را برای برقراری آتش‌بس در قره‌باغ در مسکو امضا کردند.

براساس این توافق‌نامه٬ ارمنستان از اراضی اشغالی خارج شده و نیروهای حافظ صلح روسیه در منطقه قره‌باغ و کریدور لاچین که مرکز این منطقه را به ارمنستان وصل می‌کند٬‌ مستقر شدند.

سربازان تُرک نیز با تصویب پارلمان ترکیه و توافق با آذربایجان و روسیه برای نظارت بر روند آتش‌بس به مناطق آزادشده آذربایجان اعزام شدند.

تفاهم نامه مربوط به تاسیس مرکز دیده‌بانی مشترک ترکیه و روسیه بین خلوصی آکار و سرگئی شویگو وزرای دفاع ترکیه و روسیه در ۱۱ نوامبر ۲۰۲۰ امضا شد.

این مرکز در زمینی به مساحت ۴ هکتار در حوالی روستای مرزیلی در آغدام مستقر و ۶۰ سرباز تُرک و ۶۰ سرباز روس در آن خدمت می‌کنند. امنیت مرکز مشترک که شامل یک مسجد و یک کلیسا نیز می‌شود توسط سربازان آذربایجانی تامین می‌شود.

وبسایت "Where is Karabakh" در دسترس عموم قرار گرفت

 اداره گردشگری آذربایجان وب سایت "WhereisKarabakh.com" ("قره باغ در کجا واقع شده است") را راه اندازی کرده است. هدف از این پلتفرم نشان دادن موقعیت جغرافیایی قره باغ و همچنین تاریخ، فرهنگ و مناظر و طبیعت منطقه قره باغ آذربایجان به جهانیان است.

 مدیرعامل اداره گردشگری آذربایجان در مورد این وب سایت گفت: قبل هر چیز، مهم است که تاریخ غنی، بناهای فرهنگی و طبیعت این منطقه با شکوه را به اطلاع جهانیان برسانیم. ایجاد وب سایت "WhereisKarabakh.com" این ماموریت را دارد.

پس از ورود به وب سایت که دارای  یک رابط کاربری ساده است، کاربران می توانند هر کشوری را بر روی نقشه جهان انتخاب کنند و فاصله آنجا تا قره باغ را دانسته و همچنین در خصوص منشا اصلی نام «قره باغ»، تاریخ، بناهای تاریخی، مشاهیر، موسیقی موغام و قالی بافی، اسب های قره باغ و طبیعت آگاه شوند.

از بازدید کنندگان وب سایت دعوت می شود برای کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت Azerbaijan.travel مراجعه کنند.

۱۳۹۹/۱۱/۱۰

ارامنه و سناریوی جنگ سوم قره باغ

 با توجه به امضای توافق آتش بس میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان و قبول شکست از سوی ارمنستان، نیروهای آذربایجان کنترل بخش عمده خاک های اشغال شده از سوی ارامنه را در دست گرفتند. اما در این میان حدود ۳۲۰۰ کیلومتر مربع از اراضی در قره باغ مرکزی وضعیت مبهمی دارد. در این اثنا، آراییک هاتوریان رییس جمهوری خودخوانده قره باغ سابق از ادامه تلاشهای خود و ارامنه برای بازپس گیری مناطق از دست رفته سخن گفته است. در این نوشته به سناریو احتمالی و آرایش جدید نیروها خواهیم پرداخت. 

با توجه به ضربه شدید وارد شده به زیرساخت های اقتصادی، اجتماعی و نظامی ارمنستان، تداوم جنگ و یا شروع جنگ جدیدی دور از انتظار می باشد اما ارامنه حاضر در قفقاز تحت حمایت و تشویق روسها در پی ایجاد تنش های منظم و نامنظم خواهند بود. در این راستا ارامنه بر این باور و امید هستند که پس از جابجایی نزدیک به ۱۲ هزار و ۴۰۰ کیلومتر از مناطق مختلف قره باغ، ارامنه با تکیه بر مباحث دینی بتوانند حمایت بیشتری از اروپا و آمریکا کسب کنند. در این باره، کابینه جدید بایدن در آمریکا نیز می‌تواند قابل بررسی باشد چرا که چینش کابینه بایدن نشان می دهد که وی برخلاف ترامپ، علاقه بیشتری به کُنِشگَری در خاورمیانه و قفقاز دارد. از سوی دیگر، هندوستان نیز به صف متحدان ارمنستان پیوسته و سیستم های راداری پیشرفته ای را در اختیار این کشور قرار داده است. شایان ذکر است که نزدیکی دیپلماتیک و نظامی پاکستان و ترکیه، هند را در این معادله قرار داده است. 

از سوی دیگر نیز حمایت نظامی و حضور ملموس و غیر ملموس ترکیه در تحولات قفقاز و قره باغ شدت بیشتری گرفته است. به طور متوسط در هر هفته بیش از ۱۰ هواپیمای نظامی باری ترکیه از شهرهای مختلف این کشور راهی جمهوری آذربایجان می شود. همچنین نقش آفرینی گروه های کُردی در قالب ارسال جنگجو به قفقاز نیز به حداقل رسیده است و با توجه به وضعیت نظامی منطقه، حضور پ ک ک در قفقاز از بُعد تهدید خارج خواهد شد. همچنین پاکستان نیز نقش روز افزون و پررنگی در تحولات قره باغ نشان می‌دهد، به گونه ای که ارسال تجهیزات نظامی مانند موشکهای تاکتیکی و حتی فروش جنگنده نسل ۴ ساخت مشترک پاکستان و چین به آذربایجان نیز در دستور کار است.

تهیه‌ی فیلم مستند در خصوص نسل کشی تُرک‌های ازبکستانی توسط ارامنه

 از جنایات ارمنی‌ها در ازبکستان فیلمی تهیه شده است که نشان می‌دهد نسل‌کشی خوجالی نخستین جنایت خونین داشناک‌های ارمنی نبوده است.

این نسل‌کشی مربوط به سال ۱۹۱۸ میلادی در شهر «کوکاند» ازبکستان بوده و در فیلم مستندات کافی در این خصوص ارائه داده شده است.

فیلم مستند در این خصوص در لینک زیر قابل مشاهده است:


http://baku.tv/az/dunyaa/32566/

۱۳۹۹/۱۱/۰۸

تحلیل اندیشکده آمریکایی از جنگ قره‌باغ: اشتباهات محاسباتی ارمنستان در ورود به جنگ با آذربایجان چه بود؟

 ارمنستان در این جنگ غافلگیر شد. ارمنستان طی سال‌های اخیر به شدت به لفاظی‌های خصمانه و جسورانه علیه آذربایجان می‌پرداخت. اما چرا درگیری آنچنان‌ که رهبران ارمنی تصور می‌کردند پیش نرفت؟

اندیشکده شورای سیاست خارجی آمریکا در مقاله‌ای به قلم سوانته کورنل، مدیر حوزه آسیا و قفقاز در این اندیشکده و یکی از بنیان‌گذاران نهاد سیاست امنیتی در اندیشکده مرکز راهبردی جینسا نوشت: از زمان جنگ ارمنستان و آذربایجان، ارمنستان متحمل عقب‌نشینی‌های نظامی سنگین در مواجهه با نیروهای آذربایجان شد.


ارمنستان در همه جنبه‌های این درگیری دچار خطا شد


در این گزارش آمده است: به نظر می‌رسد که ارمنستان در این جنگ غافل‌گیر شد و این اتفاقی عجیب است زیرا ارمنستان طی سال‌های اخیر به شدت به لفاظی‌های خصمانه و جسورانه علیه آذربایجان می‌پرداخت. اما چرا درگیری آنچنان‌ که رهبران ارمنی تصور می‌کردند پیش نرفت؟ دلیل این امر در شماری از محاسبات شدیداً اشتباه نهفته است، به طوری که رهبری ارمنستان تقریباً در مورد همه جنبه‌های این درگیری دچار خطا شدند: فضای بین‌المللی، پاسخ روسیه، نقش ترکیه در این درگیری، و نیز پویایی‌های داخلی دشمنش یعنی آذربایجان.

درگیری ارمنستان-آذربایجان همواره مؤید یک تناقض عمیق بوده است. جمعیت ارمنستان، یک‌سوم جمعیت آذربایجان است، و ارمنستان فاقد منابع طبیعی و امتیاز و برتری ژئوپلیتیکی کلیدی آذربایجان است. اما ارمنستان در اوایل دهه ۱۹۹۰، پیروز جنگ شد، که دلیل آن عمدتاً دو عامل زیر بود: آشوب داخلی در آذربایجان و پشتیبانی روسیه از ایروان. این عوامل به ارمنستان کمک کرد تا بر منطقه قره ‌باغ و نیز بر قلمروهای بزرگ‌تر اطراف آن که محل اقامت حدود ۷۵۰ هزار آذربایجانی بود که مجبور به فرار شدند، مسلط شود.


آذربایجان به دنبال انتقام از اشغال خاک خود


در ارمنستان، این پیروزی به مبنایی برای احساس برتری نظامی بدل شد که تا ماه اخیر دوام آورد. اما به لحاظ دیپلماتیک، به زودی آشکار شد که ارمنستان پا را از گلیمش درازتر کرده است. عمدتاً به دلیل تاریخ تراژیک ارمنستان، این کشور از حمایت چشمگیر بین‌المللی برخوردار شده بود. اما پیشروی‌های ارضی ایروان و پاک‌سازی قومی آذربایجانی‌ها در بازه زمانی ۹۴-۱۹۹۳، تصور مذکور را تغییر داد. در سال ۱۹۹۶، قطعنامه‌های سازمان‌های بین‌المللی نظیر سازمان ملل و سازمان امنیت و همکاری در اروپا آشکار ساخته بود که دیگر کشورهای جهان موافق بازگرداندن کلیه قلمروهای اشغالی به آذربایجان هستند و راه‌حلی را برای درگیری می‌پذیرند که بنا به آن اجازه خودگردانی به ارمنی‌های منطقه قره‌باغ داده می‌شود اما استقلال کامل آن‌ها پذیرفته نمی‌شود.

به علاوه، با توجه به وسعت قلمروهایی که ارمنستان اشغال کرد، بدیهی بود که نه رهبری آذربایجان و نه جامعه آن با وضعیتِ پیش‌آمده کنار نخواهند آمد. در عوض، یک احساس قدرتمند انتقام در آذربایجان ایجاد شد و آذربایجان بخش چشمگیری از درآمدهای نفتی‌اش را روی بخش نظامی این کشور سرمایه‌گذاری کرد. عدم توازن فزاینده بین دو کشور، پیش از پیش تحمل‌ناپذیر شد. واکنش ارمنستان عبارت بود از تعمیق وابستگی نظامی به روسیه، که آن را تضمینی برای پیشرفت‌های نظامی خود تلقی می‌کرد.


امیدواری روزافزون ارمنی‌ها به روسیه


برای مدتی، ارمنستان خود را قانع کرده بود که زمان به‌واقع به نفعش است. پس از دو رویداد شوکه‌کننده در سال ۲۰۰۸ – جنگ در گرجستان و بحران مالی جهانی – ظاهراً اطمینان ارمنستان به مسکو حتی بیشتر هم شد. اینکه غرب از جلوگیری از شکست نظامی عزیزکرده‌اش در منطقه قفقاز یعنی گرجستان ناتوان است آشکار شده بود، و بحران مالی سبب کاهش تدریجی نقش‌آفرینی کشورهای غربی در این منطقه شد. استقلال کوزوو در همان سال باعث یک دولت آلبانیایی دیگر در منطقه بالکان شد، که ارمنی‌ها آن را به عنوان مدلی برای سرنوشت آتی منطقه قره‌باغ تلقی کردند. پس از اشغال کریمه توسط روسیه در سال ۲۰۱۴، که شباهت‌هایی با تسخیر قره‌باغ توسط ارمنستان در دو دهه قبل داشت، امیدهای ارمنی‌ها بیش از پیش فزونی گرفت. در نتیجه، ارمنستان مذاکرات به رهبری سازمان امنیت و همکاری در اروپا پیرامون درگیری ارمنستان-آذربایجان را عمدتاً به عنوان تاکتیکی برای وقت‌کشی قلمداد کرد و به نظر نمی‌رسید که دستیابی به توافقات جدی در ازای صلح را ضروری تلقی کند.


امتناع روسیه از متوقف کردن آذربایجان


در آوریل ۲۰۱۶، تشدید تنش‌ها منجر به جنگی چهار روزه شد که در آن آذربایجان، برای نخستین بار از سال ۱۹۹۴، بار دیگر بر بخش‌هایی از قلمروهای اشغالی مسلط شد. نکته مهم این‌که در حالی که مسکو متعاقباً در صدد مذاکره بر سر یک توافق آتش‌بس برآمد، اما از مداخله در راستای متوقف ساختن پیشروی آذربایجان امتناع کرد. این اتفاق باید زنگ خطر را در ایروان به صدا درمی‌آورد. اما عجیب است که این رویداد، در عوض باعث موضع‌گیری سخت‌تر ارمنستان شد.

نخستین تغییر، تغییری زبانی بود. ارمنی‌ها به تدریج قلمروهای اشغالی پیرامون قره‌باغ را «قلمروهای آزادشده» نامیدند – و این تغییر بزرگی بود، زیرا این نواحی سابقاً به عنوان یک حفاظ امنیتی و یک کارت مذاکره به منظور تضمین موافقت آذربایجان با وضعیت قره‌باغ محسوب می‌شدند. اما اکنون موضع ارمنستان تغییر کرده بود: ارمنی‌ها اکنون خاطرنشان می‌کردند که شاید اصلاً تمایلی به بازگرداندنانی قلمروها نداشته باشند، و به این ترتیب، چهار قطعنامه سازمان ملل را که خواهان بازگشت «فوری و بدون قید و شرط» این قلمروها به آذربایجان می‌شد نادیده گرفتند.


پاشینیان: قره‌باغ از آنِ ارمنستان است، تمام


زمانی که نیکول پاشینیان در بهار ۲۰۱۸ و در پی یک «انقلاب مخملی» به قدرت رسید، در ابتدا ظاهراً مایل به ازسرگیری فرایند صلح بود. نخبگان آذربایجانی از به قدرت رسیدن وی استقبال کردند: باکو از فرصت شروع عملیات‌های نظامی در جریان آشوب داخلی در ارمنستان استفاده نکرد. باکو به امید دستیابی به شریکی برای صلح، ظاهراً تمایل داشت که به پاشینیان فرصت دهد تا قدرتش را تحکیم کند. زمانی که علی‌اف و پاشینیان در اکتبر ۲۰۱۸ در دوشنبه با هم ملاقات کردند، بر سر کاهش تنش‌ها به توافق رسیدند. اکنون چشم‌انداز برقراری صلح، بهتر از گذشته بود.

اما سپس تغییری روی داد. در ماه مه ۲۰۱۹، پاشینیان از پذیرش «اصول مادرید» که توسط سازمان امنیت و همکاری در اروپا تعیین شده و مبنای مذاکرات از سال ۲۰۰۷ بود، امتناع کرد. وی همچنین در صدد تغییر شکل مذاکرات برآمد، و خواهان حضور رهبری محلی منطقه قره‌باغ در گفتگوها شد. اما وی سپس در جریان سخنرانی در اوت ۲۰۱۹ در پایتخت قره‌باغ، عنوان کرد که «قره‌باغ از آنِ ارمنستان است، تمام»، و بار دیگر از یکپارچگی ارمنستان و قره‌باغ سخن گفت که در اواخر دهه ۱۹۸۰ موجب شعله‌ور شدن آتش جنگ شده بود. این گفته‌های وی نه‌تنها متناقض بودند – اگر قره‌باغ از آنِ ارمنستان است، چرا باید دارای کرسی مجزایی در پای میز مذاکره باشد – بلکه ظاهراً جایی برای مذاکرات پیرامون وضعیت این قلمرو باقی نگذاشت. نشانه‌های دیگری هم دال بر چرخش موضع ارمنستان وجود داشت. آنا هاکوبیان همسر پاشینیان، که جنبش «زنان برای صلح» را در سال ۲۰۱۸ به راه انداخته بود، در خلال این تابستان لباس نظامی به تن کرد و با دست گرفتن یک اسلحه، تلاش کرد تا از آموزش نظامی برای زنان حمایت کند. پسر وی نیز داوطلب خدمت در قلمروهای اشغالی شد.


جنگ‌های جدید برای قلمروهای جدید


راهبرد نظامی ارمنستان نیز تغییر کرد: در همان سال، دیوید تونویان وزیر دفاع – که قدرت و نفوذ وی به تدریج در دولت افزایش یافت – عنوان کرد که ارمنستان اکنون منکر منطق زمین برای صلح می‌شود که مبنای مذاکرات بود، و در عوض راهبردی مبنی بر «جنگ‌های جدید برای قلمروهای جدید» را دنبال خواهد کرد. همراه با این دعاوی، تحرکات جسورانه‌ای نیز صورت گرفت که وضعیت میدانی را تغییر داد: ارمنستان تقریباً به صورت علنی، انتقال ارمنی‌های سوریه و لبنان به قلمروهای اشغالی و اسکان آن‌ها در این نواحی را کلید زد، و واقعیت‌های جدیدی را در عرصه میدانی ایجاد کرد و سبب تحریک بیش از پیش باکو شد. موضع ایروان به بهترین نحو در مصاحبه پاشینیان با برنامه هارد تاک بی‌بی‌سی در اوت ۲۰۲۰ خلاصه شد، که استیون ساکور مجری خشمگین برنامه را بر آن داشت که به پاشینیان بگوید «واضح است که شما یک حافظ صلح نیستید».

اما رهبران ارمنستان سپس پا را از این هم فراتر نهادند: آن‌ها، احتمالاً سهواً، اقداماتی را صورت دادند که نقش ترکیه در این مشاجره را پررنگ‌تر کرد. زمانی در ماه ژوئیه سال جاری، جنگ در مرز نواحی غیرمناقشه‌برانگیز ارمنستان-آذربایجان در شمال منطقه درگیری شروع شد، ترکیه نگران آن شد که ارمنستان به تهدیدی برای زیرساخت‌های انرژی در مجاورت تأسیسات انتقال نفت و گاز آذربایجان شود. متعاقباً، در اوایل ماه اوت، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر ارمنستان، هر دو در مراسم صدمین سالگرد پیمان سور سخنرانی کردند؛ توافقی که موجب تشکیل یک دولت ارمنی در شرق ترکیه شد – و برای یک قرن موضوع اعتراضات ملی‌گرایان ترکیه بوده است.


چهار محاسبه شدیداً اشتباه از جانب رهبران ارمنستان


این رویدادها مؤید حداقل چهار محاسبه شدیداً اشتباه از جانب رهبران ارمنستان است. نخست این‌که سخن گفتن از «قلمروهای آزادشده»، بازتاب تلاشی عامدانه در راستای بهره‌برداری از ضعف نهادها و قوانین بین‌المللی بود. برای دو دهه، آذربایجان تلاش‌هایش را روی استفاده از دیپلماسی و فشار بین‌المللی بر ارمنستان جهت بازداشتن ارمنستان از تلاش برای تغییر مرزهای بین‌المللی از طریق نیروی نظامی، متمرکز کرده بود. ظاهراً ضعف تضعیف نظم بین‌المللی، دست ارمنستان را باز گذاشت تا کنترلش بر این سرزمین‌ها را برای مدتی نامعلوم حفظ کند. آنچه رهبری ارمنستان نادیده گرفت این است که همین نظم بین‌المللی بود که آذربایجان را از کنار گذاشتن دیپلماسی و پیگیری راه‌حل نظامی بازداشته بود.

در سال ۲۰۱۹، رئیس‌جمهور الهام علی‌اف اشاره کرد که وضعیتی در جهان پیش آمده که در آن «قدرت، حق است»، و تلویحاً گفت که اگر آذربایجان نتواند از طریق دیپلماسی به اهدافش دست یابد، مطابق قاعده مذکور وارد عمل خواهد شد. به طور مشابه، ارمنستان متوجه الزامات شکستش در به رسمیت شناخته شدن قلمرو اشغالی توسط جامعه بین‌المللی نشد. چنان‌که رویدادهای اخیر آشکار ساخته است، تا زمانی که جنگ بر سر قلمرو به رسمیت شناخته‌شده آذربایجان توسط جامعه بین‌المللی باشد، قدرت‌های غربی و دیگر قدرت‌ها کاری نمی‌توانند بکنند جز صدور فراخوان‌های تکراری برای توقف درگیری و آغاز مذاکرات.

دوم و شاید مهم‌تر این‌که ارمنستان نتوانست این واقعیت را درک کند که نمی‌تواند حمایت روسیه را قطعی تلقی کند. نفوذ روسیه بر ارمنستان به حدی شدید شده بود که ولادیمیر پوتین ابراز تمایل به برقراری رابطه نزدیک با الهام علی‌اف را چندان خطر بزرگی احساس نکرد و تلاش کرد تا آذربایجان را وارد مدار روسیه کند. دانشجویان حوزه راهبرد روسیه از دیرباز متوجه شده بودند که کرملین نفوذش بر ارمنستان را به عنوان اهرم فشاری برای دستیابی به نفوذ بر گرجستان و آذربایجان به‌کار می‌گیرد، که هر دوی آن‌ها دارای اهمیت ژئوپلیتیک بسیار بیشتری هستند. چندین سال قبل، مسکو فروش مقادیر زیادی تسلیحات به آذربایجان را آغاز کرد. مسلماً باکو قیمتی بالاتر از ایروان پرداخت می‌کرد، اما این اقدام احتمالاً سبب شده است که رهبران ارمنستان، راهبردشان مبنی بر وابستگی به روسیه را اساساً به پرسش بکشند، چرا که روسیه همچنین تلاش زیادی کرد تا باکو را راضی کند که به سازمان‌های تحت رهبری روسیه نظیر اتحادیه اقتصادی اوراسیا بپیوندد. اما علی‌رغم این ‌که روسیه از مداخله در تنش‌هایی که در خلال سال ۲۰۱۶ بروز کرد اجتناب ورزید، دولت ارمنستان باز هم به بازاندیشی جدی در مورد رابطه‌اش با روسیه نپرداخت.


بی‌اعتمادی پوتین به پاشینیان و شیوه به قدرت رسیدن وی


در عوض، ایروان مانند بازیگری که گزینه‌های بدی در دست دارد، به وضوح شروع به بلوف‌زدن کرد تا جایی که باکو نهایتاً تصمیم گرفت واکنش نشان دهد. پوتین عمیقاً به پاشینیان و شیوه به قدرت رسیدن وی بی‌اعتماد است، و به نظر می‌رسد که از ناکامی وی خرسند شود – احتمالاً به امید این‌که رژیم سابق بار دیگر در ایروان به قدرت برسد. جالب ‌توجه است که الهام علی‌اف در ماه اوت سال جاری در صدد حذف نیروهای طرفدار روسیه در دولتش برآمد و علناً از فروش‌های نظامی روسیه به ارمنستان گلایه کرد. رویکرد محتاطانه پوتین ممکن است بازتاب نیاز به جلب رضایت آذربایجان در راستای کسب نفوذ بیشتر بر مهم‌ترین کشور راهبردی در منطقه قفقاز باشد. اگرچه امکان تغییر روندها وجود دارد، اما فعلاً به نظر می‌رسد که روسیه مداخله قاطع در این جنگ را چندان برای خود سودمند تلقی نمی‌کند، و حتی به نظر می‌رسد که می‌خواهد از این فرصت تشدید تنش‌ها استفاده کند و نیروهای حافظ صلح روس را به منطقه درگیری بفرستد. در هر صورت، ارمنستان منزوی‌تر از آن بود که از لفاظی‌هایش برمی‌آمد.


ناتوانی مقامات ارمنی در تحلیل شرایط منطقه‌ای


سوم این‌که رهبران ارمنستان نتوانستند پیوندهای رو به رشد میان قفقاز جنوبی و خاورمیانه را به درستی تحلیل کنند، به خصوص نقش ترکیه در منطقه را. از سال ۲۰۱۵ به بعد، یک نیروی ملی‌گرای قوی درون دولت ترکیه ریشه دوانده، و بیش از پیش به عامل تعیین‌کننده سیاست خارجی ترکیه بدل شده است. رئیس‌جمهور رجب طیب اردوغان – که یک اسلام‌گراست و نه یک ملی‌گرا – به سمت و سویی ملی‌گرایانه‌تر سوق داده شده، به طوری که آنکارا در صدد به چالش کشیدن روسیه در سوریه و لیبی برآمده است. برای ارمنستان، این واقعیت که پهپادهای ترکیه توانستند از سد سامانه‌های دفاع هوایی روسیه عبور کنند، حداقل در مورد لیبی، باید مایه نگرانی جدی شده و نیاز به احتیاط بیشتر را برجسته ساخته باشد. علی‌رغم نشانه‌های هشداردهنده آشکار، مثلاً اظهارات اردوغان در فوریه ۲۰۲۰ مبنی بر این که قره‌باغ به همان اندازه که برای آذربایجان اهمیت دارد برای ترکیه هم مهم است، رهبران ارمنستان اما به‌هیچ‌وجه نتوانستند چرخش در موضع ترکیه در قبال درگیری فعلی را پیش‌بینی کنند. در واقع، آن‌ها از طریق اقداماتی نظیر استقبال از پیمان سور در تابستان سال جاری، چرخش مزبور را تسریع کردند.

نهایتاً، رهبران ارمنستان نتوانستند دگرگونی داخلی اخیر در آذربایجان را درک کنند. ظاهراً رهبران ارمنستان متوجه نشدند که رویکرد جسورانه‌تر علی‌اف بر جدی‌ترین مشکل آذربایجان یعنی درگیری بر سر قلمروهای آذربایجانی اشغال‌شده تأثیر خواهد گذاشت، گرچه علی‌اف بارها از این وضعیت ابراز ناخرسندی کرده بود.


ارمنستان نتوانست ژئوپلیتیک کشورش و منطقه را درک کند


پس چرا رهبران ارمنستان دچار چنین اشتباه محاسباتی عمیقی شدند؟ چندین دلیل برای این امر به ذهن می‌رسد. جهان طی سال‌های اخیر سریعاً تغییر کرده است، و ارزیابی الزامات تأثیرات متقابل فرایندهای جهانی و منطقه‌ای نیازمند انعطاف‌پذیری چشمگیر و مهارت‌های تحلیلی است. ظاهراً رهبران ارمنستان دچار خودشیفتگی شده و تبلیغات سیاسی خودشان را باور کردند. اما این امر هم نمی‌تواند توضیحی برای شکست بزرگ آن‌ها باشد؛ شکستی که تنها از طریق یک تحلیل عمیق‌تر پیرامون سیاست داخلی ارمنستان می‌توان آن را توضیح داد.

اکنون آشکار شده است که نخست‌وزیر نیکول پاشینیان – که قبل از به قدرت رسیدنش به عنوان رهبر اعتراضات خیابانی در سال ۲۰۱۸، فاقد تجربه سیاسی بود – نتوانسته است ژئوپلیتیک کشورش و منطقه را درک کند. اما وی همواره از جانب رهبری قبلی ارمنستان دست کم گرفته شد، و در مقابل به سمت رهبری قره‌باغ متمایل شد، و روابط حسنه‌ای با مسکو برقرار کرد. این امر باعث یک وضعیت شدیداً ناپایدار شد، به طوری که پاشینیان تصمیم گرفت با اتخاذ موضعی بیش از پیش ملی‌گرایانه و تحکیم قدرت خود، از رقبایش پیشی بگیرد. در واقع، فراخوان وی برای یکپارچگی احتمالاً بیشتر معطوف به رهبری قره‌باغ بود و قصد داشت محبوبیت خود میان ارمنی‌های قره‌باغ را نیز افزایش دهد. در این صورت، وی شدیداً تأثیر این لفاظی‌ها بر باکو را دست کم گرفته است.

دو طرف درگیری یک توافق آتش‌بس را به امضا رسانده‌اند که پیروزی نظامی آذربایجان را تحکیم می‌کند و در عین حال مؤید سطحی از کنترل ارمنستان بر بخش‌هایی از قره‌باغ است. خسارت بلندمدت ناشی از اشتباهات محاسباتی ارمنستان که در اینجا به آن‌ها پرداخته شد، کاملاً مشهودند. اگرچه بخشی از خسارت وارده فیزیکی است، اما مهم‌تر از آن، آسیبی است که به تصورات ارمنی‌ها وارد شد: احساس برتری نظامی ارمنستان اکنون به باد رفته، و احساس انزوایش ملموس شده است. اکنون باید آشکار شده باشد که ارمنستان تنها در صورتی می‌تواند امن باشد که به صلح پایدار دست یابد. با توجه به ناتوانی پاشینیان، به دشواری می‌توان حدس زد که وی چگونه از این برهه حساس عبور می‌کند، در حالی که درخواست‌ها برای استعفای وی نیز بیشتر خواهد شد.

این اندیشکده در پایان خاطرنشان کرد: خواه پاشینیان در قدرت بماند با برکنار شود، همچنان باید منتظر ماند و دید که آیا ارمنستان از این ماجراجویی مخاطره‌آمیز درس می‌گیرد و تلاشی جدی برای رسیدن به صلح را آغاز می‌کند یا نه.

۱۳۹۹/۱۱/۰۶

كنفرانس صلح پاريس ۱۹۱۹ و رد ادعای ارامنه و جیلوها درباره غرب آذربایجان

 پس از پایان جنگ جهانی اول موضوع اداره امپراطوری های شکست خورده آلمان و عثمانی در صدر اولویت های دول فاتح قرار گرفت. تخليه آذربايجان ايران نيز يكی از موضوعات متاركه صلح بود. ایران گرچه بصورت رسمی وارد جنگ جهانی نشده بود و حتی اعلان بی طرفی هم کرده بود ولی سعی فراوان در شرکت در کنفرانس صلح داشت. با اينحال عليرغم قبول ظاهری انگليسيها در باب شركت ايران در كنفرانس صلح، انگلیسی ها مخالف اين امر بودند.

براساس تصميمات اتخاذ شده هیئت نمایندگی ایران به قرار زير بود: مشاور الممالک وزیر خارجه – معین الوزراء علا فرزند دوم علاء السلطنه وزیر امور خارجه که انگلستان وی را شخصيتی ملی و افراطی قلمداد میکرد و ذکاء الملک فروغی معلم سرخانه سابق شاه و از اعتدالیون.

از ديگر سو ارامنه و آشوری های آذربايجان كه در جنگ جهانی اول هم‌پيمان متفقين بودند نيز برای بدست آوردن آنچه كه حقوق از دست رفته شان می دانستند تصميم به شركت در كنفرانس صلح گرفتند. در نامه وزير مختار ايران در فرانسه از اينكه ارامنه با اقداماتشان دنيا را مشتبه كرده اند به دولت هشدار می دهد. 

در اين كنفرانس دو هيئت نسطوری – آشوری با درخواستهایی شركت كردند. دسته‌ای از آذربايجان ايران به سركردگی پطروس و ماجراجويان فراری از آذربايجان و هيئت ديگر از آشوری هايی كه برای تحصيل از آذربايجان به آمريكا رفته بودند. آشوری ها در اين درخواستها فعلا مختاريت و سپس استقلال كامل دولت آشوری در حدود موصل، غرب آذربايجان، دياربكر تا شمال درياچه وان و كوههای شرق تركيه تقاضا شده بود  كه از سوی هم دولت تركيه شديدا و هم از سوی ايران نسبتا رد شد.

در یادداشت ادعاهای ایران در قسمت حفظ استقلال سیاسی، بازگرداندن سرزمین هایی از عثمانی و روس که طی جنگها ایران از دست داده بود و قسمت سوم تقاضای جبران خسارت. در اين حين وزارت خارجه طی دستورالعملی رمزی به كارگزاری آذربايجان می نويسد: « برای آنكه دولت بهتر به مقصود خود در اراضی و نقاطی كه جبرا مطابق عهود قديم از ايران انتزاع شده مستولی گردد لازم است اهالی آن نقاط تمايل خودشان‌ را به اعاده در تحت حكومت ايران علنا اظهار نمايند. اهالب نخجوان به همین ترتيب رفتار و به تبريز نيز تعليمات لازمه داده شده است.» و همچنين آنها را «تشويق و ترغيب نمايند كه آنها هم يا به توسط وزير مختار فرانسه در طهران و يا مستقيما تمايلات خود را به اعاده در تحت حكومت ايران صريحا به كنفرانس صلح تلگراف نمايند تا كمک بزرگی به عمليات ميسيون ايران و دولت عليه بشود. »

درباره ادعاهای ارضی ایران روزنامه تایمز لندن نوشت: « ایران نه لیاقت، نه پول و نه اسلحه برای اداره کردن اراضی وسیع مورد ادعای خود دارد.» و بدین ترتیب در این کنفرانس نه تنها ایران شرکت داده نشد بلکه خسارات ایران در جنگ نیز پرداخت نشد. در عوض با اقدامات عصمت پاشا صدر هیئتb نمایندگی ترکیه، ادعاهای ارامنه و آشوری ها درباره مناطق غربی آذربایجان نیز بی اثر ماند. پس از امضای قرارداد ۱۹۱۹ وثوق الدوله با انگلیس مبنی بر تحت الحمایه کردن ایران، هیئت نمایندگی ایران نیز با دست خالی به تهران بازگشت.

دکتر توحید ملک‌زاده دیلمقانی

۱۳۹۹/۱۱/۰۳

چرایی شکست دیپلماسی ایران در مناقشه‌ اخیر قره باغ

 دیپلماسی یا روابط دیپلماتیک به دانش ارتباط میان سیاست‌ ورزان و سران کشورها که توسط رهبران سیاسی همان کشورها که به فراخور منافع ملی شان اعلام می‌گردد، گفته‌ می‌شود.

منافع ملی اصلی ترین عنصر تعیین کننده‌ روابط دیپلماتیک یک کشور با کشورهای دیگر است.

منافع ملّی، مفهوم وسیعی است که تنها به معنای حفظ استقلال ملّی و تمامیّت ارضی نیست و ممکن است حیطه وسیعی مثل منافع اقتصادی و ثبات سیاسی، و حوزه ی نفوذ سیاسی و... را شامل گردد.

در تبیین منافع ملی اصولا علمای سیاست وحدت ملی را مبنا قرار داده و اصول دیپلماتیک خود را پایه گذاری می‌نمایند.

البته عکس این سخن نیز صادق است

ساختار جمعیتی یا به عبارتی دقیق تر ساختار ملی و قومی یک کشور اصلی ترین عنصر تعیین کننده ی وحدت ملی  آن کشور است. بدین گونه که ایجاد وحدت ملی در جامعه ای که دارای ساختار تک قومی و تک ملتی است، بسی سهل تر از جامعه ی کثیر المله و کثیر الاقوام است. البته کشورهایی هستند که با رعایت حقوق تمام ملل و اقوام ساکن در جغرافیای سیاسی شان وحدت ملی قویتری از بسیاری کشورهای با ساختار جمعیتی تک قومی دارند. 

در کشورهایی که ‌‌شکاف اجتماعی به دلیل عدم رعایت حقوق شهروندی شان زیاد است و یا رنگ غلیظ سیاسی گرفته اند، میزان وحدت ملّی ضعیف تر است. وحدت ملّی از جمله منافع مهم ملّی است که هر ملّتی برای بقا و حیات خود، و یا دستیابی به اهداف دیگر خود، سخت به آن نیازمند است؛ زیرا جامعه متشتّت و پراکنده و جامعه ای که در آن هر کسی به دنبال منافع قومی، سیاسی و نژادی خود باشد و در آن منافع عموم ملّت، پاس داشته نشود، به ناچار از هم فروپاشیده خواهد شد.

آنچه روشن است که منافع ملی یک کشور کثیرالمله و کثیر الاقوامی مثل ایران لزوماً به معنای مجموعه منافع یک «قوم خاص» نیست؛ آنچه منافع ملی را مشخص می‌کند، ساختار جمعیتی و نوع نظام سیاسی و نیز فرهنگ و ارزش‌های تک تک افراد و کلیه‌ی اقوام جامعه است؛ نه علایق و ارزش‌های نخبگان یک قومی خاص!!! اگر چنین باشد قافیه را خواهیم باخت همچنان که در حال باختن قافیه نیز هستیم.

جمهوری ها و کشورهای تازه استقلال یافته‌ی قفقاز از شوروی کمونیستی، منطقه ای بکر جهت سرمایه‌گذاریهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی بود که می‌بایست مورد توجه تصميم گیرندگان حوزه‌ی سیاست ایران قرار می‌گرفت. 

جمهوری آذربایجان جزو کشورهایی هست که ملتشان دارای تنیدگی فرهنگی و اجتماعی و تاریخی عمیقی با ملت ایران هست. 

مردم جمهوری آذربايجان همزبان با چند ده میلیون شهروند ایران و دارای اکثریت شیعه و قرابت دینی با ایرانیان اند. با علایقی فرهنگی و هنری و موسیقی و آداب و رسوم مشترک که ایجاد روابط دیپلماتیک عمیق، ماندگار و استراتژیک امری ضروری و حیاتی می‌نمود. ولی باکمال تاسف چنین نشد و به آسانی این حوزه ی نفوذ را به رقبا واگذار کرده و صرفا به خرده گیری رقبای سیاسی بسنده کردیم! 

متاسفانه در همان ابتدای اعلام استقلال، بخش اعظمی از اراضی آنها توسط رژیم وقت ارمنستان اشغال گردید.

در این میان دولت وقت ایران یعنی دولت هاشمی رفسنجانی در این فاجعه سنگ بنای روابط دیپلماتیک ایران و جمهوری آذربایجان را کج نهاد.

جمهوری اسلامی ایران که یک نظام سیاسی بر پایه ی اصول دینی پایه گذاری شده بود و خود را اُم‌ القرای کشورهای اسلامی می‌دانست و در اکثر کشورهای جهان در حمایت از مسلمانان جهان آشکارا تا مداخله ی نظامی نیز پیش می‌رفت، در قبال اشغال اراضی جمهوری آذربایجان توسط ارامنه موضع درستی اتخاذ نکرد و البته استناد به گفته های اخیر دکتر علی مطهری نایب رئیس مجلس شورای اسلامی سابق ایران؛ در جنگ قره باغ سران دولت به خاطر «ملاحظات قومی» جانب ارمنستان را گرفتند!

این سخنان در کشور سبب تعجب فعالان سیاسی تُرک نگردید چرا که این ملاحظات قومی نه تنها در جنگ قره باغ بلکه بعدها نیز در رفتارهای سیاسی سیاستمداران و دولتمردان فعلی در داخل نیز هویدا بود و البته سخنان دکتر مطهری یکی از اسناد بر اثبات حمایت برخی از دولتمردان از ارامنه ی اشغالگر بود که برخی منکر آن بودند.

با وجود اشغال سرزمین‌های اسلامی و تخریب اماکن مذهبی در مناطق اشغالی و تبدیل مساجد به گاودارى و خوک دانی با کمال تعجب همچنان برخی دولت‌ های روی کار آمده و سیاستمداران به روابط عمیق دیپلماتیک با کشور ارمنستان ادامه داده، روز به روز نزدیک تر گشته و روابط تجاری و اقتصادی و سیاسی عمیقی با ارامنه ایجاد نمودند.

آنان پا را فراتر نهاده و در سالروز ادعاهای کذایی نسل کشی ارامنه توسط تُرک های ترکیه در پایتخت کشور اسلامی به ارامنه مجوز تظاهرات علیه ترکیه ی مسلمان صادر می‌ کردند.

در سالروز اشغال منطقه خوجالی و قتل عام صدها نفر از شیعیان مظلوم خوجالی نخست وزیر ارمنستان در تهران

مورد استقبال رئیس جمهور کشورمان قرار گرفت و دست در دست عکس یادگاری گرفتند.

پاشینیان در باشگاه آرارات در حضور ارامنه ی ایران به غلط پلاکارد «قره باغ خاک ارمنستان است» را برافراشت!

جای تعجب است که چگونه چنین اقدامی از دیدگان نیروهای امنیتی کشور می‌تواند مغفول ماند!!؟ 

این مقوله مورد اعتراض فعالان مدنی تُرک ایران قرار گرفت که برخی از نمایندگان وقت مجلس نیز به این امر اعتراض کردند.

آنچه برداشت می شود، دولت های ایران از انرژی واقعی خویش جهت حل مناقشه ی قره باغ بهره ی کافی نمی‌گیرند و تقریبا به گفته ی دکتر مطهری انگیزه ی کافی برای حل مناقشه ی قره باغ از خود نشان نمی‌دهند!

آنچنانکه توان و انگیزه ی اصلی ایران را در سوریه و عراق و یمن می‌توان مشاهده کرد. 

بالاخره بعد از گذشت سه دهه جنگ قره باغ مجددا شروع شد. کشورهایی چون ترکیه و ازبکستان آشکارا در کنار آذربایجان قرار گرفتند. روسیه و فرانسه نیز تقریبا از ارمنستان حمایت نمودند.

در ابتدای شروع جنگ ۴۴ روزه‌ی قره باغ ائمه‌ی جمعه‌ی چهار استان تُرک نشین کشور به درستی از ارتش آذربایجان حمایتی آشکار کردند و رهبر معظم انقلاب نیز در طول جنگ از آزاد سازی اراضی اشغالی جمهوری آذربایجان به حق حمایت نمودند.

در این میان دولت ایران رسما اعلام بی طرفی نمود. این درحالی بود که خودروهای کاماز روسی از مرز نوردوز ایران به سمت ارمنستان ترانزیت میشد! 

درحالیکه تجمعات طرفداران و حامیان شیعیان آذربایجان در شهرهای ایران توسط نیروهای امنیتی به بیراهه کشیده شد و تعداد کثیری از جوانان دستگیر شدند که البته با پادرمیانی ائمه ی جمعه و برخی نمایندگان مجلس بخشی از این اشخاص آزاد گردیدند.

در این ایام اصلاح طلبانی چون جلایی پور و تاج زاده تلویحا از ارامنه حمایت کردند!

سخن بسیار است!

جنگ تمام شد و اراضی اشغالی در مدت کوتاهی از اشغال آزاد گردید. 

فرستاده ی ایران جهت حل مناقشه قره باغ از ارمنستان و آذربایجان دست خالی برگشت! 

قره باغ به خاطر اشتراکات زبانی با شهروندان تُرک ایرانی مورد بی مهری و بی‌توجهی و غفلت سیاستمداران قرار گرفت و آشکارا منافع ملی ایران بخاطر ملاحظات قومی در آذربایجان ذبح گردید.

نمود عینی این کلام را در سخنان آقای احمدی بیغش نماینده ی مجلس ایران می توان مشاهده نمود! وی خواستار حمایت آشکار از ارامنه‌ی اشغالگر در مقابل جمهوری آذربایجان گردید! 

مسابقه‌ی تبریک سال جدید بر رهبران دولت ارمنستان از سوی دولتمردان از رئیس جمهور و معاون و وزیر جای تعجب داشت!

البته در عرف دیپلماتیک تبریک ایام خاص امری مرسوم و پسندیده ای هست اما نه اینگونه که «اصل بی طرفی» را در نگاه بین المللی زیر سوال برد! 

موضوع دیگری که از سوی مقامات و مدیران شهری شهرداری تهران و اصفهان عجیب تر نمود «نامگذاری» کوچه های تهران واصفهان به نام‌های «کشته شدگان» ارمنی در جنگ قره باغ است! 

زمانیکه مقام معظم رهبری دولت ارمنستان را به حقیقت آشکارا متجاوز واشغالگر می‌خواند نامگذاری کوچه های تهران به نام دشمنان ومتجاوزان خاک اسلام در این شرایط چه مفهومی می‌تواند داشته باشد؟! 

آذربایجان برای آزاد سازی اراضی خود سالها منتظر ماند، راههای بسیاری را آزمود و حتی سیاست مداران ایران را نیز بسیار سنجید!

سایه ی شوم نگاه ایرانشهری بر تارک سیاست خارجی ایران اجازه ی حمایت عمیق و ایجاد رابطه ی عمیق دیپلماتیک با جمهوری آذربایجان را نداد!

نهایتا آذربایجان ناچارا برای آزاد سازی اراضی خویش با ترکیه هم‌ پیمان شد.

کشورهایی مثل ترکیه و شخصی چون رجب طیب اردوغان سعی دارد از بحران‌ها برای خود و کشورش فرصتی سازد و شاید جنگ اخیر قره باغ برای ترکیه برگ برنده ای شد و ای بسا کارت برنده ی بازی را سیاست مداران ناشی ما تقدیم اردوغان نمودند!

سایه جریان انحرافی ایرانشهری بر سیستم سیاست خارجی نه تنها منافع ملی کشور ما را در جمهوری آذربایجان بلکه در کشور ترکیه و کشورهای بسیاری به خطر خواهد انداخت! 

همانگونه که از یک بیت شعر حسرت رجب طیب اردوغان در رژه ی پیروزی ارتش جمهوری آذربایجان، وزیر امور خارجه ی کشورمان یک بحران ساخت و چه مسائل امنیتی و سیاسی میان دو کشور که به بار نیامد!

تا زمانیکه چنین نگاه غلطی بر سیاست خارجی کشور حاکم است، قطعا دشمنان ما از این خلأهای ما بهره خواهند گرفت.

تغییر نگاه حاکم بر سیاست خارجی کشور یک امر حیاتی و البته ضروريست.

طاهر نقوی

۱۳۹۹/۱۱/۰۱

ژانویه سیاه روز آزادگی برای مردم جمهوری آذربایجان و روز ننگ برای ارتش شوروی

 در ۲۰ ژانویه سال ۱۹۹۰ به دنبال جریانات استقلال‌طلبانه مردم جمهوری آذربایجان، تاریخ قفقاز شاهد صفحه جنایتی شد که هرگز با مشابه آن روبه‌رو نشده بود.

به گزارش قره باغ سسی به نقل تسنیم، امروز ۳۱ اُمین سالگرد فاجعه ۲۰ ژانویه ۱۹۹۰ باکو است که از آن به عنوان ژانویه سیاه (قارا یانوار) یاد می‌شود.

شب ۱۹ تا ۲۰ ژانویه ۱۹۹۰ با فرمان میخائیل گورباچف رهبر اتحاد جماهیر شوروی زخم بزرگی بر پیکره جمهوری آذربایجان وارد آمد و ارتش شوروی در یک اقدام وحشتناک دست به قتل‌عام مردم این جمهوری زدند.

در سال ۱۹۹۰ به دنبال جریانات استقلال‌طلبانه مردم جمهوری آذربایجان، تاریخ قفقاز شاهد صفحه جنایتی شد که هرگز با مشابه آن روبه‌رو نشده بود. شبی که در آن ارتش شوروی در مقابل آزادی و آزادگی ایستاد و دست به چنان قتل‌عام هولناکی زد که کوچه و میدان‌های باکو از شدت فاجعه لباس خون به تن کرد. در این روز مردم جمهوری آذربایجان در برابر ظلم و استبداد ایستادند و با خون خود صفحه زرینی در تاریخ این کشور خلق کردند.

هرچند که در این روز زنان و مردان و کودکان بی‌گناه زیادی جانشان را از دست دادند اما این مردم جمهوری آذربایجان بودند که با استقامت و رشادت پیروز میدان شدند چرا که آزاد مردان پیر و جوان این کشور جان بر کف نهاده، آزادی را برای هم‌وطنان خود به ارمغان آوردند.

در این فاجعه بیش از ۶۰ هزار سرباز شوروی برای فرونشاندن جریان استقلال‌طلبی مردم جمهوری آذربایجان شرکت کرده بودند و در این روز نیروهای سرکوبگر حتی آمبولانس‌ها و امدادرسانانی که برای کمک به مجروحان آمده بودند مورد هجوم قرار دادند.

طبق آمار رسمی وزارت خارجه شوروی سابق، در جریان سرکوب مردم باکو ۱۳۷ نفر کشته و ۷۴۴ نفر زخمی و ۸۴۱ نفر نیز توسط نیروهای دولتی دستگیر شدند.

همچنین طبق آمار اعلامی از طرف وزارت کشور آن زمان، بیش از ۲۰۰ منزل مسکونی در همان روز تخریب و بیش از ۸۰ خودرو نیز به آتش کشیده شد.

مردم جمهوری آذربایجان جنایات و فاجعه ۲۰ ژانویه را هیچ‌گاه فراموش نکرده‌‌اند و در سال ۲۰۰۰ بنای یادبود و خیابان شهدای این فاجعه را به نام «شهیدلر خیابانی» افتتاح کردند.

مردم این کشور همه‌ساله در روز بیستم ژانویه، این رویداد را با احترام یاد می‌کنند و این فاجعه را تا ابد در صفحات خونین حافظه کشور خود ثبت کرده و به عنوان روز ماتم گرامی می‌دارند.

امسال نیز همانند سال های گذشته اقشار و گروه‌های مختلفی از جامعه جمهوری آذربایجان حضور پرشوری در مزار شهدای ژانویه سیاه داشتند.

۱۳۹۹/۱۰/۲۶

شهر "شوشا" پایتخت فرهنگی آذربایجان اعلام شد

 رئیس جمهور آذربایجان شهر شوشا که اخیرا از اشغال ارمنستان آزاد شده است را به عنوان «پایتخت فرهنگی» این کشور اعلام کرد.

الهام علی‌اف، رئیس جمهور آذربایجان در نشست مجازی با آنار کریم‌اف، وزیر فرهنگ این کشور شهر شوشا که از اشغال ارمنستان آزاد شده است را به عنوان «پایتخت فرهنگی» اعلام کرد.

وی ضمن اشاره به غنای فرهنگی شوشا، به کریم‌اف دستور محافظت از فرهنگ و زبان این شهر و احیای آن را ابلاغ کرد.

علی‌اف در ادامه افزود: امسال هشتصد و هشتادمین سالگرد میلاد نظامی گنجوی، شاعر و اندیشمند شهیر آذربایجانی است، سال 2021 به عنوان «سال نظامی» نامگذاری شد.

رئیس جمهور آذربایجان تصریح کرد: شوشا را پایتخت فرهنگی کشورمان اعلام می‌کنیم. شهر شوشا شایسته این است. به نظر من شوشا نه تنها پایتخت فرهنگی آذربایجان بلکه می‌تواند پایتخت فرهنگی منطقه باشد. فرهنگ شوشا غنی بوده مرمت و بازسازی آن آغاز شده است. . شوشا باید بدون اتلاف وقت به شکل اصلی خود برگردد.