۱۴۰۱/۰۸/۰۵

این conjuncture برای آذربایجان است

                              "Conjuncture"

واژه‌‌ ای با ریشه لاتین بوده و در زبان سیاست به معنای هم آیی و همزمانی رویداد‌ها می باشد. برای مثال کودتا و یا یک تحول سیاسی در یک کشور در چه برهه زمانی و مکانی از جهان قرار دارد و چگونه از تحولات منطقه‌ای و سیاست کلی بین المللی 
متأثر می‌شود.





با سقوط قاجاریه و آغاز اقتدار دودمان پهلوی، ملل ساکن ایران برای اولین بار با تنش و تبعیض بی سابقه قومیتی و نژادی آشنا شدند و اساس بندی قومیت های ایران بر پایه «ایرانی و غیر ایرانی» برای اولین بار وارد ادبیات سیاسی ایران شد. مطابق این دیدگاه، اقوام غیر ایرانی می بایست در اقوام ایرانی مستحیل می شدند و طی یک برنامه نسبتاً بلند مدت «ایرانِ یک دست فارسی» زبان پدید می آمد. اما ظهور چنین گفتمان سیاسی در ایران و مورد حمایت قرار گرفتن آن از سوی اقتدار سیاسی وقت، باعث پیدایش سایر گفتمان‌ های قومیت گرا (عموما گریز از مرکز) در میان سایر ملل ساکن ایران شد و در میان آنها، تُرکان آذربایجان ایران به عنوان یکی از مهم ترین اقوام ساکن جغرافیای مذکور به حفظ و تداوم هویت خود مبادرت کردند و در دوره های متفاوت نیز این دیدگاه تبدیل به سیاست گریز از مرکز و استقلال طلبانه شد.

جدی ترین فصل تحرک سیاسی در آذربایجان را می توان حرکت جعفر پیشه وری در تشکیل حکومت آذربایجان در سالهای آخر جنگ جهانی دوم دانست. با وجود خلاء قدرت در هیئت حاکم ایران، این تحرک نتوانست به آنچه می خواهد برسد و به نوعی در نطفه خفه شد. موج دیگر حرکات استقلال طلبانه آذربایجان هفته های آغازین انقلاب بهمن ۵۷ شکل گرفت‌ اما به دلیل عدم آگاهی عمومی و همچنین فراگیر شدن گفتمان اسلام گرا در ایران و به تبع آن فضای جنگ ۸ ساله، بار دیگر به حاشیه رانده شد.

بی شک یکی از مهمترین نقاط عطف حرکات مذکور را می توان در فردای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تشکیل جمهوری آذربایجان در آن سوی ارس نظاره گر بود؛ چرا که باعث تشکیل گفتمان «دو سوی ارس» شد. اما این موضوع نیز نتوانست موفقیتی کسب کند چرا که هم آیی رویدادهای منطقه‌ای و بین‌المللی همخوان با تحولات سیاسی مورد انتظار نبود. جمهوری آذربایجانِ تازه استقلال یافته در یک جنگ فرسایشی و بلندمدت و در سایه کمکهای ایران و روسیه و برخی کشورهای جهان غرب، ارمنستان توانست ۲۰% اراضی جمهوری آذربایجان را اشغال کند و نابسامانی داخلی این کشور باعث فروپاشی دولت ملی‌گرای جمهوری آذربایجان شد.

اما جنگ دوم قره باغ در سال ۲۰۲۰ و تحولات فراروی آن، فرصت بی بدیلی را برای تحرکات گریز از مرکز و استقلال خواهی آذربایجان جنوبی رقم زده است. برخی از این عوامل که تسریع کننده فرایند استقلال خواهی آذربایجان می تواند باشد:

الف: ‌تقویت سیاست تُرک گرایی در ترکیه

جمهوری آذربایجان در جنگ اول قره باغ نتوانست نظر مساعد جمهوری ترکیه برای مشارکت در جنگ را جلب کند و مقامات وقت ترکیه با به پیش کشاندن گفتمان هایی مانند تفاوت میان آذری و تُرک و همچنین شیعه و سنی از هرگونه یاری‌رسانی به جمهوری آذربایجان خودداری کرده و ملی گرایی خود را در چارچوب مرزهای ملی ترکیه ادامه دادند، این در حالی است که تحولات سیاسی اخیر ترکیه به ویژه پس از کودتای نافرجام ۲۰۱۶ و همچنین ائتلاف حزب عدالت و توسعه اردوغان با جبهه حرکت ملی، این کشور را به سوی تُرک گرایی بی‌سابقه‌ای پیش برده است، به گونه‌ای که ترکیه نه تنها در جنگ دوم قره باغ به صورت فعال حضور و مشارکت داشت بلکه ریاست جمهوری این کشور طی اظهاراتی بی سابقه اظهار داشت که امنیت جمهوری آذربایجان امنیت ترکیه است و در صورت ورود کشور ثالث به جنگ، ترکیه نیز بخشی از مدافعه آذربایجان خواهد بود؛ وزرای دفاع و امور خارجه ترکیه نیز به صراحت اعلام داشتند که به هر شکل و وسیله ممکن در کنار آذربایجان خواهند بود به گونه ای که ترکیه دهها فروند از جنگنده‌های اف-۱۶ خود را در اختیار ارتش جمهوری آذربایجان قرار داد و این در حالی است که استفاده ترکیه از جنگنده های اف ۱۶ در چارچوب خارج از ناتو امری نامتعارف قلمداد می شود. از سوی دیگر ترکیه در اقدامی بی سابقه، میزبانی مجلس در تبعید آذربایجان جنوبی را بر عهده گرفته است که حاکی از عزم جدی آنکارا برای رصد و کنشگری در تحولات آذربایجان جنوب ارس می باشد. در این راستا تحرکات نظامی ترکیه در ناحیه مذکور نیز قابل ذکر بوده و ارتش این کشور به بهانه مبارزه با تحرکات احتمالی ارمنستان و گروه تروریستی پ ک ک تجهیزات نظامی پیشرفته و نیروهای واکنش سریع خود را در منطقه نگه داشته است. همچنین در امری نامتعارف دیگر، گفتمان آذربایجان جنوبی وارد رسانه های رسمی و دولتی ترکیه شده و اندیشکده‌های نظامی و سیاسی این کشور به صورت علنی و جدی به مطالعه و بررسی مسائل مربوط به آذربایجان ایران می پردازند.


ب: جمهوری آذربایجان

جمهوری آذربایجان نیز پس از بازپس گیری بخش اعظم اراضی اشغالی و لغو هر گونه امتیاز به ارامنه قره باغ، تلاش های خود نسبت به مسائل جنوب ارس را تشدید کرده است، امری که ناشی از نفرت فزاینده مقامات سیاسی نظامی این کشور در قبال حمایت مادی و معنوی جمهوری اسلامی ایران به ارمنستان در طی جنگ دوم قره باغ می باشد. در فحوای جدید سیاسی امنیتی جمهوری آذربایجان، با توجه به قراردادهای متعدد امنیتی با ترکیه و روسیه و همچنین ضعف فزاینده سیاسی و نظامی ارمنستان، چالش های امنیت ملی این کشور برپایه تهدید از سوی جمهوری اسلامی ایران تعریف شده است و اقدامات جمهوری آذربایجان در قبال برجسته سازی گفتمان آذربایجان جنوبی و آمادگی این کشور برای اتحاد دو سوی ارس بیشتر از آنکه تهاجمی باشد حالتی واکنشی و رفلکس دارد. همچنین موفقیت جنگ دوم قره باغ و مدیریت اقتصادی قابل قبول این کشور از جمله در کنترل تورم و ثبات مالی، محبوبیت ارتش و نهاد ریاست جمهوری این کشور را تقویت کرده و این امر به اعتماد روز افزون مقامات و رسانه‌های جمهوری آذربایجان در قبال پاسخ دهی جسورانه تر را در پی داشته است. ناگفته نماند که جمهوری آذربایجان پیمان دفاع مشترک میان این کشور با ترکیه موسوم به بیانیه شوشا را رکن اصلی سیاست دفاعی خود می‌بیند.

ج: ‌روسیه

طی دو نیم قرن اخیر روس ها قدرت اصلی و هژمون منطقه قفقاز بوده‌اند؛ جنگ های طولانی مدت دوره قاجاری و تحمیل دو معاهده سنگین برای جداسازی مناطق فراسوی ارس، نابودی جمهوری نوپای آذربایجان در سال ۱۹۲۰ و تبدیل این جمهوری به بخشی از جمهوری سوسیالیستی شوروی با محوریت روس گرایی، همدستی در پیروزی ارمنستان در جنگ اول قره باغ را می توان سرخط چنین تحولاتی دانست. اما پس از چندین دهه بی ثباتی اقتصادی حاصل از اقتصاد تک محصولی و همچنین چالش های جدی دموگرافیک و کاهش جدی جمعیت، ضعف روسیه آشکار تر از گذشته شده است به گونه ای که علیرغم آمادگی این کشور برای مقابله با ناتو، ارتش روسیه همواره در حال کاهش بوده است. ناگفته پیداست که روسیه هم اکنون با بزرگترین چالش امنیتی و ژئوپلیتیک خود در شرق اروپا مواجه شده است و جنگ اجتناب ناپذیر اوکراین این کشور را به باتلاقی در حال گسترش کشانده است. اگرچه که روسیه توانسته است منطقه ای بیش از هشتاد و پنج هزار کیلومتر مربع از اوکراین را تصرف کند اما این پیشروی نظامی صرفاً مرهون برتری هوایی و موشکی بوده و پیشروی نیروی زمینی این کشور در ابعاد فاجعه آمیز با مشکل مواجه شده است، به گونه‌ای که هم اکنون بیش از ۹ درصد ارتش روسیه کارایی خود را از دست داده و اعلام بسیج جزئی رئیس جمهوری این کشور برای جذب ۳۰۰ هزار نفر با واکنش های غیرمنتظره مواجه شده است، امری که نشان می دهد روسیه دیگر توانایی مطیع سازی نظامی کشورهای اطراف خود (بر خلاف دو سده اخیر) را نداشته و زیرساخت های اقتصادی نظامی این کشور تاب تحولات پرهزینه نظامی دیگر را ندارد.

د: ایران

آن چه که تقویت گفتمان استقلال خواهی آذربایجان و جنوب ارس را در پی داشته است می توان قبل و بیش از هر چیز در داخل مرزهای ملی ایران جستجو کرد. حضور و نفوذ روزافزون گروههای ایرانشهری بر پایه قومیت مرکزی در حال به حاشیه راندن گفتمان اسلام گرایی در ایران می باشد و حرکات سیاسی گریز از مرکز قومیت های مختلف ایران از جمله تُرک های آذربایجان، بلوچها، کردها و اعراب را می توان ناشی از این امر دانست. جمهوری اسلامی ایران از اجرای بندهای قانون اساسی خود طفره رفته، نه تنها در حوزه حقوقی بلکه در حوزه های اقتصادی و فرهنگی نیز قومیت گرا عمل کرده است، اقتصاد ایران به شدت قوم گرا و مرکز گرا بوده و این خط مشی سیاسی به سیاست خارجی نیز سرایت کرده است، به گونه ای که سیاست اِعلانی «ما در قره باغ شهید دادیم» جای خود را به تهدید نظامی علنی علیه جمهوری آذربایجان داده است. ایران در حالی نگران تغییر مرزهای ژئوپلتیک در شمال غرب خود می باشد که ۱۳۲ کیلومتر از این مرز به مدت ۳۰ سال به صورت غیر قانونی (مطابق قطعنامه‌های سازمان ملل) جابجا شده بود.

ت: اتحادیه اروپا

تحولات جنگ سرد و پس از آن حاکی از آن است که دوران موسوم به Euro Centrism (اروپا محوری) به پایان رسیده است و اروپا قدرت کنشگری سابق خود به عنوان مرکز اقتصاد و سیاست جهان را در اختیار ندارد. در آغاز جنگ جهانی دوم اروپا ۲۵ درصد جمعیت و بیش از نصف اقتصاد جهان را در اختیار داشت، این میزان هم اکنون به ۷ درصد جمعیت و ۲۵ درصد اقتصاد جهان رسیده است. جنگ استراتژیک دوم قره باغ نیز نشان داد که اروپا به لحاظ کنشگری سیاسی نیز از انسجام کافی برخوردار نمی باشد و این اتحادیه به عنوان یک واحد سیاسی قوی و منتظم در شکل گیری فرایند های جهانی دخیل نبوده و کنشگری این اتحادیه به تحریم های اقتصادی آن هم به صورت گزینشی محدود می باشد


ث: آمریکا

اگرچه که آمریکا هم اکنون نیز به عنوان قدرت اول سیاسی نظامی اقتصادی جهان به عنوان قدرت هژمون مطرح است اما این کشور برای پایداری و هژمونی خود در طول دوره های متفاوت به تعاریف متفاوتی از چالش و دشمن رسیده است، به گونه‌ای که در خلال جنگ جهانی دوم آلمان، در دوره جنگ سرد اتحاد جماهیر شوروی، در دوره ای کوتاه مبارزه با تروریسم و خاورمیانه به عنوان دشمنان ایدئولوژی که این کشور مطرح بودند؛  اما هم اکنون این کشور برای حفظ جایگاه خود به عنوان سردمدار اصلی تحولات جهانی با چالشی بسیار بزرگ به نام چین روبرو می باشد و عمده توجهات این کشور به مهار چین در حوزه ها آسیا پاسفیک معطوف شده است. مطابق سیاست مهار چین، آمریکا هم اکنون بیش از ۶۰ درصد توان نیروی دریای خود را به حوزه آسیا پاسفیک کشانده و در حال ایجاد ائتلاف بزرگ با کشورهای حوزه چین می باشد. همچنین این کشور نشان داده است که بنا بر دلایل مهمی مانند عدم حساسیت استراتژیک نسبت به نفت به عنوان ماده اصلی انرژی جهانی، حساسیت خود نسبت به خاورمیانه را به میزان عمده کاهش داده و سیاست های خود را از طریق پروکسی ها دنبال می کند. شایان ذکر است که در دوره حکومت جعفر پیشه وری در آذربایجانِ ایران که بنابر اعتقاد بسیاری از ناظران سیاسی سرآغاز جنگ سرد رقابت شوروی و آمریکا می باشد، آمریکا به صورت فعال در عرصه داخلی ایران حضور داشته و تیم سرکوب جنبش آذربایجان از طریق نظامیان آمریکایی با فرماندهی شوارزکوف صورت گرفته است.

بهره سخن:

جنبش استقلال طلبی در آذربایجان در دو سوی ارس با فراز و نشیب های طولانی و گاهاً خونباری مواجه بوده است، اما در کنار دینامیسم سیاسی داخلی در ناحیه مذکور، تحولات منطقه‌ای و جهانی نیز بسیار متاثر بودند به گونه ای که نقش تعیین کننده و اساسی را در تحولات داشته اند. با توجه به مطالب یاد شده عواملی مانند؛ «قدرت گیری اتحاد جمهوری آذربایجان و ترکیه بر پایه ملی‌گرایی تُرکی و به حاشیه راندن گفتمان مذهبی به عنوان عامل افتراق، اشتغال پرهزینه روسیه به اوکراین و صفحه شرق اروپا، نفرت روزافزون پروژه قومی در ایران بر پایه ناسیونالیسم پارسی، عدم توانایی تاثیرگذاری اتحادیه اروپا در معادلات جهانی و همچنین پایبندی آمریکا به اصلی‌ترین رکن سیاست خارجی این کشور یعنی محوریت آسیا بر پایه مهار چین» هم آیی تاریخی بی بدیلی را در اختیار تحولات نوین منطقه به ویژه آذربایجان گذاشته‌اند و می توان ادعا داشت که این بار Conjuncture با آذربایجان است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر