اخبار و حقایق قره باغ (۵ شهرستان به مرکزیت خانکندی) و ۷ شهر دیگر که نزدیک به ۳۰ سال در اشغال ارمنستان بود + تروریسم، واندالیسم ارمنی و نسلکشی و تبعید تُرکهای آذربایجانی توسط ارامنه + تاریخ آذربایجان و قفقاز + تجاوز ارمنستان به خاک آذربایجان
۱۴۰۱/۰۹/۰۴
کتاب «پیروزی قرهباغ» به زبان ترکی استانبولی منتشر شد
۱۴۰۱/۰۹/۰۱
اردوغان: آذربایجان به کشوری الهام بخش برای جهان تُرک تبدیل شده است
رئیس جمهور ترکیه در پیامی به همتای آذربایجانی خود، سیامین سالگرد تاسیس حزب آذربایجان نوین را تبریک گفت.
۱۴۰۱/۰۶/۳۰
رویکرد کشورهای اروپایی در قبال کریدور زنگهزور
رئیس دفتر مرکز مطالعات بینالمللی انرژی وین اعلام کرد به جز یونان، بقیه کشورهای اروپا قطعا از شکلگیری کریدور زنگهزور استقبال میکنند.
فریدون برکشلی، رئیس ایرانی دفتر مرکز مطالعات بینالمللی انرژی وین گفت: اتحادیه اروپا هم از این پروژه (کریدور زنگهزور) استقبال میکند. در حقیقت یکی از مهمترین خواستهای اروپا، تنوعبخشی به منابع تامین گاز و انرژی است.
برکشلی امروز در مصاحبه با خبرگزاری «ایلنا» همچنین اظهار داشت: در اتحادیه اروپا، تنها یونان از این تحولات و تقویت نقش ترکیه نگران است و بقیه کشورهای اروپا قطعا از شکلگیری این کریدور استقبال میکنند.
او افزود: ترکیه بزرگترین منتفع دالان زنگزور تلقی میشود. این کشور بدون داشتن منابع نفت و گاز، انتقال انرژی از منطقه دریای خزر را در اختیار میگیرد و با این برگ برنده، در سطح منطقه و جهان بازیها خواهد کرد.
وی درباره در مورد راهکارهای پیشرو برای ایران نیز تصریح کرد: تقریبا در هیچیک از معادلات شرایط به سود ایران نیست. ایران کارت مهمی برای بازی در اختیار ندارد. اقدامات تلافیجویانه هم خطرناک و پرریسک است.
برکشلی ادامه داد: ایران بخش قابل ملاحظهای از برتری استراتژیک خود را از دست خواهد داد. متاسفانه ایران در سالهای اخیر و پس از فروپاشی اتحاد شوروی در منطقه آسیای میانه و قفقاز حضور استراتژیک کمرنگی داشته است.
رئیس دفتر مرکز مطالعات بینالمللی انرژی وین در پایان گفت: جمهوری آذربایجان با تمام قوا میکوشد بهعنوان یک کشور اروپایی شناخته شود. ترکیه هم میکوشد تا وارد پیمان شانگهای شود و همراه چین، هند و روسیه بهعنوان یک قدرت مسلط مورد توجه و حمایت قرار گیرد.
ترکیه و آذربایجان هر دو بنا دارند از زوایای منافع خود با غرب و شرق هماهنگی ایجاد کنند و عزم ورود به یک رویارویی نظامی را ندارند.
۱۴۰۱/۰۱/۳۱
مورخ روس: ادعای ارامنه مبنی بر نسلکشی قابل اثبات نیست
مورخ روس، ادعاهای پروپاگاندای ارمنی در خصوص وقوع نسلکشی در سال ۱۹۱۵ را غیر واقعی عنوان کرد.
پروفسور اولگ کوزنتسوف، مورخ روس و نویسنده کتاب "تاریخ تروریسم بین المللی ارمنستان در قرن ۲۰"، در گفتوگو با خبرنگار آناتولی با بیان اینکه ادعاهای ارامنه در خصوص وقایع ۱۹۱۵ ساختگی است، گفت: آنان میدانند که صحت این اصطلاح تبلیغاتی (نسل کشی) با اسناد تاریخی و قانونی امکان پذیر نیست.
وی که حدود ۱۷۰ تحقیق علمی را در کارنامه علمی خود دارد، با بیان اینکه «اقدامات مختلفی برای امنیت نظامیان در کشورهای شرکت کننده در جنگ جهانی اول انجام شده و آلمانیها و یهودیان نیز در همین راستا از روسیه تبعید شدند، افزود: همه این اقدامات برای جلوگیری از جانبداری دشمن و تأمین امنیت ارتش انجام شده و این بخشی از سیاستهای نظامی است».
کوزنتسوف با یادآوری اینکه گروهای ارمنی در این دوره به اقدامات خرابکارانه مختلفی علیه امپراتوری عثمانی ادامه دادند، تصریح کرد: «طبیعتا ارمنیها به مناطق دور از خط جنگ و بیشتر به شمال عراق و منطقه لبنان فعلی منتقل شدند. به همین دلیل ادعاهای ارامنه مبنی بر غیرمعمول بودن اقدامات عثمانی در سال ۱۹۱۵ دور از واقعیت است».
وی با اشاره به اینکه ارائه وقایع ۱۹۱۵ به عنوان نسل کشی، محصول بازی ژئوپلیتیک است، اظهار داشت: «پس از آنکه ترکیه در سال ۱۹۵۲ به ناتو پیوست، اتحاد جماهیر شوروی نیز با استفاده از ارامنه سعی داشت جبهه جنوبی ناتو و ترکیه را تحت فشار قرار دهد. ادعاهای ارامنه در خصوص به اصطلاح نسل کشی نیز پس از پیوستن ترکیه به ناتو شدت یافت و در سال ۱۹۶۲ پنجاهمین سالگرد آن برگزار و تبلیغات علیه ترکیه افزایش یافت».
این مورخ اهل روسیه افزود: «ارمنیها مقالهها و پایاننامههای زیادی در دانشگاهای روسیه نوشته اما نتوانستد ادعای خود مبنی بر نسل کشی را تأیید کنند. آنان میدانند که صحت این اصطلاح تبلیغاتی با اسناد تاریخی و قانونی امکان پذیر نیست».
۱۴۰۰/۰۳/۰۹
تقابل دو گفتمان «مارش مهتر» و «نارداران» در جمهوری آذربایجان
مروری بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و ترکیه در قفقاز
فرایند تاریخی و جغرافیای سیاسی کشورها باعث پدید آمدن گفتمان های (Discourse) مختلف در دوره های متفاوتی در صحنه تاریخ می شود که بنا بر مقتضیات زمانه، این گفتمان ها حالت غالب یا مغلوب به خود می گیرند. این گفتمان ها ابزار بسیار مناسبی برای و شناسایی سیاست خارجی کشورها می باشند، چرا که کشورها مطابق «گفتمان های موجود خود» وارد عرصه سیاسی و بین المللی شده و اقدام به سیاست گذاری می کنند.
برای مثال، برآیند تاریخی تشکیل جمهوری ترکیه و تعامل آن با غرب سه گفتمان عمده «اسلام گرایی، تُرک گرایی، و غرب گرایی (در قالب سکولاریسم) را پدید آورده است. در مقابل نیز مطابق فرایند تاریخی معادلات داخلی و سیاست بین الملل، شاهد پیدایش و بسط گفتمانهای اسلام گرایی (نسخه تشیع گرایی) و ملی گرایی ایرانی در قالب هویت ایرانی (ایرانشهری) در ایران هستیم.
چنین گفتمان هایی چه در حالت غالب چه در حالت مغلوب با گفتمان های دیگر در تعامل بوده، گاهی به تفاهم میرسند و گاهی به شدت متعارض میشوند.
در این راستا، بدون شک ژئوپلیتیک قفقاز را می توان یکی از مهمترین مکانهای تصادم و تلاقی گفتمان های اخیر نامید.
ایران با هر دو گفتمان مطرح خود یعنی تشیع گرایی و ایرانشهری وارد معادلات قفقاز شده است. از یک سو خود را حامی شیعیان در جمهوری آذربایجان به عنوان دومین کشور جهان با تراکم بالای شیعه دانسته و به تقویت گروه های شیعی در جمهوری آذربایجان (عموما به عنوان یک آنتی تز در برابر دولت سکولار علیاف) می پردازد. از سوی دیگر گروههای ایرانشهری نیز با پیش کشیدن ادعای ایرانی تبار بودن مردمان آنسوی ارس و یا نامیدن آذربایجان به عنوان بخشی از ایران باستان، مسایل مربوط به قفقاز را مورد بررسی قرار میدهند.
ترکیه نیز با حذف واژه «آذری و همچنین تفاوت مذهبی» (تسنن حنفی در برابر اکثریت شیعه) و با تاکید بر گفتمان یکسانی فرهنگی «دو دولت یک ملت» برپایه زبان مشترک تُرکی اعلام کرده است که تحت هر گونه شرایطی در کنار آذربایجان خواهد بود.
تحولات جنگ ۴۴ قفقاز نشان داد که ترکیه در «گفتار و کردار خود» صادق تر عمل کرده و علیرغم تهدید و تحریم از سوی کشورهای عمده غربی و حتی به بهای متشنج شدن اوضاع با روسیه، در پروسه بازگرداندن مناطق از دست رفته آذربایجان در قره باغ حضور فعال نظامی، استخباراتی و دیپلماتیک نقش فعال داشت. در مقابل نیز، بنا بر دیدگاه بسیاری از تحلیلگران، گفتمان ایرانشهری ایران «متناقض» با گفتمان تشیع عمل کرده و حتی به بهای متشنج کردن مناطق تُرک نشین شمال غرب، خواهان کمک به ارمنستان و تنبیه آذربایجان بوده است، امری که حاکی از ناهمخوانی و بی برنامگی در نهاد تصمیم گیری مسایل ژعوپلتیک منطقه دارد.
بهره سخن:
تحولات جنگ اخیر قفقاز و بسط گفتمانی تحولات پس از آن نشان می دهد که «یکپارچگی و مصمم بودن» ترکیه در سیاست خارجی خود در قبال مسائل قرهباغ، باعث پیروزی مطلق گفتمان «مارش مهتر» به عنوان نماد ملی گرایی تُرکی در برابر گفتمان های موجود ایران از جمله «نارداران» به عنوان نماد همکاری در قالب تشیع شده است. نتایج ملموس این معادله در قرارداد های میلیارد دلاری میان ترکیه و آذربایجان در تمامی زمینهها و حذف معنادار ایران از تمامی جوانب از دیپلماسی گرفته تا پروژه های مشترک اقتصادی مشهود است.
۱۴۰۰/۰۳/۰۷
یکصد و سومین سالگرد تاسیس جمهوری آذربایجان
۱۴۰۰/۰۲/۱۳
احزاب سیاسی آذربایجان طی بیانیهای مشترک اظهارات بایدن درباره وقایع ۱۹۱۵ را محکوم کردند
احزاب مختلف جمهوری آذربایجان در بیانیهای مشترک «نسلکشی» خواندن وقایع ۱۹۱۵ از سوی جو بایدن، رئیسجمهور آمریكا را محكوم كردند.
در این بیانیه که به امضای ۴۸ حزب آذربایجان رسیده، آمده است: در جریان جنگ جهانی اول، ارامنه زیادی به دلیل شرایط دشوار جنگ، درگیریهای داخلی، قحطی و بیماری جانشان را از دست دادند اما تعداد بیشتری تُرک نیز در همان دوره جان باختند اما عمدا نادیده گرفته میشوند.
در بیانیه مذکور با اشاره به اینکه حقایق تاریخی نباید برای اهداف سیاسی تحریف شود تاکید شده است که تاریخ باید به کارشناسان آن و مورخان متخصص در این موضوعات سپرده شود.
احزاب سیاسی آذربایجان در بیانیه خود تصریح کردهاند: ترکیه بارها تاکید کرده که آماده ارائه تمامی آرشیوها در این زمینه تحت نظارت یک کمیسیون مشترک است اما طرف ارمنی درخواستها و ادعاهای غیرمنطقی در خصوص سرزمینهای ترکیه و پرداخت غرامت داشته است.
در این بیانیه همچنین با یادآوری قتلعامهای ارمنستان علیه آذربایجانیها، تاکید شده است: در دستور کار قرار گرفتن این وقایع و استفاده از اصطلاح «نسل کشی» برای آن تنها زیر فشار ارامنه و لابی ارمنستان نبوده بلکه قدرتهای جهانی نیز برای منافع امپریالیستی خود در منطقه از آن استفاده میکنند. این مفهوم صرفا ابزاری برای سرکوب سیاسی و مظهر سیاستهای دوگانه آنهاست. اگر آنها به دنبال حقیقت تاریخی هستند، بهتر است درباره کشتارهای وحشیانه ارمنیها در آناتولی نیز سخن بگویند.
احزاب سیاسی آذربایجان با تاکید بر اینکه همیشه در کنار برادران خود در ترکیه خواهند بود، موضع رئيسجمهور آمریکا را به شدت محکوم کردند.
۱۴۰۰/۰۲/۰۹
از نقطه نظر تاریخی چرا ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ برای آذربایجانی ها مهم است؟
جار و جنجال رسانه ای ارامنه همراه با خصومت صلیبی وار بوقهای تبلیغاتی اروپا و آمریکا سبب می شود هر سال اوایل اردیبهشت موضوع به اصطلاح قتل عام ارامنه موضوع روز شود. ولی واقعا چرا این موضوع برای ما آذربایجانی ها مهم است؟ اجازه دهید نگاهی به ماوقع این موضوع بیاندازیم.
۱۲۸۸ الی ۱۲۹۰ شمسی کل آذربایجان به اشغال تدریجی روسیه تزاری در می آید. کشتارها در تبریز و شهرهای دیگر شروع شده و بساط انجمنها و مشروطه خواهی توسط روسها برچیده می شود. روسها مواضع خود در آذربایجان- دقیقا پشت مواضع عثمانی – را مستحکم می کنند تا چند سال بعد از آن استفاده کنند.
سه سال بعد یعنی ۱۲۹۳ شمسی جنگ جهانی اول شروع می شود. دو دولت بزرگ روسیه و عثمانی هم در جنگ بین الملل وارد می شوند. عثمانی اشغال آذربایجان همسایه اش و در واقع شرق مملکتش توسط دشمن را برنتابیده، رسما از ایران تخلیه روسها از مناطق مرزی با خود را می خواهد. دولت ایران ضعیفتر از آن بود که بتواند حرفی از تخلیه بزند. بدین ترتیب جنگ به داخل آذربایجان کشیده می شود و عثمانی ها، روسها را از مناطق غربی آذربایجان عقب می رانند.
دست به دست شدن آذربایجان خصوصا اورمیه، ساوجبولاغ ( مهاباد امروزین) سلماس و خوی چند بار اتفاق می افتد.
در این جنگ مسیحیان هم ایران دوره قاجاری - در آذربایجان - وهم شرق عثمانی دست به دعای پیروزی روسیه بودند و مسلمانان دست به دعای پیروزی عثمانی. روسها برای درگیرکردن مردم عثمانی با دولتشان از مسیحیان ارمنی و نسطوری استفاده کرده و اینها به دولتشان اعلان جنگ کردند. تدبیر عثمانی برای مقابله با شورش داخلی مسیحیان، دور کردن ارامنه از جبهه های جنگ بود ولی نسطوری ها به سبب دارا بودن سیستم عشیرتی در جنگ شکست خورده سیل پناهنده ها به آذربایجان رسید که در اینجا جیلو نامیده شدند. فجایع بوجود آمده اینها در اورمیه و سلماس نیز جیلولوق نامیده شد.
اما مساله ارامنه به سبب داشتن پیشینه قوی سیاسی از زمان سلطان عبدالحمید و رسوخ در تارو پود عثمانی و داشتن مناصب عالی دولتی تا حد صدراعظمی موضوعی بسیارحساس بود. برای جلوگیری از صدمه دیدن ارامنه در این جنگ قانون «تهجیر ارامنه» تصویب شد.
براساس این قانون بایستی تمام خانوارهای ارمنی موجود در ولایات هم مرز با روسیه در وان، ارضروم، قارص و ... به مناطق داخلیتر عثمانی کوچانده شوند. در این نقل و انتقال متاسفانه جمعی از انسانها تلف شدند. جمعی نیز در اثر حمله تروریستهای ارمنی به قافله مهاجرین کشته شدند.
ارامنه قاچاق و جیلوهای نسطوری همراه با ماجراجویان وطنی اواخر سال ۱۲۹۶ درصدد کنترل غرب آذربایجان بخصوص اورمیه و سلماس برآمدند که این ماجراجویی آنها با قتل عام بیش از یکصد و پنجاه هزار تُرک آذربایجانی منجر شد. بدین خاطر موضوع ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ نیز برای آذربایجانی ها مهم شد.
به هر حال وقایع تلخ جنگ جهانی اول هم برای مسلمانان و هم برای مسیحیان مخصوصا برای اهالی مناطق غرب آذربایجان بایستی بسیار عبرت آموز باشد. تا وقتی که ارامنه و اخیرا ماجراجویانی از عشایر فریب قدرتهای خارجی را نخورند آذربایجان بسیار وسیعتر از آن است که برای قومی تنگتر باشد.
برای اطلاع بیشتر از این وقایع تلخ مراجعه شود به کتاب من: آذربایجان در جنگ جهانی اول یا فجایع جیلولوق، انتشارات اختر تبریز.
توحید ملک زاده دیلمقانی
۱۴۰۰/۰۲/۰۸
«ملت صادق» و آینده منطقه| یادداشتی برای ۲۴ آوریل
مطابق اسناد امپراتوری بریتانیا، جنگ جهانی اول بیش از ۲۰ میلیون کشته و ۲۱ میلیون مجروح به دنبال داشته است. اما ناگفته پیداست که چنین آماری صرفاً مربوط به مناطق درگیر در جنگ می باشد و مناطق غیر درگیر در جنگ مستقیم (از جمله ایران) نیز تلفات میلیونی متحمل شده اند.
یکی از مهمترین مباحث به یادگار مانده از این دوران و سال ۱۹۱۵، ادعای نسل کشی ارامنه میباشد. مطابق این ادعا که در ۴۰ سال اخیر پس از حضور نظامی ترکیه در مناطق شمالی جزیره قبرس مطرح شده است، امپراتوری عثمانی دستور کشتار ۱.۵ میلیون ارمنی ساکن مناطق شرقی را داده است.
فارغ از صحت یا عدم صحت چنین ادعایی، آنچه که در منطقه مذکور در سالهای جنگ جهانی اول گذشته است به معنای واقعی کلمه، مصداق رنج و فلاکت برای تمامی مردمان منطقه از جمله تُرک، کُرد و ارمنی بوده است.
با آغاز جنگ جهانی اول، ارامنه امپراتوری عثمانی که در ادبیات سیاسی آن دوره با عنوان «ملّتِ صادق» شناخته میشدند علیه امپراطوری عثمانی شورش کرده و با رقیب سنتی آنها یعنی روسیه اعلام همکاری کردند. مطابق اسناد منتشر شده در آکادمی نظامی آمریکا، ارامنه امپراتوری عثمانی بیش از ۵۰۰ سال در درون این امپراطوری با صلح و رفاه نسبی زندگی کرده و در دیوانسالاری عثمانی نیز به رتبه های بالایی مانند وزارت رسیده بودند.
علیرغم این همزیستی، با شروع جنگ جهانی اول نیروهای نظامی ارمنی شروع به قتل عام صدها روستای کُرد و تُرک نشین کرده و علیه عثمانی قیام خونینی را آغاز کردند. در مقابل نیز قوای نظامی عثمانی به سرکوب جدایی طلبان ارمنی پرداختند.
در سایه این تحولات، بخشی از جمعیت ۱.۳ میلیون نفری ارامنه منطقه کشته، بخش عظیم آن منطقه را ترک کرده (به سمت مرزهای ایران و قفقاز) و بخش دیگر آن با پناه گرفتن در روستاهای منطقه تحت اسامی مستعار از حادثه گریختند.
همان «ملّت صادق»، علیرغم کمک بیچون و چرای روسها در تشکیل کشور ارمنستان، در خود روسیه نیز ادعای ارضی داشته و موجب خشم ملی گرایان روس شده اند. علاوه بر این ادعای ارضی آنها در بخشی از کشور گرجستان نیز روابط دو کشور را به حداقل رسانده، به گونهای که گرجستان مرزهای خود را با ارمنستان بسته است.
اما به جرأت میتوان گفت که مهمترین دامنه فعالیت بازماندگان «ملّتِ صادق» در ایران صورت میگیرد. علیرغم حضور دهها میلیونی تُرک های آذربایجانی در ایران و وجود نقاط سیاه تاریخی مانند کشتار وسیع مردم منطقه به دست ارامنه در آذربایجان غربی، این حجم از آزادی در تُرک ستیزی قابل تأمّل می باشد.
با توجه به رقابت روز افزون ترکیه و ایران در خاورمیانه مرکزی به ویژه در عراق و سوریه، جنگ گفتمانی ایران علیه ترکیه به عنوان یک رقیب با ماهیت تهدید فزاینده کاملا واقعی و قابل درک می باشد اما اصرار گروههای مرکز گرا برای شناخت وقایع ۱۹۱۵ به عنوان نسل کشی بحثی ریشه دار و خارج از عرف مناسبات منطقه می باشد. گویا گروه های ایرانشهری منافع ۱۲۵ هزار ارمنی را مقدم بر دهها میلیون آذربایجانی می دانند، امری که خواسته یا ناخواسته باعث نفاق در کلّیّت کشور ایران به دست «ملّتِ صادق» شده است.
۱۳۹۹/۱۲/۱۰
تبعات امنیتی جنگ قفقاز بر سه گانه ایران، ترکیه و روسیه
بدون شک میتوان جنگ ۴۴ روزه قفقاز را یکی از بزرگترین تغییرات در موازنه ژئوپلیتیک قدرت در هارتلند آسیا و اروپا دانست. این جنگ که با مداخله مستقیم پوتین و آتش بس سه گانه به پایان رسید تبعات امنیتی قابل ذکری برای منطقه داشته است. در تحلیل امروز به موازنه امنیت در منطقه خواهیم پرداخت.
روسیه:
اگر چه مداخله مستقیم روسیه در جنگ ۴۴ روزه مانع از آزادسازی تمامی مناطق قره باغ و پیرامون آن شد و روسیه توانست تحت سیاست آشتی دادن دو رقیب، جای پای خود را پس از نزدیک به ۳۰ سال در قفقاز بازیابد، اما روسیه با مسئله امنیتی فزایندهای روبرو شده است. ناگفته پیداست که پیروزی آذربایجان در جنگ مذکور بدون حضور مستشاری و عملیاتی مستقیم ترکیه ناممکن بود و ترکیه مدرن ترین سلاح ها از جمله سیستم های راداری جنگ الکترونیک و پهپادهای مسلح خود را وارد میدان جنگ کرد که حاصل آن متلاشی شدن بخش اعظم تجهیزات روسی ارتش ارمنستان بود. روسیه با تحریک ارمنستان به جنگ علیه جمهوری آذربایجان در ماه آگوست ۲۰۲۰، در پی کنترل خطوط انرژی مابین ترکیه و آذربایجان بود، اما نتایج جنگ معادلات را به گونه دیگری رقم زد. بدون شک روسیه از حضور فزاینده ترکیه در جمهوری آذربایجان ناخرسند می باشد. برآیند تحولات به گونهای رقم خورده است که هم در صورت سکوت و هم در صورت کنشگری روسیه در منطقه قفقاز جنوبی، نقش ترکیه و ناتو در منطقه پر رنگ تر خواهد شد.
ترکیه:
بدون شک بزرگترین برنده تحولات جنگ قفقاز ترکیه می باشد. این کشور پس از چندین دهه توانست آرزوی خود مبنی بر حضور در قفقاز و ایجاد موازنه ژئوپلیتیک علیه روسیه را جامه عمل بپوشاند. اما این رقابت استراتژیک با کشوری دارای سابقه ابرقدرتی برای ترکیه بدون هزینه نخواهد بود. تاکنون ترکیه و روسیه توانستهاند تنش های خود را با دو مقوله همکاریهای اقتصادی در زمینه های مختلف و همچنین اتحادی نانوشته علیه هژمونی سیاسی و اقتصادی غرب مهار کنند اما این به معنای پایان تنش نخواهد بود. ترکیه پس از پیروزی در جنگ ۴۴ روزه قره باغ به دنبال ایجاد اتحادی بزرگتر با سایر جمهوری های تُرک قفقاز و آسیای مرکزی می باشد، اتحادی که از هم اکنون توانسته است دشمنان منطقهای روسیه از جمله گرجستان و اوکراین را نیز دور خود گرد آورد. ناگفته پیداست که چنین حرکاتی رقابت پنهان ترکیه و روسیه را علنی تر و پرهزینه تر خواهد کرد.
ایران:
پس از شروع جنگ دوم قره باغ، ایران محاسبات خود را بر اساس این امر مبنا قرار داد که دیر یا زود اتحاد روسیه و ارمنستان مانع از شکل گیری تحولی ژئوپلیتیک در قفقاز شده و جمهوری آذربایجان مجبور به خویشتن داری خواهد شد. اما با تداوم جنگ به نفع جمهوری آذربایجان، ایران وارد دوگانه امنیتی فزاینده ای شد؛ از یک سو با فشار گروههای ایرانشهری مبنی بر ضرورت مهار ترکیه در قفقاز، ایران شروع به حمایت مستقیم و غیر مستقیم از ارمنستان کرد، امری که واکنش جدی آذربایجانی های شمال غرب و پایتخت ایران را در پی داشت. با توجه به اینکه تُرک های آذربایجان و سایر مناطق ایران بخش قابل توجهی از جمعیت کل ایران را تشکیل می دهند، هرگونه حساسیت زایی در چنین امری می توانست گروههای مردمی بیشتری را به سمت گرایش های رادیکال تر و گریز از مرکز سوق دهد. برای اولین بار پس از فروپاشی حکومت قاجار و تشکیل ایران نوین، مردم آذربایجان توانستند مسیر سیاست خارجی ایران را عوض کنند. در این راستا ایران به سیاست آلترناتیو خود یعنی اسلام گرایی بازگشته و با ابراز خرسندی از آزادسازی مناطق آذربایجان به عنوان خاک جهان اسلام، از وضعیت جدید منطقه استقبال کرد. اما این امر به معنای عدم نگرانی از حضور فزاینده ترکیه و به حاشیه رانده شدن ایران از تحولات قفقاز نبوده و رقابت دو کشور در سطوح مختلف ادامه خواهد داشت.
بهره سخن:
ترتیبات امنیتی رقابتی میان ایران ترکیه و روسیه پس از جنگ ۴۴ روزه قره باغ وارد مرحله نوینی شده است و علاوه بر قفقاز جنوبی، رقابت میان کشورهای مذکور به میدان های دیگری مانند سوریه و عراق نیز سرایت خواهد کرد. در این میان با توجه به ملاحظات امنیتی روسیه و اولویت این کشور به شرق اروپا و مقابله با ناتو، انتظار می رود سطح رقابت ایران و ترکیه افزایش یافته و حتی ابعاد خطرناکی نیز به خود بگیرد.
۱۳۹۹/۱۲/۰۵
پزشکان تُرک به کمک جانبازان قرهباغ شتافتند
پزشکان ترکیهای بنابه دعوت جمهوری آذربایجان برای مداوای جانبازانی که در جریان جنگ قرهباغ کوهستانی مجروح شدهاند، وارد این کشور شدند.
بر اساس بیانیه منتشر شده از سوی «صندوق یاشات» که توسط دولت آذربایجان برای حل مشکلات جانبازان و خانوادههای شهدا تشکیل شده است، تیم پزشکان ترکیهای که متشکل از متخصصانی مانند ارتوپدی، جراحی مغز و جراحی عمومی است، برای مداوای جانبازان مجروح شده وارد آذربایجان شدهاند.
در این بیانیه با اشاره به اینکه پزشکان ترکیهای به مدت سه روز بیش از ۱۵۰ مجروح که حال آنها وخیم است را مداوا خواهند کرد، آمده است برخی از جانبازان نیز برای ادامه مداوای آنها به ترکیه منتقل خواهند شد.
پرفسور سامی سوکوجو، یکی از این پزشکان نیز در این بیانیه اظهار داشت جانبازان مجروح شده را معاینه و درباره عاقبت مداوای آنها نیز با همکاران آذربایجانی خود مذاکره کردهاند.
۱۳۹۹/۱۱/۱۳
مجلس آذربایجان توافقنامه سیاحت با کارت شناسایی بین ترکیه و این کشور را تصویب کرد
نمایندگان مجلس ملی آذربایجان در نشست امروز توافقنامههای سیاحت با کارت شناسایی و ایجاد پلتفرم مشترک رسانه میان ترکیه و آذربایجان را تصویب کردند.
بر این اساس، شهروندان ترکیه و آذربایجان از این پس میتوانند با کارت شناسایی به کشورهای یکدیگر سفر کنند.
قنیره پاشایووا، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس آذربایجان نیز در این نشست همچنین از رسانههای ترکیه به خاطر انعکاس واقعیتهای جنگ ۴۴ روزه قرهباغ برای افکار عمومی جهان قدردانی کرد.
پاشایووا در زمینه تشکیل پلتفرم مشترک بین رسانههای دو کشور گفت: این توافقنامه متناسب با شعار «یک ملت و دو دولت» حیدر علیاف، رئیس جمهور فقید آذربایجان به امضا رسیده و بسیار مهم است.
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس آذربایجان تاکید کرد: این توافق که از جنبه دستیابی به اهداف مشترک حائز اهمیت است، امروز به امضا رسید. مقابله با دروغ پراکنی در عرصه بینالمللی و اطلاع رسانی دقیق برای افکار عمومی جهان موضوعاتی بسیار مهم هستند.
گفتنی است ۲۵ فوریه سال ۲۰۲۰ پروتکل لغو روادید بین ترکیه و آذربایجان بین نمایندگان دولت دو کشور در باکو به امضا رسید.
۱۳۹۹/۱۱/۱۲
آیا ایران بازنده جنگ قره باغ است؟
جنگ دوم قره باغ فرصتی برای نزدیکی تهران به باکو فراهم آورد، اما فهم نادرست وزارت خارجه ایران از تحولات میدانی باعث تضعیف تهران در قفقاز گشت.
بعد از حمله ارمنستان به مواضع نظامی در مرز با آذربایجان در ٦ مهر ١٣٩٩، جنگی تمام عیار میان آذربایجان و ارمنستان در گرفت. در حالی که گروه مینسک وابسته به سازمان امنیت و همکاری اروپا بعد از گذشت ٣٠ سال نتوانسته بود راه حلی برای این بحران ارائه کند، دولت آذربایجان برای بازپس گیری اراضی خود شروع به پیشروی به سوی قره باغ کرد. بعد از آنکه ارتش ارمنستان در نتیجه عدم مداخله طرفهای ثالث در جنگ، در هفته ششم نبردها، شهر شوشا را از دست داد و به عبارت بهتر، در حالی که در آستانه فروپاشی بود، در ١٩ آبان فیمابین روسیه، آذربایجان و ارمنستان تفاهم نامه ای به امضا رسید.
بر اساس این تفاهم نامه مقرر شد تا ارمنستان سه منطقه اشغالی همجوار قره باغ را به تدریج تخلیه کند. بدین ترتیب آذربایجان موفق شد تا ضمن آزادسازی اراضی تحت اشغال خود، توازن ژئوپلتیک جدیدی را در قفقاز ایجاد کند. بی تردید روسیه نیز در میان طرفهای پیروز جنگ قرار گرفت. کما اینکه در پایان نبرد و با حل مسئله، آن هم بدون حضور دو عضو دیگر گروه مینسک یعنی ایالات متحده امریکا و فرانسه، قفقاز جنوبی را به منطقه ای امن برای خویش مبدل ساخت. بدین ترتیب، از یک سو ایالات متحده امریکا و فرانسه، یعنی دو عضو ناتو را از منطقه قفقاز بیرون ساخت و از سوی دیگر، رابطه هم پیمانی خود با آذربایجان را قطع نساخت. همچنین نیکول پاشینیان، نخست وزیر طرفدار غرب را هم به طور ضمنی تنبیه کرد. حضور مستقیم و بی واسطه ترکیه در منطقه در روزهای بعد از پایان جنگ نیز به عنوان موفقیتی در سیاست خارجی این کشور به شمار می رود.
مدیریت روند از سوی ایران
در رابطه با مسئله قره باغ، انتظار آن بود که جمهوری اسلامی ایران به طور طبیعی از آذربایجان که دارای جمعیتی با اکثریت مسلمان و شیعه است، آشکارا حمایت کند. منتهی موضع گیری دولت تهران که با هدف مهار آذربایجان و ترکیه و تداوم وضعیت قبل از آغاز نبرد صورت می گرفت، از همان ابتدا و به طور غیرمستقیم به کار ارمنستان می آمد. به محض آغاز درگیری ها ایران در صدد برآمد تا در وهله اول، همان تأکید منفعلانه در حمایت از تمامیت ارضی آذربایجان را تداوم بخشد. چراکه تداوم وضعیت موجود، آذربایجان را مجبور می کرد تا برای رسیدن به نخجوان از اراضی ایران عبور کند و بدین ترتیب وابستگی آذربایجان به ایران ادامه پیدا می کرد. به همین شکل، وضعیت موجود، سرمایه گذاران تُرک را نیز مجبور می کرد تا برای دستیابی زمینی به آسیای میانه از خاک ایران استفاده کنند. ایران سعی می کرد تا این برگ برنده را از دست ندهد. از طرفی دیگر، تهران از این بابت نگران بود که پیروزی آذربایجان در قره باغ می تواند تأثیرات روانی بر تُرکهای ایران داشته باشد و باعث تقویت جنبشهای تجزیه طلبانه گردد؛ زیرا از دعوت وزارت امور خارجه ایران در همان روزهای ابتدایی جنگ مبنی بر «توقف فوری درگیری ها» در منطقه، نمی توان برداشت دیگری کرد. بی شک در صورت توقف درگیری ها آذربایجان نمی توانست دستاوردهای امروزین را به دست آورد.
تهران نه تنها از «اشغالگر» نامیدن ارمنستان خودداری کرد، بلکه موضوع ورود گروه های جهادی از سوریه به جنگ و به نفع آذربایجان را بدون ارائه دلیل و مدرک از زبان عالی ترین مقامات کشور نیز مطرح ساخت. علاوه بر این و به ویژه در بسیاری از رسانه ها ضمن آنکه ترکیه در مظان اتهام قرار گرفت، فعالیتهای حق طلبانه آذربایجان به عنوان طرح ترکیه برای بی ثبات ساختن منطقه مطرح گردید. تعداد تجزیه و تحلیلهای منتشر شده در رسانه ها و مراکز تحقیقاتی و مبتنی بر این ادعا غیرقابل شمارش هستند. در حقیقت هدف عملی این ادعاها از نگاه ایران آن بود که افکار عمومی خود و به ویژه تُرکهای ایران درباره قره باغ را مدیریت کند. بدین ترتیب نبرد گروه های تندروی سوری در کنار آذربایجانی ها می توانست باعث زیر سؤال رفتن مشروعیت جنگ نزد تُرکان ایران گردد.
با این انگیزه ها ایران تلاش کرد تا این روند را با تکرار موضعگیری خود در جنگ اول قره باغ در سالهای ١٩٩٢-١٩٩٤ پشت سر بگذارد. اما از یک سو تُرکهای ایران دیگر به مانند سال ١٩٩٢ از نظر اجتماعی-سیاسی خسته از جنگ نبودند و از سوی دیگر، آذربایجان نیز در طی سالهای گذشته ضمن استفاده از کانالهای دیپلماتیک، از توانمند ساختن ارتش خود نیز غفلت نورزیده بود.
در چنین اوضاعی در برخی رسانه ها این موضوع مطرح شد که امارات متحده عربی و ایران از سوریه تعدادی از عناصر پ.ک.ک. را به قره باغ منتقل کرده اند؛ هرچند درستی این خبر مورد بحث است. مقامات ذیربط از ادعاهای مبنی بر وجود ارتباط ارگانیک مبتنی بر رابطه «برد-برد» میان ایران و پ.ک.ک. آگاه هستند. از این رو اگر در روزهای پیش رو از اسیران ارمنی اعترافاتی مبنی بر شرکت عناصر پ.ک.ک. در جنگ شنیده شود، نباید شگفت زده شد. همچنین اگر بخواهیم از ادعاهای منتشر شده در ایران مبنی بر ارسال گروه های تندرو به قره باغ، برداشتی روانی-سیاسی داشته باشیم، می توان گفت که تهران با استفاده از مکانیسم دفاعی فرافکنی، امیال و تفکرات نامقبول خود را به ترکیه نسبت می دهد. چراکه جا دارد یادی از منصور حقیقت پور، استاندار سابق اردبیل بکنیم که به علیاف پیشنهاد داده بود برای آزادسازی قره باغ، شبه نظامیان مسلح و متکی به توان مردم به مانند حشد شعبی، انصارالله و حزب الله در آذربایجان ایجاد کند.
اگرچه به دنبال تغییر موازنه نظامی به نفع آذربایجان، تأکیدها بر تمامیت ارضی آذربایجان از سوی ایران افزایش یافت، اما رویکرد «منتظر باش و ببین» که این کشور در آغاز روند آن را پی گرفت، به همراه ورود خودروهای نظامی از مرز ایران به ارمنستان که در فضای مجازی انعکاس یافت، باعث شد تا این دیدگاه که ایران طرفدار ارمنستان است، در افکار عمومی آذربایجان و ترکیه تقویت شود. هر چقدر امامان جمعه که در جایگاه نمایندگی رهبر انقلاب هستند، برای کاهش واکنش مردم در آذربایجان ایران، اظهاراتی به نفع آذربایجان بیان داشتند، اما این ناکافی بود. علاوه بر این، علی ربیعی، سخنگوی دولت، در واکنش به این اظهارات و گویی که امامان جمعه برای اولین بار درباره موضوعی دائر بر سیاست خارجی اظهار نظر می کنند، بیان کرد که موضع گیری رسمی کشور در این موضوع، اظهارات وزارت امور خارجه است.
محاسبات نادرست ایران درباره قره باغ
بدون شک ایران دچار یک خطای محاسباتی شده است. قبل از هر چیز ایران به دلیل آنکه گمان نمی کرد جنگ در کوتاه مدت به نتیجه برسد، به دفعات این مسئله را مطرح می کرد که جنگ باعث بی ثباتی منطقه خواهد شد. ثانیاً پیش بینی نمی کرد که تُرکهای ایران به این سرعت بسیج شوند؛ حال آنکه ملیت گرایی تُرک در ایران گاهی در ابعاد واکنشی و گاهی کنشی آشکارا در حال اوج گرفتن است. در کنار این، مسئله قره باغ فقط مسئله نسل جوان ملیت گرا نیست، بلکه موضوع حساسی است در بین تمامی نسلها. در چنین موضوعی، حمایت کم سو و دیرهنگام از آذربایجان، باعث آسیب دیدن روابط عاطفی میان تُرکان ایران با مرکز می شود. اعتراضات صورت گرفته در شهرهایی با اکثریت تُرک به رغم اتخاذ تمامی تدابیر، برای تأیید این دیدگاه کافی است.
عدم حمایت روسیه از ارمنستان به محض شروع جنگ نیز احتمالاً حرکتی بود که ایران انتظار آن را نداشت. کما اینکه گفتمان ایران مبنی بر اینکه در ابتدا طرفین را به «آتش بس» دعوت کرد و بعداً بر «تمامیت ارضی آذربایجان» تأکید نمود و هنگامی که نتیجه جنگ مشخص شد، به «بازپس گیری اراضی آذربایجان از تصرف ارمنستان» تغییر یافت، به همراه روند نبرد با توجه به موضع گیری روسیه شکل گرفت. باز مشاهده شد که به مانند بحران سوریه، روسیه در مسائل منطقه ای، اولویتهای ایران را در نظر نمی گیرد و این کشور نمی تواند هم پیمان استراتژیکی برای ایران باشد. در حالی که نبرد ادامه داشت، دیدار عباس عراقچی، معاون وزیر امور خارجه ایران، با طرفهای درگیر برای ارائه طرح ایران درباره قره باغ نیز نتیجه ای در بر نداشت. در نهایت نیز روسیه، ایران را که همسایه هر دو طرف درگیر بود، به عبارتی از بازی خارج کرد.
از سوی دیگر، در حالی که فضای سیاسی بین المللی در مورد آذربایجان مناسب بود، دولت باکو بدون آنکه اجازه دهد تا هر نوع برخوردی با تهران صورت پذیرد، قبل از هر چیز و با ثبات تمام، مناطق هم مرز با ایران را بازپس گرفت. در حالی که ایران منتظر مشخص شدن اوضاع بود، آذربایجان در پی اجرای استراتژی جنگی ای بود که مشخص است از قبل بر روی آن کار شده بود. در کنار انتقال فناوری از سوی ترکیه به آذربایجان قبل از آغاز نبرد، سرمایه گذاری های نظامی آذربایجان نیز باعث شده بود تا کفه ترازو به نفع باکو سنگینی کند. حمایت آشکار ترکیه از آذربایجان از همان نخستین روزهای آغاز درگیری، برتری روانی را از آن آذربایجان ساخت.
در میان همه این موارد، آن هنگام که اخبار مربوط به حمایت لجستیکی ایران از ارمنستان در رسانه ها منتشر می شد، ارسال پیامهای تشکر از سوی مقامات رسمی باکو به تهران بابت موضع گیری رسمی ایران در جنگ را باید به عنوان تلاش آذربایجان برای به خطر نینداختن دستاوردهای نظامی خود تعبیر کرد. دولت باکو بدون تقابل با مسکو و تهران و مطابق حقوق بین الملل (همانطور که تهران اراضی اشغال شده در جنگ ایران و عراق را با عملیات نظامی آزاد ساخت)، موفق به آزادسازی قره باغ گشت.
نتیجه
ایران در مسئله قره باغ دیگر دارای توان تغییر معادلات نیست. اینکه این کشور به دلیل نزاکت سیاسی، خود را حامی آذربایجان نشان داد، اما هیچ گام بازدارنده ای علیه ارمنستان نیز برنداشت، باعث شد تا ناظران بین المللی این کشور را در کنار ارمنستان قرار دهند. به همین دلیل مقامات دیپلماتیک ایران در برهه ای که نبرد ادامه داشت، تلاش فراوانی کردند تا نشان دهند که از آذربایجان حمایت می کنند. اما به رغم این تلاشها نمی توان گفت که تهران توانسته باشد افکار عمومی آذربایجان و تُرک را راضی گرداند. دولت تهران همانطور که نتوانست روند جنگ را با رویکردی انحرافی از قبیل «انتقال گروه های جهادی به قفقاز» به شکل مطلوب مدیریت کند، در معادلات جدید ژئوپلتیک ایجاد شده در دوران پس از جنگ نیز به همراه ارمنستان در «باشگاه بازندگان» قرار گرفت. در حالی که جنگ دوم قره باغ که در روابط ایران با آذربایجان دارای کارکرد کاغذ تورنسل بود، فرصتی برای نزدیکی تهران به باکو فراهم آورده بود، اما فهم نادرست وزارت خارجه ایران از تحولات میدانی باعث تضعیف تهران در قفقاز گشت. در حالی که اساساً ارمنستان کشوری نیست که بتواند به اندازه آذربایجان برای ایران سود داشته باشد، نگاه امنیتی و محدود باعث شد تا ایران قادر به ابتکار عمل در قبال وضع جدید نباشد. هرچند از نگاه ایران تأسیس پستهای دیدبانی از سوی روسیه در کنار ترکیه در قره باغ می تواند کمی تسکین دهنده باشد، اما با یک محاسبه ساده سود و زیان می توان دانست که در میان مدت و بلندمدت به نفع ایران خواهد بود که با تغییر پارادایم در سیاست قفقاز، به آذربایجان و ترکیه نزدیک گردد. در غیر این صورت تأثیرگذاری ایران در قفقاز بیش از پیش کاهش خواهد یافت.
نویسنده: اومود باشار - وبسایت ایرام؛ مرکز مطالعات ایرانی آنکارا
۱۳۹۹/۱۱/۱۱
مرکز دیدهبانی مشترک ترکیه و روسیه برای نظارت در قرهباغ آغاز به کار کرد
فعالیت مرکز دیدهبانی مشترک نیروهای ترکیه و روسیه در چارچوب نظارت بر آتشبس در منطقه قرهباغ آذربایجان که از اشغال ارامنه آزاد شده است٬ امروز شنبه رسما آغاز شد.
ذاکر حسناف وزیر دفاع آذربایجان، یونس امره کاراعثماناوغلو معاون وزیر دفاع ملی ترکیه٬ الكساندر فومین معاون وزیر دفاع روسیه و سایر مقامات کشوری و لشکری در مراسم افتتاح این مرکز حضور یافتند.
وزیر دفاع آذربایجان طی سخنانی پس از نواخته شدن سرود ملی آذربایجان٬ ترکیه و روسیه٬ ضمن آرزوی موفقیت برای سربازان تُرک و روس که در این مرکز خمت خواهند کرد٬ اظهار داشت: «مطمئنیم كه روابط دوستانهای بين سربازان تُرک و روس ایجاد خواهد شد».
امره کاراعثماناوغلو معاون وزیر دفاع ملی ترکیه نیز تاکید کرد که «صلح و ثبات در منطقه در نتیجه تلاشهای مصمم رجب طیب اردوغان٬ ولادیمیر پوتین و الهام علیاف روسای جمهور ترکیه٬ روسیه و آذربایجان حاصل شده است».
وی همچنین گفت: «این مرکز دیدهبانی مشترک به منظور نظارت بر آتش بس، ثبت تخلفات، بررسی شکایات و مشکلات طرفین و اقدامات پیشگیرانه از بروز تخلفات فعالیت خواهد کرد».
همچنین الكساندر فومین، معاون وزیر دفاع روسیه نیز ضمن آرزوی موفقیت برای سربازان اظهار داشت كه این مركز در خدمت برقراری صلح و آرامش در منطقه خواهد بود.
لازم به ذکر است بامداد دهم نوامبر سال گذشته الهام علیاف، رئیس جمهور آذربایجان، نیکول پاشینیان نخستوزیر ارمنستان و ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه توافقنامهای را برای برقراری آتشبس در قرهباغ در مسکو امضا کردند.
براساس این توافقنامه٬ ارمنستان از اراضی اشغالی خارج شده و نیروهای حافظ صلح روسیه در منطقه قرهباغ و کریدور لاچین که مرکز این منطقه را به ارمنستان وصل میکند٬ مستقر شدند.
سربازان تُرک نیز با تصویب پارلمان ترکیه و توافق با آذربایجان و روسیه برای نظارت بر روند آتشبس به مناطق آزادشده آذربایجان اعزام شدند.
تفاهم نامه مربوط به تاسیس مرکز دیدهبانی مشترک ترکیه و روسیه بین خلوصی آکار و سرگئی شویگو وزرای دفاع ترکیه و روسیه در ۱۱ نوامبر ۲۰۲۰ امضا شد.
این مرکز در زمینی به مساحت ۴ هکتار در حوالی روستای مرزیلی در آغدام مستقر و ۶۰ سرباز تُرک و ۶۰ سرباز روس در آن خدمت میکنند. امنیت مرکز مشترک که شامل یک مسجد و یک کلیسا نیز میشود توسط سربازان آذربایجانی تامین میشود.
۱۳۹۹/۱۱/۰۶
كنفرانس صلح پاريس ۱۹۱۹ و رد ادعای ارامنه و جیلوها درباره غرب آذربایجان
پس از پایان جنگ جهانی اول موضوع اداره امپراطوری های شکست خورده آلمان و عثمانی در صدر اولویت های دول فاتح قرار گرفت. تخليه آذربايجان ايران نيز يكی از موضوعات متاركه صلح بود. ایران گرچه بصورت رسمی وارد جنگ جهانی نشده بود و حتی اعلان بی طرفی هم کرده بود ولی سعی فراوان در شرکت در کنفرانس صلح داشت. با اينحال عليرغم قبول ظاهری انگليسيها در باب شركت ايران در كنفرانس صلح، انگلیسی ها مخالف اين امر بودند.
براساس تصميمات اتخاذ شده هیئت نمایندگی ایران به قرار زير بود: مشاور الممالک وزیر خارجه – معین الوزراء علا فرزند دوم علاء السلطنه وزیر امور خارجه که انگلستان وی را شخصيتی ملی و افراطی قلمداد میکرد و ذکاء الملک فروغی معلم سرخانه سابق شاه و از اعتدالیون.
از ديگر سو ارامنه و آشوری های آذربايجان كه در جنگ جهانی اول همپيمان متفقين بودند نيز برای بدست آوردن آنچه كه حقوق از دست رفته شان می دانستند تصميم به شركت در كنفرانس صلح گرفتند. در نامه وزير مختار ايران در فرانسه از اينكه ارامنه با اقداماتشان دنيا را مشتبه كرده اند به دولت هشدار می دهد.
در اين كنفرانس دو هيئت نسطوری – آشوری با درخواستهایی شركت كردند. دستهای از آذربايجان ايران به سركردگی پطروس و ماجراجويان فراری از آذربايجان و هيئت ديگر از آشوری هايی كه برای تحصيل از آذربايجان به آمريكا رفته بودند. آشوری ها در اين درخواستها فعلا مختاريت و سپس استقلال كامل دولت آشوری در حدود موصل، غرب آذربايجان، دياربكر تا شمال درياچه وان و كوههای شرق تركيه تقاضا شده بود كه از سوی هم دولت تركيه شديدا و هم از سوی ايران نسبتا رد شد.
در یادداشت ادعاهای ایران در قسمت حفظ استقلال سیاسی، بازگرداندن سرزمین هایی از عثمانی و روس که طی جنگها ایران از دست داده بود و قسمت سوم تقاضای جبران خسارت. در اين حين وزارت خارجه طی دستورالعملی رمزی به كارگزاری آذربايجان می نويسد: « برای آنكه دولت بهتر به مقصود خود در اراضی و نقاطی كه جبرا مطابق عهود قديم از ايران انتزاع شده مستولی گردد لازم است اهالی آن نقاط تمايل خودشان را به اعاده در تحت حكومت ايران علنا اظهار نمايند. اهالب نخجوان به همین ترتيب رفتار و به تبريز نيز تعليمات لازمه داده شده است.» و همچنين آنها را «تشويق و ترغيب نمايند كه آنها هم يا به توسط وزير مختار فرانسه در طهران و يا مستقيما تمايلات خود را به اعاده در تحت حكومت ايران صريحا به كنفرانس صلح تلگراف نمايند تا كمک بزرگی به عمليات ميسيون ايران و دولت عليه بشود. »
درباره ادعاهای ارضی ایران روزنامه تایمز لندن نوشت: « ایران نه لیاقت، نه پول و نه اسلحه برای اداره کردن اراضی وسیع مورد ادعای خود دارد.» و بدین ترتیب در این کنفرانس نه تنها ایران شرکت داده نشد بلکه خسارات ایران در جنگ نیز پرداخت نشد. در عوض با اقدامات عصمت پاشا صدر هیئتb نمایندگی ترکیه، ادعاهای ارامنه و آشوری ها درباره مناطق غربی آذربایجان نیز بی اثر ماند. پس از امضای قرارداد ۱۹۱۹ وثوق الدوله با انگلیس مبنی بر تحت الحمایه کردن ایران، هیئت نمایندگی ایران نیز با دست خالی به تهران بازگشت.
دکتر توحید ملکزاده دیلمقانی
۱۳۹۹/۱۱/۰۳
چرایی شکست دیپلماسی ایران در مناقشه اخیر قره باغ
دیپلماسی یا روابط دیپلماتیک به دانش ارتباط میان سیاست ورزان و سران کشورها که توسط رهبران سیاسی همان کشورها که به فراخور منافع ملی شان اعلام میگردد، گفته میشود.
منافع ملی اصلی ترین عنصر تعیین کننده روابط دیپلماتیک یک کشور با کشورهای دیگر است.
منافع ملّی، مفهوم وسیعی است که تنها به معنای حفظ استقلال ملّی و تمامیّت ارضی نیست و ممکن است حیطه وسیعی مثل منافع اقتصادی و ثبات سیاسی، و حوزه ی نفوذ سیاسی و... را شامل گردد.
در تبیین منافع ملی اصولا علمای سیاست وحدت ملی را مبنا قرار داده و اصول دیپلماتیک خود را پایه گذاری مینمایند.
البته عکس این سخن نیز صادق است
ساختار جمعیتی یا به عبارتی دقیق تر ساختار ملی و قومی یک کشور اصلی ترین عنصر تعیین کننده ی وحدت ملی آن کشور است. بدین گونه که ایجاد وحدت ملی در جامعه ای که دارای ساختار تک قومی و تک ملتی است، بسی سهل تر از جامعه ی کثیر المله و کثیر الاقوام است. البته کشورهایی هستند که با رعایت حقوق تمام ملل و اقوام ساکن در جغرافیای سیاسی شان وحدت ملی قویتری از بسیاری کشورهای با ساختار جمعیتی تک قومی دارند.
در کشورهایی که شکاف اجتماعی به دلیل عدم رعایت حقوق شهروندی شان زیاد است و یا رنگ غلیظ سیاسی گرفته اند، میزان وحدت ملّی ضعیف تر است. وحدت ملّی از جمله منافع مهم ملّی است که هر ملّتی برای بقا و حیات خود، و یا دستیابی به اهداف دیگر خود، سخت به آن نیازمند است؛ زیرا جامعه متشتّت و پراکنده و جامعه ای که در آن هر کسی به دنبال منافع قومی، سیاسی و نژادی خود باشد و در آن منافع عموم ملّت، پاس داشته نشود، به ناچار از هم فروپاشیده خواهد شد.
آنچه روشن است که منافع ملی یک کشور کثیرالمله و کثیر الاقوامی مثل ایران لزوماً به معنای مجموعه منافع یک «قوم خاص» نیست؛ آنچه منافع ملی را مشخص میکند، ساختار جمعیتی و نوع نظام سیاسی و نیز فرهنگ و ارزشهای تک تک افراد و کلیهی اقوام جامعه است؛ نه علایق و ارزشهای نخبگان یک قومی خاص!!! اگر چنین باشد قافیه را خواهیم باخت همچنان که در حال باختن قافیه نیز هستیم.
جمهوری ها و کشورهای تازه استقلال یافتهی قفقاز از شوروی کمونیستی، منطقه ای بکر جهت سرمایهگذاریهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی بود که میبایست مورد توجه تصميم گیرندگان حوزهی سیاست ایران قرار میگرفت.
جمهوری آذربایجان جزو کشورهایی هست که ملتشان دارای تنیدگی فرهنگی و اجتماعی و تاریخی عمیقی با ملت ایران هست.
مردم جمهوری آذربايجان همزبان با چند ده میلیون شهروند ایران و دارای اکثریت شیعه و قرابت دینی با ایرانیان اند. با علایقی فرهنگی و هنری و موسیقی و آداب و رسوم مشترک که ایجاد روابط دیپلماتیک عمیق، ماندگار و استراتژیک امری ضروری و حیاتی مینمود. ولی باکمال تاسف چنین نشد و به آسانی این حوزه ی نفوذ را به رقبا واگذار کرده و صرفا به خرده گیری رقبای سیاسی بسنده کردیم!
متاسفانه در همان ابتدای اعلام استقلال، بخش اعظمی از اراضی آنها توسط رژیم وقت ارمنستان اشغال گردید.
در این میان دولت وقت ایران یعنی دولت هاشمی رفسنجانی در این فاجعه سنگ بنای روابط دیپلماتیک ایران و جمهوری آذربایجان را کج نهاد.
جمهوری اسلامی ایران که یک نظام سیاسی بر پایه ی اصول دینی پایه گذاری شده بود و خود را اُم القرای کشورهای اسلامی میدانست و در اکثر کشورهای جهان در حمایت از مسلمانان جهان آشکارا تا مداخله ی نظامی نیز پیش میرفت، در قبال اشغال اراضی جمهوری آذربایجان توسط ارامنه موضع درستی اتخاذ نکرد و البته استناد به گفته های اخیر دکتر علی مطهری نایب رئیس مجلس شورای اسلامی سابق ایران؛ در جنگ قره باغ سران دولت به خاطر «ملاحظات قومی» جانب ارمنستان را گرفتند!
این سخنان در کشور سبب تعجب فعالان سیاسی تُرک نگردید چرا که این ملاحظات قومی نه تنها در جنگ قره باغ بلکه بعدها نیز در رفتارهای سیاسی سیاستمداران و دولتمردان فعلی در داخل نیز هویدا بود و البته سخنان دکتر مطهری یکی از اسناد بر اثبات حمایت برخی از دولتمردان از ارامنه ی اشغالگر بود که برخی منکر آن بودند.
با وجود اشغال سرزمینهای اسلامی و تخریب اماکن مذهبی در مناطق اشغالی و تبدیل مساجد به گاودارى و خوک دانی با کمال تعجب همچنان برخی دولت های روی کار آمده و سیاستمداران به روابط عمیق دیپلماتیک با کشور ارمنستان ادامه داده، روز به روز نزدیک تر گشته و روابط تجاری و اقتصادی و سیاسی عمیقی با ارامنه ایجاد نمودند.
آنان پا را فراتر نهاده و در سالروز ادعاهای کذایی نسل کشی ارامنه توسط تُرک های ترکیه در پایتخت کشور اسلامی به ارامنه مجوز تظاهرات علیه ترکیه ی مسلمان صادر می کردند.
در سالروز اشغال منطقه خوجالی و قتل عام صدها نفر از شیعیان مظلوم خوجالی نخست وزیر ارمنستان در تهران
مورد استقبال رئیس جمهور کشورمان قرار گرفت و دست در دست عکس یادگاری گرفتند.
پاشینیان در باشگاه آرارات در حضور ارامنه ی ایران به غلط پلاکارد «قره باغ خاک ارمنستان است» را برافراشت!
جای تعجب است که چگونه چنین اقدامی از دیدگان نیروهای امنیتی کشور میتواند مغفول ماند!!؟
این مقوله مورد اعتراض فعالان مدنی تُرک ایران قرار گرفت که برخی از نمایندگان وقت مجلس نیز به این امر اعتراض کردند.
آنچه برداشت می شود، دولت های ایران از انرژی واقعی خویش جهت حل مناقشه ی قره باغ بهره ی کافی نمیگیرند و تقریبا به گفته ی دکتر مطهری انگیزه ی کافی برای حل مناقشه ی قره باغ از خود نشان نمیدهند!
آنچنانکه توان و انگیزه ی اصلی ایران را در سوریه و عراق و یمن میتوان مشاهده کرد.
بالاخره بعد از گذشت سه دهه جنگ قره باغ مجددا شروع شد. کشورهایی چون ترکیه و ازبکستان آشکارا در کنار آذربایجان قرار گرفتند. روسیه و فرانسه نیز تقریبا از ارمنستان حمایت نمودند.
در ابتدای شروع جنگ ۴۴ روزهی قره باغ ائمهی جمعهی چهار استان تُرک نشین کشور به درستی از ارتش آذربایجان حمایتی آشکار کردند و رهبر معظم انقلاب نیز در طول جنگ از آزاد سازی اراضی اشغالی جمهوری آذربایجان به حق حمایت نمودند.
در این میان دولت ایران رسما اعلام بی طرفی نمود. این درحالی بود که خودروهای کاماز روسی از مرز نوردوز ایران به سمت ارمنستان ترانزیت میشد!
درحالیکه تجمعات طرفداران و حامیان شیعیان آذربایجان در شهرهای ایران توسط نیروهای امنیتی به بیراهه کشیده شد و تعداد کثیری از جوانان دستگیر شدند که البته با پادرمیانی ائمه ی جمعه و برخی نمایندگان مجلس بخشی از این اشخاص آزاد گردیدند.
در این ایام اصلاح طلبانی چون جلایی پور و تاج زاده تلویحا از ارامنه حمایت کردند!
سخن بسیار است!
جنگ تمام شد و اراضی اشغالی در مدت کوتاهی از اشغال آزاد گردید.
فرستاده ی ایران جهت حل مناقشه قره باغ از ارمنستان و آذربایجان دست خالی برگشت!
قره باغ به خاطر اشتراکات زبانی با شهروندان تُرک ایرانی مورد بی مهری و بیتوجهی و غفلت سیاستمداران قرار گرفت و آشکارا منافع ملی ایران بخاطر ملاحظات قومی در آذربایجان ذبح گردید.
نمود عینی این کلام را در سخنان آقای احمدی بیغش نماینده ی مجلس ایران می توان مشاهده نمود! وی خواستار حمایت آشکار از ارامنهی اشغالگر در مقابل جمهوری آذربایجان گردید!
مسابقهی تبریک سال جدید بر رهبران دولت ارمنستان از سوی دولتمردان از رئیس جمهور و معاون و وزیر جای تعجب داشت!
البته در عرف دیپلماتیک تبریک ایام خاص امری مرسوم و پسندیده ای هست اما نه اینگونه که «اصل بی طرفی» را در نگاه بین المللی زیر سوال برد!
موضوع دیگری که از سوی مقامات و مدیران شهری شهرداری تهران و اصفهان عجیب تر نمود «نامگذاری» کوچه های تهران واصفهان به نامهای «کشته شدگان» ارمنی در جنگ قره باغ است!
زمانیکه مقام معظم رهبری دولت ارمنستان را به حقیقت آشکارا متجاوز واشغالگر میخواند نامگذاری کوچه های تهران به نام دشمنان ومتجاوزان خاک اسلام در این شرایط چه مفهومی میتواند داشته باشد؟!
آذربایجان برای آزاد سازی اراضی خود سالها منتظر ماند، راههای بسیاری را آزمود و حتی سیاست مداران ایران را نیز بسیار سنجید!
سایه ی شوم نگاه ایرانشهری بر تارک سیاست خارجی ایران اجازه ی حمایت عمیق و ایجاد رابطه ی عمیق دیپلماتیک با جمهوری آذربایجان را نداد!
نهایتا آذربایجان ناچارا برای آزاد سازی اراضی خویش با ترکیه هم پیمان شد.
کشورهایی مثل ترکیه و شخصی چون رجب طیب اردوغان سعی دارد از بحرانها برای خود و کشورش فرصتی سازد و شاید جنگ اخیر قره باغ برای ترکیه برگ برنده ای شد و ای بسا کارت برنده ی بازی را سیاست مداران ناشی ما تقدیم اردوغان نمودند!
سایه جریان انحرافی ایرانشهری بر سیستم سیاست خارجی نه تنها منافع ملی کشور ما را در جمهوری آذربایجان بلکه در کشور ترکیه و کشورهای بسیاری به خطر خواهد انداخت!
همانگونه که از یک بیت شعر حسرت رجب طیب اردوغان در رژه ی پیروزی ارتش جمهوری آذربایجان، وزیر امور خارجه ی کشورمان یک بحران ساخت و چه مسائل امنیتی و سیاسی میان دو کشور که به بار نیامد!
تا زمانیکه چنین نگاه غلطی بر سیاست خارجی کشور حاکم است، قطعا دشمنان ما از این خلأهای ما بهره خواهند گرفت.
تغییر نگاه حاکم بر سیاست خارجی کشور یک امر حیاتی و البته ضروريست.
طاهر نقوی
۱۳۹۹/۰۷/۲۹
ارمنستان؛ منزوی مطلق در قفقاز جنوبی
استراتژی، تاکتیک و ترفندهای مختلف ارمنستان؛ مانند اشاعه تبلیغات دروغین علیه ترکیه و آذربایجان، استمداد سیاسی و نظامی، حملات موشکی به مناطق مسکونی مانند گنجه، اردوباد و غیره با ناکامی مواجه شده و روند آزادسازی قرهباغ اشغالی ادامه دارد.
ارمنستان برای توجیه و ادامه اشغال قرهباغ تاکنون، بهویژه در نبرد اخیر، تاکتیکها و ترفندهای مختلفی مانند استمداد رسانهای، سیاسی و نظامی از متحدان شرقی و غربی خود، کمپین اشاعه دروغ علیه ترکیه و جمهوری آذربایجان، حمله مذبوحانه موشکی به شهروندان و غیرنظامیان مناطق دور و نزدیک محل نزاع مانند گنجه، اردوباد و غیره به کار برده، اما شواهد دال بر موفقیت نیروهای ارتش آذربایجان در آزادسازی خاک وطنشان است.
گنجه، «اولین پایتخت جمهوری خلق آذربایجان» بوده و دارای موقعیت استراتژیک و بسیار مهمی است. گنجه کنونی، دومین شهر بزرگ و مهم آذربایجان و تداعیگر مهستی گنجوی، نظامی و جوادخان است. این شهر علیرغم مسافت بسیار زیاد آن با مناطق اشغالی در قرهباغ، به علت اهمیت و نزدیکی آن به خطوط انتقال هیدروکربن آذربایجان به ترکیه و اروپا مورد هدف موشکهای ارمنستان قرار گرفته است.
موشک «البروس» و یا «اسکاد» که زمانی برای بمباران شهرهای ایران توسط صدام حسین نیز استفاده میشد، با بهینهسازی کلاهک آن میتواند اهداف بسیار دور را نیز نشانه گرفت و منهدم کرد. نظامیان ارمنستان با کاربرد این سلاح روسی و حمله به مناطق مسکونی و غیرنظامیان آذربایجان قصد ترساندن مردم این کشور را دارد. ارمنستان همچنین میخواهد با کشاندن جنگ به داخل مناطق غیراشغالی آذربایجان، نیروهای ارتش این کشور را تحریک کند تا مواضع ارمنستان در خارج از قرهباغ را نیز هدف قرار دهند.
علیرغم این تلاش مذبوحانه و غیرانسانی، ارتش جمهوری آذربایجان با اتخاذ یک استراتژی حقانیتمحور به انهدام مواضع پدافندی-آفندی اشغالگران در قرهباغ پرداخت. پهپادهای فوق پیشرفته «بایراکتار» پاسخی کوبنده به کشتار غیرانسانی شهروندان توسط ارامنه دادند. براساس اخبار رسانههای معتبر بینالمللی، ارتش آذربایجان هرگز غیرنظامیان را هدف قرار نداده و علیرغم اقدام تحریکآمیز ارمنستان از واکنش از هرگونه اقدام غیرانسانی اجتناب کرده و تنها به پیشروی در مناطق اشغالی پرداخته است.
نظامیان ارمنستان، علاوه بر گنجه، شهر اردوباد جمهوری خودمختار نخجوان را نیز هدف قرار دادهاند. هدف از این حمله، کشاندن پای ترکیه به میدان نبرد است، زیرا این کشور طبق عهدنامههای مسکو، قارص و قمری دولت «گارانتور یا ضامن» است. بنابراین، هرگونه تجاوز کشور ثالثی به نخجوان میتواند با واکنش و مداخله ترکیه همراه خواهد شود. این تحرک کورکورانه نیز نتوانست بهانهای موثر برای ایروان بهمنظور استمداد از متحدین روس و فرانسوی خود جهت کشاندن آنها به میدان جنگ منجر شود.
از دیگر ترفندهای نخنما و تکراری ارمنستان و متحدانش انتشار خبر حضور جنگجویان سوری در قرهباغ و ایجاد جنگ روانی علیه ترکیه بوده است. هیچ سند و مدرک معتبر و بینالمللی، جز تبلیغات کاذب رسانههای ارمنی، ایرانی و روسی دال بر حضور این جنگجویان برای حمایت از نیروهای مسلح آذربایجان در قرهباغ وجود ندارد. مقامات ارمنستان در پاسخ به سوال خبرنگاران راجع به این مسئله تنها گفتند که اجساد این جنگجویان طعمه گرازهای وحشی شده است!
شاخهای به اصطلاح علمی بهنام «آقنوتولوژی» وجود دارد که وظیفه آن تولید دروغ است. امروزه در فرانسه بهعنوان کشور مدعی آزادی و دموکراسی، آقناتولوژیستها اخباری را مبنی بر حضور "نیروهای جهادی" در قرهباغ اشغالی میپراکنند. این اقدام، تداعیگر سیاست فرانسوا میتران، رئیسجمهور اسبق فرانسه در قبال عناصر تروریستی پ.ک.ک است. این روش سالهاست که برای تغذیه نیروهای نیابتی در میدان استفاده میشود.
این بحث انحرافی درحالی مطرح شده است که خود ارمنستان با دعوت از پارتیزانهای تروریستی «آسالا»، و «ای.پی. جی» و «پ.ک.ک» برای انجام یک نبرد نامنظم و گریلایی در قرهباغ اشغالی تلاش میکند. این منطقه به علت کوههای صعبالعبور و مناطق مینگذاری شده، بستری آماده برای فعالیت سه گروه تروریستی مذکور به شمار میرود.
هدف ارمنستان، فرسایشیکردن جنگ، تضعیف توان ارتش آذربایجان و سوریهسازی قرهباغ جهت ممانعت از آزادسازی این منطقه بوده و است. با این وجود، نیروهای ویژه ارتش آذربایجان موفق شدهاند نظامیان پیر و خسته دولت خودخوانده قرهباغ و قوای پارتیزانی-تروریستی آسالا را شکست دهند. آزادسازی شهر «جبرائیل» از دست تروریستهای آسالا، گواهی بر این ماجراست. حمایت متحدان شرقی و غربی ارمنستان نیز مانع شکستهای این کشور در قرهباغ اشغالی نشده است. با این حال، برخی رسانههای مشخص به تحریف رخدادهای قرهباغ میپردازند.
رسانههای فارسی زبان در داخل و خارج از ایران نیز با تصویرسازی از این مناقشه بهعنوان جنگ ارمنستان-ترکیه، میکوشند حقانیت جمهوری آذربایجان در دفاع از تمامیت ارضی کشور خود را نادیده بگیرند. گزارشهای متعددی درباره ارسال سلاحهای روسی از طریق خط دریایی ماخاچ قلعه و انزلی و سپس گمرک نوردوز به ارمنستان وجود دارد.
حکومت ایران علیرغم تاکید قانون اساسی و آرمانهای نظام «جمهوری اسلامی» بر لزوم حمایت از مسلمانان بهویژه شیعیان، در قبال مسئله قرهباغ دچار پارادوکس و چه بسا تغییر رویه شده است. این پارادوکس در مورد مسلمان تُرک اویغور در ترکستان چین نیز مشاهده میشود. ارمنستان علیرغم جمعیت کم و بازاری بسیار ضعیف، به علت واقعبودن در مسیر ترکیه به قفقاز جنوبی همیشه در مرکز توجه ایران بوده است. اظهارات مقامات دولت ایران و حتی ائمهجمعه استانهای تُرکنشین مصرف داخلی داشته و جهت کنترل احساسات شهروندان تُرک این کشور بوده است.
البته سکوت روسیه و تنهایی ایران تضعیفشده در قفقاز به علت سیاستهای اشتباه تهران، سبب ملایمت در لحن مقامات دیپلماتیک این کشور شده است. اعتراض شهروندان تُرک ایران، از جمله در تبریز، تهران و دیگر شهرهای این کشور از دیگر عوامل عقبنشینی کلامی مقامات ایرانی به شمار میرود. شورای خلیفهگری ارامنه ایران نیز علیرغم بیانات بسیار تند خود در گذشته، در پی موضع اخیر مقامات این کشور، هنوز واکنش شدیدی نسبت به آزادسازی قرهباغ نداشته است.
فرصتی که پس از قریب به سی سال توسط نیروهای ارتش آذربایجان حاصل شده، بسیار مغتنم است. نارضایتی مسکو از دولت نیکول پاشینیان، تضعیف اقتصادی ایران، همهگیری کرونا و همچنین مشکلات عدیده روسیه در قبال روسیه سفید، قرقیزستان و لیتوانی (سبقه تاریخی حمله به کریمه و آبخازیا) و عاملی بهنام ناوالنی و افت شدید روبل سبب شده است که ارتش آذربایجان بتواند با حمایت ترکیه بخش قابل توجهی از قرهباغ اشغالی را آزاد کند. علیرغم دفاع برخی کشورها مانند فرانسه و غیره از ارمنستان، جمهوری آذربایجان برتری نظامی خود را به رخ همسایه ماجراجویش کشیده است.
هماکنون نیز با برقراری آتشبس موقت جهت مبادله جنازهها و اسرا، جمهوری آذربایجان میکوشد برخلاف دولت پاشینیان مسئله را بدون اقدام علیه غیرنظامیان حل کند. موضع رادیکال و ایدئولوژیک نخستوزیر ارمنستان و موشکباران مناطق مسکونی در گنجه با پاسخ کوبنده ارتش آذربایجان مواجه شده است.
بنابراین میتوان انتظار داشت در آینده نزدیک با توجه به کشتهشدن حدود پانصد نفر از نظامیان ارمنی و ضربات مهلک نیروی هوایی آذربایجان به آنها در قرهباغ اشغالی و افزایش فشار روسیه و فرانسه، شاهد تغییراتی در رویکرد ایروان به مساله قرهباغ اشغالی باشیم.
رضا طالبی، روزنامه و تحلیلگر حوزه قفقاز، خبرگزاری آناتولی
۱۳۹۹/۰۷/۲۷
حمایت ترکیه از آذربایجان چه تاثیری بر جنگ تبلیغاتی آغاز شده علیه اینکشور گذاشت؟
آیا احتمال دارد بحران بین آذربایجان و ارمنستان به یک بحران منطقهای تبدیل شود؟
سیاست خارجی ترکیه طی سالهای اخیر توجه کل جهان را به خود جلب کرده است. به ویژه در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه، رویکرد "تنش صفر با همسایگان" که طی ده سالهی اول از آن پیروی شد و نیز سیاستهای ایدهآلیست دولت ترکیه در بحبوحه درگیریها و جو آشفتهای که در پی بهار عربی در منطقه ایجاد شد، در کانون توجه بسیاری از کشورها و محافل قرار گرفت. اگرچه این سیاستها، در دهه اول با استقبال وسیعی مواجه شد، ولی با آغاز دوره دوم با کلماتی نظیر "توسعه طلبانه، اسلام گرایانه و حامی جنبش اخوان المسلمین" توصیف گردید که دلیل آن نیز در مقیاس وسیعی به شخصیت و جهان بینی رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه نسبت داده میشود. در بسیاری از محافل، از مراکز مطالعاتی نزدیک به لابیهای اسرائیلی در آمریکا گرفته تا ارگانهای مطبوعاتی فعال با بودجه سعودی، حتی رسانههای محافظهکار در تهران، هر روز میتوان با این نوع تحلیلها روبهرو شد.
اگر بخواهیم پاسخ صریحی به سوالات مربوط به منشاء این تحلیلها بدهیم، باید بگوییم که در اصل این یک جنگ تبلیغاتی است. به ویژه شکاف بهوجود آمده در روابط ترکیه و اسرائیل در پی حادثه "مرمره آبی"، سرآغاز بروز این نوع گفتمانها در محافل سیاسی مختلف گردید. همچنین در پی کودتای نافرجام 15 جولای، تصمیمات عقلانی و استراتژیکی اتخاذ شده از سوی کلیه عناصر دولتی ترکیه، نه تنها به این تبلیغات پایان نداد، بلکه باعث افزایش آنها با ظن کاربردی بودنش، از سوی محافل مختلف شد. در واقع تحولاتی که در پی کودتای نافرجام در داخل و خارج از کشور به وقوع پیوست، نشان داد که آنکارا، یکی از مهمترین تصمیمات قرن اخیر را اتخاذ کرده و در همین راستا نیز هزینههای احتمالی آن را به جان خریده است.
گامهای برداشته شده در راستای تغییر ساختار دولت، تغییرات ایجاد شده در نظام بسیار مهم بروکراسی، تاسیس سازمانهای راهبردی جدید و استفاده از قدرت سخت نظامی در صورت نیاز و در جای لازم، بازتابی از تصمیمات استراتژیکی مذکور است.
در پی کودتای نافرجام، ترکیه به رغم کلیه ضعفهای ناشی از روند پاکسازی، در ماهیت اعلام مواضع ترکیه در برابر نیروهایی که علیه منافع امنیت ملی کشور و بقای آن گام برداشتهاند، عملیاتهای موفقیتآمیزی علیه سازمانهای تروریستی مختلف به ویژه داعش و ی پ گ در سوریه انجام داد و در جریان عملیات سپر فرات در ماه فوریه، کشورهای پشت پرده این سازمانها و نیز عناصر مرتبط با این سازمانهای تروریستی را در عراق بدون توجه به درجه نظامی آنها مورد هدف قرار داد. ترکیه به خوبی میداند که از پایتختهای کشورهای فروپاشیده و شکست خوردهای که با سازمانهای تروریستی احاطه شدهاند نباید انتظار همکاری داشته باشد، بنابراین خودش دست به کار شده است.
تحولات در یونان، قبرس و شرق دریای مدیترانه نشان میدهد که قاطعیت ترکیه در دفاع از منافع خود تنها به کشورهای مشخصی محدود نمیشود. اینطور به نظر میرسد که کشورهای عضو اتحادیه اروپا به رهبری آلمان و فرانسه تصور میکنند که با پیش راندن یونان میتوانند ترکیه را مهار کرده و سطح مطالبات آن را کاهش دهند. از این رو بیانات و مباحثاتی را در مقابل رسانهها مطرح میکنند که در طول تاریخ دیپلماسی سابقه نداشته است. ترکیه، طی ماههای گذشته نشان داد که چگونه بدون دست کم گرفتن قدرت اتحادهایی که در مقابلش هستند و با تلاش برای عدم خدشه دار کردن روابط سازنده و تاریخیای که با کل اروپا دارد، میتواند از منافع ملی خود که تعریف مجددی از آن بهعمل آورده، محافظت کند.
آسیبی که ممکن است این وضعیت در صورت عدم ارزیابی صحیح موقعیت جدید ترکیه توسط تصمیمگیرندگان اصلی قاره پیر و در راس برلین، به اتحادیه اروپا وارد کند، کمتر از خروج انگلستان از این اتحادیه و توسعه طلبی روزافزون روسیه در اوکراین و منطقه بالتیک نخواهد بود. در دنیای آشفتهای که دستیابی به یک ثبات پایدار در آن دور از انتظار است، تصمیمات دولت ترکیه، سرنوشت مرزهای جنوبی و جنوب شرقی اروپا را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
در اصل اروپا نیز به خوبی این را میداند. تلاش این اتحادیه برای توسعه روابطش با قاهره و اعزام نمایندگان عالی رتبه به مصر جهت حمایت از سیسی بلافاصله پس از کودتای خونین در اینکشور، از این هدف نشات میگیرد. با این حال این واقعیت که دولت مصر قادر به حل هیچیک از مسائل ساختاری ناشی از بهار عربی و انقلاب 25 ژانویه نمیباشد و با وجود کمکهای مالی و تسلیحاتی همچنان با مشکل مشروعیت مواجه بوده و موفق به اصلاح شکنندگی ساختاری به جای مانده از دهه اخیر نیست، سبب گردیده است تا مصر قادر به ایفای نقشی نباشد که برخی انتظارش را داشتند.
در نتیجه تحولات به وقوع پیوسته طی سالهای اخیر این طور به نظر میرسد که دولت مسکو متاثر از ساختار تصمیم گیرنده متمرکزی که دارد، سریعتر از دیگران خود را با موقعیت جدید آنکارا سازگار کرده است. از این رو در سختترین شرایط درگیری، کانال های ارتباطی بین دو کشور، عملکرد فوق العاده خوبی داشته و این دو قدرت منطقهای، در منطقه وسیعی از لیبی گرفته تا سوریه و از شرق دریای مدیترانه گرفته تا دریای سیاه، بدون مداخله مستقیم به منافع یکدیگر رقابت متعادلی با یکدیگر دارند. همانگونه که درگیریهای اخیر قرهباغ نیز نشان داد، مکانیزمهای ارتباطی نزدیک بین ترکیه و روسیه میتواند مکانیزم همکاری جدیدی در قالب روند آستانه همانند مکانیزم همکاری سهگانهای که با مشارکت ایران و سایر کشورها ایجاد شده بود را به وجود بیاورد. این وضعیت ممکن است در آیندهای نزدیک، در منطقه قفقاز، آسیای میانه و دیگر مناطق نیز مشاهده شود. چرا که تغییر اولویتهای سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا و موقعیت ضعیف فرانسه در مقایسه با سی سال گذشته، ثابت میکند که مکانیزمهایی مشابه گروه مینسک سازمان همکاری و امنیت اروپا که محصول دنیای قدیم هستند، فاقد عملکرد میباشند.
ضدحمله آغاز شده در برابر اشغال قرهباغ، آخرین نمونه از چگونگی از بین رفتن جنگ تبلیغاتی است که در ابتدای این مقاله به آن اشاره کرده و به طور خلاصه در مورد بی معنی بودن آن توضیح دادیم. تکرار ادعاهایی که از دهها سال پیش در همه پلاتفرم ها علیه ترکیه مطرح میشود، اینبار در مورد کشور آذربایجان که هیچ نوع رابطه تاریخی و فرهنگی با عثمانی، خلافت و اسلام گرایی نداشته و حتی به عنوان یکی از سکولارترین دولتهای دنیای اسلام شناخته میشود، نشان میدهد که محافل مخالف ترکیه در برابر این بحران از نظر لفاظی آمادگی نداشتند. همانگونه که درگیریها نیز نشان میدهد، درخواست کمک ارتش مجهز و آموزش دیدهای نظیر آذربایجان از جنگجویان 300 نفره سوریه ادعایی پوچ بوده و تکرار این ادعای بی اساس از سوری برخی محافل معنی و مفهومی ندارد. عدم پایان بخشیدن به این اشغال در کوتاه مدت و تلاش ارمنستان برای گسترش درگیریها، ابتدا در دو کشور و سپس در مناطق مختلف از جمله قفقاز شمالی، میتواند همانند آنچه که در سوریه اتفاق افتاد، منطقه را به مرکز حضور کشورها و سازمانهای مختلف تبدیل کند. همانگونه که افزایش حملات اخیر پ ک ک و شاخه های آن در آغری و مناطق مرزی ایران نیز به همین امر مربوط میشود. استفاده مکرر روسیه از عبارت "سرزمینهای آذربایجان" در مورد قرهباغ کوهستانی و درخواست هرچند ناکافی ایران مبنی بر پایان فوری به این اشغال، احتمال پایان این بحران قبل از تبدیل آن به یک بحران منطقه ای را تقویت میکند.
بهطور خلاصه میتوان گفت، نیروهای منطقهای یا نظام جدید و عادلانهای را در این منطقه تشکیل خواهند داد و یا به اصراف منافع فوق العاده محدود خود در داخل یک حلقه معیوب ادامه خواهند داد.
نویسنده: دکتر حقی اویغور نائب رئیس مرکز مطالعات ایرانی آنکارا
۱۳۹۹/۰۷/۲۶
تصاویری از شهر جبراییل آذربایجان که پس از ۲۷ سال از اشغال ارمنستان آزاد شد
خبرگزاری آناتولی ترکیه از شهر جبراییل آذربایجان که به تازگی از اشغال ۲۷ ساله ارمنستان آزاد شده است، تصویربرداری کرد.
شهر جبراییل در روز ۲۳ آگوست ۱۹۹۳( ۱ شهریور ۱۳۷۲) به دست ارمنستان اشغال شده و ۴ اکتبر ۲۰۲۰ (۱۳ مهر ۱۳۹۹) توسط ارتش آذربایجان آزاد شد.
در این شهر که پرچم آذربایجان در آن به اهتزاز درآمده، چندین خانه مسکونی، یک ساختمان عمومی و چند ساختمان نظامی متعلق به ارمنستان قابل مشاهده است. علاوه بر این وسایل نقلیه نظامی که طی عملیات آزادسازی شهر از ارتش ارمنستان به جای مانده یا منهدم شده، در کنار جادهها دیده میشود.
در حین تصویربرداری خبرگزاری آناتولی، یک سرباز آذربایجانی که در ورودی شهر ایستاده، پرچم آذربایجان را برافراشت.
هنوز تابلوهایی که به زبان ارمنی بر روی ساختمانهای عمومی و نظامی شهر نوشته شده، سر جای خود قرار دارند.
پس از کنترل جبرایيل و برخی از روستاها و تپههای استراتژیک اطراف آن، منطقه از بمب و مین پاکسازی میشود.
اما نکته قابل تامل این است که خانههای تُرکهای آذربایجان پس از اشغال شهر توسط ارمنستان در سال ۱۹۹۳ تخریب شدهاند.
به دلیل ادامه عملیات ارتش آذربایجان در قرهباغ و همچنین انجام اقدامات لازم برای تأمین امنیت کامل شهر، تُرکهای بومی این منطقه هنوز اجازه ورود به شهر را ندارند.
۱۳۹۹/۰۷/۲۴
کالین: آنچه در قفقاز جنوبی رخ میدهد، جنگ قدرت است
سخنگوی ریاست جمهوری ترکیه اعلام کرد که آنچه در قفقاز جنوبی رخ میدهد، جنگ قدرت است.
ابراهیم کالین، سخنگوی ریاست جمهوری ترکیه در مصاحبه با شبکه تلویزیونی «خبر گلوبال» اعلام کرد: "آنچه در قفقاز جنوبی رخ میدهد، جنگ قدرت است. ترکیه با آذربایجان رابطه بسیار ویژهای دارد. تمام اقشار جامعه؛ از حزب حاکم تا مخالفان اصلی، ملیگرایان و سوسیال دموکراتهای ترکیه از آذربایجان حمایت میکنند".
کالین تاکید کرد: "در روزهای اخیر بهویژه رسانههای غربی تحت تاثیر لابی ارمنی علیه ترکیه سیاهنمایی انجام میدهند و میگویند که «این مسئله بهدلیل مداخله ترکیه حل نشده و آتشبس برقرار نمیشود». این یک بحث بسیار بیمعنی است. اگر اتفاقی علیه آذربایجان رخ میدهد، ترکیه را نیز متاثر میکند و ما به آن واکنش نشان میدهیم".
وی تصریح کرد:" قرهباغ بخشی از خاک آذربایجان است. ما درباره یک قلمروی بحث برانگیز صحبت نمیکنیم. طبق حقوق بینالمللی و مدارک تاریخی اینجا سرزمینهای اشغالی است. در صورتی که گروه مینسک یک برنامه اقدام با چارچوب و تاریخ معیینی تهیه نکند، توقف درگیری میان آذربایجان و ارمنستان قابل ممکن نخواهد بود".
کالین در رابطه با اظهارات الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان مبی بر اینکه "ترکیه نیز عضو گروه مینسک بوده و باید یکی از سران مشترک باشد"، گفت: "بسیار درست است. چراکه ترکیه میتواند در این مسئله یک نقش راهحلگرا ایفا کند".