۱۳۹۹/۰۴/۲۲

اشغال فرهنگی آذربايجان توسط ارمنیان

(شامل عمليات های كشف و تكثير، جعل و تخريب، حذف و هضم و عكس و تبديل)


ارامنه بعد از اينكه در جنگهای ايران و روس به مسلمانان از پشت خنجر زد، و بر اثر خيانتهای ايشان شهرها و دهات شيعه نشين آذربايجان غارت و يغما گرديده بدست روسها افتاد به پاداش و دستمزد خوش خدمتی های خود با جلب نظر و موافقت آنان در شهر شيعه نشين و تُرک ايروان جمع گرديد و بعد از كشت و كشتار ساكنان اوليه و مسلمان ايروان اولين سنگ بناب جمهوری ارمنستان را در سرزمين اشغالی مسلمانان پی نهادند.

ارمنيان در اين اشغال به جنايات بشری بسنده نكرد و در صدد محو آثار اسلامی و تُركی برآمدند و دهها تنديس بزرگان اين آب و خاک را به انحاء مختلف از بين برند. بعد از فروپاشی شوروی اين جنايات فرهنگی شدت بيشتری پيدا كرد و آنها با حمله به سرزمين قره باغ حدود ۲۰ درصد از خاک آذربايجان را اشغال نظامی كردند. آنها در اين اشغال نظامی نه تنها مرتكب جنايات فيزيكی نسبت به ساكنان مسلمان اين نواحی شدند بلكه به جنايات فرهنگی نيز بی شرمانه دست زدند و بيشتر ميراث فرهنگی را با تغيير يا بی تغيير بنام خود مصادره كرده در نمايشگاههای خود بنام ميراث فرهنگی ارامنه جا زدند. امروزه بيشتر موزه ها و گالری مختلف ارمنستان پر از قالی ها، گليم ها و صنايع دستی آذربايجان است كه متاسفانه بنام صنايع دستی ارامنه به نمايش گذارده می شود.

اشغال فرهنگی آذربايجان، دارای نمادهای مختلفی است كه گاه بصورت جعل و تخريب و گاه بصورت كشف و تكثير و زمانی بصورت حذف و هضم و عكس و تبديل انجام مي گيرد لذا براي آشنايی با شگردهای تيم های «اشغال فرهنگي» به موارد چند اشاره مى شود:

۱- عوض كردن اسامي مناطق اشغالی:

ارامنه چون در سرزمين امروزی ارمنستان دارای تاريخ و هويت ملی نيستند و بيشتر در قسمت‌های وان و دياربكر و ساير مناطق آنادولو غربی زندگي كرده اند و مهاجرت آنان به سرزمين ارمنستان ريشه تاريخی ندارد و بيشتر به زمان قاجار برمی گردد لذا درصدد هويت سازی برای خود برآمده و مناطق اشغالی را به اسامی ارمنی مي نامند بدين ترتيب است كه قره باغ ناگهان به آرتساخ و خان كندی به استپاناكرت تبديل مي شود. آنان نه تنها در قره باغ بلكه در ((آذربايجان غربی)) يعنی ((ارمنستان فعلی)) نيز دست به چنين جنايات فرهنگي زده و مناطق آغ باش را به آبويان و آغ كندی را به آشوتائان و آغ داغ را به آقدان، آلائوز را به آراقاتس و آلمالی را به هندزوروت (HNDZOROT) باشكندی را به آكونت و ... تغيير داده اند.  اين سياست اشغال فرهنگی و تعويض اسامی تُرکی آذربايجانی به زبان روسی هنوز هم بشدت و با سماجت هر چه تمامتر ادامه دارد.

۲- دزديهای فرهنگی بعنوان نمادی از اشغال در رشته موسيقی و رقص:

همانطور كه می دانيم آذربايجان از حيث ادبيات و فولكلور و موسيقی و رقص از غنی ترين فرهنگهای روی زمين بود و آثار همچون «مشدی عباد» ماهها در كشورهاي عربی و بويژه يمن با نام «شيخ عباد» ركورد فروش فيلم های خاورميانه را شكست. اپرای جاودانه «كوراوغلو»، «اصلی- كرم»، «آشيق غريب» و «شاه صنم» و همچنين «شور اميراوف» از آثار ماندگار دنياي هنر است ولص ارامنه كه در سرزمين های فعلی اشغالی فاقد هر نوع هويت تاريخی و فرهنگی هستند برای فرهنگ سازی دست به كپی برداری از ترانه‌هاي فولكلوری مثل ساری گلين، گوچری، اوزون دره زده و نيز به تقليد رقص های ملی و محلی آذربايجانی و آنادولو و اپراها و بالت‌های معروف آذربايجانی زده و تقليد كوركورانه همين محصولات فرهنگی آذربايجان را بی شرمانه به نام خود جا زده و بعنوان ميراث فرهنگی ارامنه به نمايش های همگانی می گذارند غافل از اينكه نام ساری گلين و نيز آلات و ادوات بكار رفته در اجرای آن از قبيل قره نی، زيرنا، تار و ساز به وضوح خاستگاه اين ترانه ها و موسيقی ها و بويژه خواستگاه موسيقی مقامی را به كسانی كه دارای بصيرت هنری هستند مي نمايند و از صد فرسنگي داد مي زنند كه متعلق به تُركان آذربايجان هستيم. تقليد و كپی برداری فرهنگی و بويژه در زمينه موسيقی بيشتر در آثار خاچاطوريان بيداد می كند و اگر كسی «صوت ارمنی» را از روی متن موسيقی حذف كند به راحتی حكم به آذربايجانی بودن اين آثار می دهد.

۳- دزديهای ادبی همچون نماد اشغال فرهنگی:

ارامنه گاه - گاه دست به كارهايی می زنند كه نشان می دهند در سرقت های ادبی خود حد و مرزی برای اين كار قائل نيستند. آنها با اينكه دنيا معرف است كه داستان و حماسه كوراوغلو متعلق به تُركهاست و خواستگاه تُركی دارد از مصادره اين داستان نيز خودداری نكرده و آنرا متعلق به ارامنه می دانند و جالب تر اينكه «آشيق های ارمنی» اين قصه آذربايجانی را چنان با آب و تاب نقل مي كنند كه گويی كوراوغلو يک قهرمان ارمنی مثل داويد ساسونی است.
آنان كار خود را با مصادره حماسه كوراوغلو پايان يافته تلقی نكرده و بيشتر باياتی‌ها، قوشماها، قصه‌ها، و امثال و حكم آذربايجانی را بنام خود زده و آنها را محصولات فرهنگی ملت ارمنی می دانند.
در كتاب «گزيده ای از ضرب المثل های ارمنی» دهها ضرب المثل تركی آذربايجاني بعنوان ضرب المثل ارمنی جا زده مي شود كه هر خواننده ای با مروری در آنها خواستگاه آذربايجانی آنها را تصديق می كند. براي نمونه چند ضرب المثل ارمني از همان كتاب «گزيده اي از ضرب المثل های ارمنی» نقل می شود تا خوانندگان خود واقف به مسئله گردند با اين توضيح كه برای دسترسی محققين محترم به اصل ضرب المثل مربوطه ذكر می‌‌شود: يا حسن كچل يا كچل حسن (ش ۳۱۰، ص ۲۷) ، هندونه زير بغل گذاشتن (ش ۳۰۸، ص ۲۷) ، هم به نعل مي زند هم به ميخ (ش۳۰۴، ص ۲۷) ، هيچ كس نمی گويد دوغ من ترش است (ش۳۰۹، ص ۲۷) ، هرچه كنی به خود كنی (ش۲۸۹، ص ۲۶) صورت ناقص هر نئيله سن اوزووه ائله سن، كولوگوزووه ائله سن)، هر كس خر خويش راند(ش۲۹۴، ص۲۶) صورت ناقص هر كس اوز ائششگين سورور كی منده ماماقانلی يم)، يكی بگو يكی بشنو (ش۳۱۶، ص ۲۸ صورت ناقص آدين ندي رشيد، بيرن دئدين بيرن ائشيد) و چنانچه بعينه مشاهده می شود ضرب المثل های ارمنی ترجمه و كپی ضرب المثل های تُركی آذربايجانی است و مواردی هم كه ضرب المثل های آذربايجانی موزون و منظوم بوده و ترجمه به زبان ارمنی مقدور نبوده تنها به ترجمه ساده آنها بسنده شده است و گاه در نتيجه عدم رسايی زبان ارمنی مقدور نبوده تنها به ترجمه در بين مردم شايع است چنانچه ضرب المثل موزون و منظوم سه واژه‌ای «يالانچی، ويلانچی، تالانچی» چون قابليت ترجمه نداشته و زبان ارمنی نمی توانسته در سه واژه مفاهيم بزرگی را برساند عيناً بكار برده ميی‌شود.

۴- جعل و تخريب آثار باستانی همچون نماد اشغال فرهنگی:



بعضی از ارامنه متاسفانه حتی از «دين» نيز در جهت اهداف قومی سوء استفاده كرده و درصدد تحكيم مليت خود برآمده‌اند آنها با تمسک به دين مسيحيت و دستاويز قرار دادن كليساها در صدد اثبات ظهور قومی خود در خاورميانه هستند و در اين راه آنچه را كه تعلق به مليت خود ندارند و به ملل ديگر تعلق دارند به خود می‌‌بندند.

می‌دانيم كه تُركان آلبانی آذربايجان بعد از قبول مسيحيت در صدد ساختن كليساهايی در سرزمين آذربايجان برآمدند در آن زمان هنوز ارامنه مسيحی نبودند و سرزمين امروزی جمهوری ارمنستان به ارامنه متعلق نبود. طبيعی است كه معماران تُرک آلبانی اين كليساها را ساخته و در درون آن گاه دعا و كتب انجيل را به زبان تُركی می‌خواندند. بعدها كه اين قوم آلبانی از بين رفت و تنها كليساهای ساخته شده توسط تُركان آلبانی باقی ماند. ارامنه بعد از مهاجرت به جمهوری ارمنستان امروزی خود را وارث كليساهای آلبانی قلمداد كرد و بی‌شرمانه كليساهای آلباني را كليساهای ارامنه جلوه داد و بدين طريق سابقه ظهور قومی خود را در جمهوری ارمنستان فعلی به سده‌های نخستين مسيحيت رسانيد در صورتيكه چنين استنباط و استنساخي صحيح نيست و كليساهاي آلبانی فقط می‌تواند سابقه مسيحيت را در اين سرزمين به پيش برد نه سابقه قوميت ارمنی را برای تقارن بخشی بر ذهن خوانندگان می شود از مساجد ساخته شده در آذربايجان مثال آورد. هيچ عرب سالم العقلی با تمسک به مساجد ساخته شده در زمانهای سلجوقيان و خوارزم‌شاهيان و تيموريان و آق قويونلو و قره قويونلو و صفويه و افشاريه و قاجاريه نمی تواند مدعی حضور و ظهور قوم عرب در سده‌های ياد شده در آذربايجان گردد چه مساجد آذربايجان توسط معماران ترک همان اقوام و سلسله‌های حكومت‌گر ساخته شده و ربطی به قوميت عرب ندارد. ولی هر عربی به صرف وجود مساجد در آذربايجان می‌تواند مدعی اسلام در اين مناطق گردد و آنها را به حساب تمدن اسلامی بگذارد و اگر دچار چنين مغلطه‌ای گردد تنها خود را گول زده است. چنانچه حضرات ارمنی به چنين خود فريبی و ديگر فريبی دست زده و از وجود كليساهای آلبانی عوض اينكه حكم به ظهور مسيحيت بدهند حكم به وجود ارمنيت می‌دهند. آنها در اين راه چنان به خود فريبی دچار شده‌اند كه كليساهای ساخته شده توسط «مغولان» را نيز كودكانه به حساب مدنيت ارمنی مي‌گذارند. تفصيل ماجرا چنين است كه مغولان بعلت نداشتن تعصب مذهبی و برخورد لائيک گونه با فرق و مذاهب و اديان دارای آزادی مذهبی بود و حتی همسر هلاكوخان بنام دوققوز خاتون – كه ترک و دارای دين مسيحی بود- كليساهای فراوانی در تبريز و مراغه و قره‌باغ و ارمنستان فعلی احداث كرد. مغولان در سال ۱۲۷۲ در مراغه، در سال ۱۲۸۲ در تبريز و بين سالهاي ۱۲۹۴ الي ۱۳۰۱ باز در مراغه اقدام به احداث كليساهايی براي خاتونان خود توسط معماران تُرک محلی كردند. اين آثار مغولی كه به دين مردم تُرک محلی ساخته شده امروز، در سرتاسر آذربايجان ديده می‌شود كه متاسفانه عوض اينكه بنام كليساهای مغولی محسوب شوند ارامنه با سوء استفاده از دين مسيح آنها را به نام خود و بعنوان كليساهای ارمنی جا می‌زنند.

جالب‌تر اينكه مسيحيان اوليه امپراطوری روم شرقی نيز از اين اقدام‌های بی‌شرمانه ارامنه مصون نمانده و آثار روميان نيز بنام ارمنيان امروزه از طرف ارامنه جا زده می‌شود. می‌دانيم كه مسيحيان امپراطوری روم شرقی قبل از اينكه قيصرهای روم مسيحی شوند مورد آزار و اذيت‌های حكومت‌های خود بودند و بيشتر مسيحيان به امپراطوری اشكانی و ساسانی پناه آورده و در آذربايجان اسكان داده می‌شدند و حتی اولين كليسای جهان نيز در همين آذربايجان توسط همين فراريان و بوميان به مسيحيت گرويده ساخته شده است. در اثر تبليغ همين مسيحيان روم شرقی بود كه بعدها ارامنه به دين مسيحيت گرويده و مسيحی گرديدند و برای اولين بار خود به ساختن كليساها مبادرت كردند ولی ارامنه با مصادره همين كليساهای ساخته شده توسط فراريان رومی سعی در تقويت قوميت خود دارند و تلاش می‌كنند سابقه خود را در سرزمين‌های اشغالی امروزی به جلو ببرند و در اين راه چنان افراط می‌كنند كه حتی كليساهای گرجی را نيز بنام كليساهای ارمنی جا می‌زنند.
در اوابل قرن بيستم دانشمندی بنام و.ل.وليچكو در مورد همين دزدهای فرهنگی ارامنه می‌نويسد: ارامنه تاريخ و آثار باستانی گرجی‌ها را با بی‌حيايی غارت كرده نوشته‌های گرجی را از روی آثار تاريخی پاک كرده ( و بعنوان ميراث فرهنگی ارامنه جا می‌زنند) و كليساهای قديم گرجی را بصورت كليساهای ارمنی نشان می دهند.
اين تخريبات و جعليات فرهنگی ساليان سال است كه ادامه دارد و نه تنها كليساها بلكه پای مساجد آذربايجان را نيز گرفته است بدين ترتيب كه آنها ارامنه با تشكيل تيم‌های جعل و تخريب و با آموزش هاي لازم دولتی به دهات آذربايجان می‌روند و بعد از شناسايی مساجد و آثار و بناهای تاريخی تكنسين‌هاب جعل و تخريب را در زير استتار دستفروشی و چوبداری و چوپانی به منطقه اعزام كرده و آنها چند روزی را در منطقه برای خريد و فروش بسر برده و شبانه با كندن پی‌های مساجد يا مقابر و پيرهای مختلف در سنگ بنای آنها كلمات و جملات ارمنی و شكل صليب ترسيم می‌كنند بعد از اين مرحله «جعل و تخريب» نوبت تيم‌های «كشف و تكثير» می‌رسد. آنها بعد از چند سال كه از عمليات جعل و تخريب گذشته است اين بار هم هين تكنسين‌ها و كارشناسان به منطقه اعزام و آنها در لباس چوپان و سياح و تاجر به گشت و گذار پرداخته و بر طبق نقشه‌ای كه در دست دارند ناگهان بر اثر يک حادثه ساختگی مدعی می‌شوند كه در زير پی فلان مسجد قديمی نشانی از صليب و نوشته‌هايی حاكی از فلان موضوع ديده است و اين بار نوبت رسانه‌های دست نشانده است كه خبر پشت خبر از همين كشف آثار باستانی ارامنه می‌دهد و در حقيقت موضوع را با ارسال فيلم‌ها و عكس ها به مراجع مختلف تكثير مي‌كنند و خود را قومي مظلوم قلمداد می كنند كه روز و روزگاری بدان آنها مثلاً‌ در فلان دهكده – كه كليسای آن به مسجد تبديل شده است - توسط مسلمانان قتل عام شده و جای آنها را مسلمانان و بويژه تُركان گرفته‌اند و بدين ترتيب اذهان را برای تصاحب اراضی مسلمانان آذربايجان فراهم می‌كنند.

۵- انهدام آثار فرهنگی آذربايجان بسان آخرين مرحله در اشغال فرهنگی:


به همراه ساير تيم‌هايی كه در مراحل اشغال فرهنگی آذربايجان شركت دارند تيم كشف و انهدام از همه آنها خطرناک‌تر است. اين تيم‌ها در ساليان دور حتی قبل از تشكيل جمهوری ارمنستان در سالهای جنگ جهانی اول به بعد مشغول به كار بودند و افراد اين تيم در لباسهای فروشنده دوره‌گرد و خريدار آثار باستانی و كتب خطی در روستاهای آذربايجان فعاليت داشتند.
كارشناسان اين تيم‌ها سعی در خريد كليه لوازم قديمی مسلمانان را داشتند و سعی می‌كردند مخصوصاً كتب و هنرهای دستی را از دست روستائيان آذربايجان بدر آورده و به مراكز خود بفرستند. اشياء رسيده به چند قسمت تقسيم می‌شد و كار بر روی آنها انجام می گرفت. نخست بسراغ اشيايی می‌رفتند كه هيچگونه نشانه و مارک مشخص و قابل شناسايی نداشتند و به آسانی می‌شد آنها را به نفع البسه‌ها و اشيای زينتی و هنرهای دستی ارامنه جا زد. و در نمايشگاههای بزرگ بر روی آنها مانور داد.
در مرحله بعدی به سراغ اشياءای می رفتند كه نشانه‌های كوچكی داشتند و می‌شد آنها را با رفو و انواع و اقسام كارهای تعميری تغيير داد و بعنوان ميراث فرهنگی ارامنه جا زد. در مرحله بعدی سراغ اشيايی می‌رفتند كه در روی آنها آياتی از قرآن يا احاديث حک شده بود و به هيچ وجه قابل تبديل به ميراث فرهنگی ارامنه نبود. لذا دستور انهدام آنها صادر می‌شد و صدها و هزاران كتب دينی و حديث و شعر و ادبيات و تاريخ و تنديس و تابلو و هر آنچه نشان اسلامی و آذربايجانی و تُرکی در خود داشت منهدم می‌شد. كار اين تيم‌های انهدام بعد از اشغال قره‌باغ سرعت و شدت بيشتری بخود گرفته است.

۶- برعكس جلوه دادن جای قاتل و مقتول:

با توجه به اينكه بعد از جنگ دوم جهانی و تبليغ بر روی كوره‌های آدم سوزی كه گفته می‌شد نازی‌ها در اردوگاههای خود يهوديان را سوزانده و از آنها صابون درست كرده‌اند. ارامنه نيز از حُسن حاصل از ترحم جهان نسبت به يهوديان استفاده كرده و در رسانه‌های گروهی خود چنان جلوه داده‌اند كه ارامنه نيز بسان يهوديان –منتهی بدست تُركان - قتل عام گرديده‌اند و متاسفانه در اين راه به قدری افراط گرديدند كه حتی از كارهاي غير مشروع نيز ابا نكردند. براي نمونه آنها با توسل به عكس‌های اعدام‌هاي جمعی و عمومی كه توسط عكاسان قديمی برداشته شده بود در دو راستا بشدت كار می‌كردند.

الف: هر فرد فاسق و دزد و چاقوكش و شكم‌در و راهزن را كه دولت عثمانی در ملاء عام اعدام كرده بود مدعی می‌شدند كه آنها مبارزان ارمنی بودند كه بدست جلادان تُرک به دار آويخته شده‌اند و بدين ترتيب هر فاسق و دزد و راهزن و زناكار مسلمان حيات بعد از مرگش را در كتب و پوستر و نقاشيهای ارمنی بسر می‌برند و مبارز ارمنی خوانده می‌شوند.

ب: جنايتكاران ارمنی در حمله به دهات و شهرهای كوچک و تصرف آنها و به دار زدن مسلمانان، همين مسلمانان بدار آويخته شده را «ارمنی مبارز» خوانده و مدعی شدند كه تُركان مبارزان ارمنی را چنين اعدام می‌كردند و در اين رابطه چنان راه افراط پيمودند كه در سالهای انقلاب داد يكی از روزنامه‌های بين‌المللي (كيهان تركی) در آمد و آنها با اشاره به وضعيت ظاهری اعدام شدگان من‌جمله داشتن تسبيح و كفش خاص مسلمانان (نعلين) و انگشترهای دست ثابت كردند آنچه بعنوان اعدام مبارزان ارمنب توسط جنايتكاران تُرک در رسانه‌های ارمنی چاپ و نشر می‌شود در حقيقت قتل عام مسلمانان توسط ارامنه در تعرض شهرک‌های مسلمان نشين بوده است.
امروزه «اشغال فرهنگی» و به همراه آن «جنايات فرهنگی» از قبيل خرد كردن تنديس‌های خورشيد بانو ناتوان، ميرزا علی اكبر صابر و اماكن مقدسه در شهرهای شوشا و خان كندی بطور كلي در ۲۰% خاک اشغالی آذربايجان با وقاهت و بي‌شرمی تمام ادامه دارد ولی دير نخواهد گذشت كه دست «يد الهی» از آستين لشكر قهر و غضب الهی درآمده و اين بار نه تنها خاک قره‌باغ بلكه جمهوری غاصب ارمنستان را بر باد خواهد داد. آن روز، روز وعده داده شده از سوی امامان شيعه خواهد بود كه فرموده‌اند «آتش بزرگی در آذربايجان زبانه خواهد كشيد» و بسياري از اهل عناد را هلاک خواهد كرد. پس بهتر است كه ارامنه هر چه زودتر به «اشغال نظامی» آذربايجان خاتمه داده و هيزم بيار معركه‌ای نباشند كه خود در آن خواهند سوخت.

دكتر حسين فيض‌الهی وحيد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر