۱۳۹۹/۰۵/۰۴

مناقشه بین آذربایجان و ارمنستان؛ آیا باید در انتظار جنگ بزرگی بود؟

سرگئی ماركدانف
عضو ارشد هیات علمی  مركز امنیت یوروآتلانتیک، انستیتوی مطالعات بین المللی مگیمو

جولای ۲۰۲۰  صحنه «جنگ چهار روزه» را بازآفرینی نمی کند


سیاستمداران و کارشناسان، دیگر به این که هر از گاهی بین آذربایجان و ارمنستان درگیری رخ دهد، هر قدر هم که چنین انتظاری وقیحانه به نظر برسد، عادت کرده اند. درگیری قومی و سیاسی بین دو جمهوری قفقاز جنوبی (بر خلاف موارد آبخازیا، اوستیای جنوبی یا دونباس) به عنوان یکی از «تقابل‌های نیابتی (پروکسی) » بین روسیه و غرب در نظر گرفته نمی شود. تا کنون، حوادث نظامی در «خط تماس» در قره باغ، مانند آنچه در اوت ۲۰۰۸ پس از «جنگ پنج روزه» روی داد، منجر به تغییر اساسی در وضع موجود منطقه نشده است.
علاوه بر این، تشدید منازعه مسلحانه معمولاً جای خود را به مذاکرات می‌داد. وضعیت پاندولی قره باغ حتی پس از وقایع آوریل ۲۰۱۶ که تا همین اواخر بزرگترین نقض آتش بس تلقی می‌شد، به خوبی کار می‌کرد و پس از چهار روز برخورد جنگی، شاهد از سرگیری روند صلح بودیم، اگرچه درباره کارایی آن می‌شود (و باید) بحث کرد.

 آیا رویارویی جولای ۲۰۲۰ صفحه جدیدی در تاریخ درگیری ارمنستان و آذربایجان باز می‌کند؟ چرا باید آن را به طور ویژه مورد توجه قرار داد؟ و اینکه افزایش تقابل فعلی باکو و ایروان چه عواقبی می‌تواند داشته باشد؟
پس از دریافت اولین اطلاعات پیرامون وخامت اوضاع در مرز ارمنستان و آذربایجان در تاریخ ۱۲ جولای و پس از آنکه معلوم شد این تشدید به یک روز محدود نمی شود، مقایسه [تنش فعلی] با «جنگ چهار روزه» سال ۲۰۱۶ شروع شد. در واقع، طبق برخی معیارها، چنین مقایسه ای امکانپذیر است. 
قبل از همه، مدت زمان درگیری‌ها جلب توجه می‌کند. در لحظه نگارش این مقاله، این درگیری‌ها، هرچند با شدت‌های مختلف، برای روز پنجم دوام داشته اند. همچنین خسارات محسوس از جمله تلفات افسران ارشد شایان توجه است. قربانیان این تنش نظامی، سرلشکر پولاد هاشم‌اف و سرهنگ ایلقار میرزایف از طرف آذربایجان، و سرگرد گاروش آمبارتسومیان و کاپیتان سوس الباکیان از طرف ارمنستان بودند.
پس از آوریل ۲۰۱۶، هیچ حادثه مسلحانه ای تا این حد موجب اقدامات گسترده چشمگیر در جمهوری آذربایجان یا ارمنستان نشده است. در منطقه قفقاز هم، «نارضایتی از کووید ۱۹» بدون هرگونه ارتباط با مناقشه وسعت زیادی داشت. اما افزایش بعدی تقابل به شکل خاصی، به چنین احساساتی مشروعیت بخشید. ساکنان باکو با برگزاری تظاهرات غیرمجاز خواستار لغو محدودیت‌های قرنطینه، بسیج و پشتیبانی از ارتش ملی شدند. اگرچه در حال حاضر چنین اقداماتی در ایروان قابل مقایسه با باکو نیست، اما این بدان معنا نیست که آرامش عمومی در ارمنستان تضمین شده است. طولانی شدن رویارویی نظامی ممکن است منجر به اقدامات اعتراضی شود. هم متهم شدن مقامات به انفعال و هم نارضایتی از مواضع سازمان پیمان امنیت جمعی به طور کلی و روسیه به طور خاص، می‌تواند به چنین اقدامات اعتراضی منجر شوند - به ویژه، به این دلیل که آنها سعی دارند از موضع بالا به نبرد نگاه کنند و خط مشی طرفدار ارمنستان را به طور جدی اتخاذ ننمایند.  
همانند سال ۲۰۱۶، ترکیه تقریباً تنها کشوری بود که حمایت آشکار و صریحی را از آذربایجان ابراز کرد. به طوری که مولود چاووش‌اوغلو وزیر امور خارجه جمهوری ترکیه از ارمنستان خواست که به خود بیاید و حواس خود را جمع کند. خلوصی آکار، وزیر دفاع این کشور، حتی واضح تر هم صحبت کرد: «ما تا حد امکان به کمک و حمایت از نیروهای مسلح آذربایجان در مقابل ارمنستان که سالهاست سیاست تجاوز را دنبال کرده و به طور غیرقانونی اراضی آذربایجان را اشغال کرده ادامه می‌دهیم». 
در عین حال، کاملا یکی شمردن وقایع سال ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰، در درجه اول به دلیل عوامل سیاسی و جغرافیایی، اشتباه خواهد بود. در ادبیات آکادمیک و کارشناسی-تحلیلی پیرامون درگیریهای ارمنستان و آذربایجان، نام قره‌باغ کوهستانی به طور ثابت قید شده است. در واقع، قره باغ – هسته اصلی تقابل است. با این حال، مبارزه بر سر این قلمرو، وضعیت آن و همچنین امنیت و حقوق جمعیت هفت منطقه مجاور منطقه خودمختار قره باغ کوهستانی سابق، خاتمه نیافته است. درگیری همچنین در امتداد مرز دولتی ارمنستان و آذربایجان خارج از «خط تماس» در قره باغ در حال گسترش است.
به عنوان مثال، تشدید اوضاع در ماه ژوئن در خطوط تووز-تاووش در حدود ۳۰۰ کیلومتری قره باغ کوهستانی اتفاق افتاد. با این حال، به طور سنتی توجه کمتری به مرز ارمنستان و آذربایجان خارج از قره باغ جلب می‌شود، اگرچه تشدید اوضاع در اینجا علاوه بر خطوط فوق الذکر پیشتر هم رخ داده است. علاوه بر این، چنین رویارویی‌هایی گاهی اوقات موضوعات مربوط به خود قره باغ را تحت الشعاع قرار می‌دادند. 
در این رابطه می‌توان اوضاع نخجوان در ژوئن سال ۲۰۱۸ را یادآوری کرد. در آن زمان، در عملیات موسوم به «نخجوان» نیروهای مسلح جمهوری آذربایجان که به عنوان «آزادسازی ۱۱ هزار هکتار از اراضی» ارائه شد، تبادل اطلاعات گسترده ای صورت گرفت، گرچه جزئیات آن تا کنون موجب ارزیابی‌ها و تفسیرهای متناقضی شده است.
در عین حال، گره این مشکلات بعید است پیچیده تر از «خط تماس» قره باغ باشد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مرز ارمنستان و آذربایجان علامت گذاری و تقسیم نشده بود. در همین رابطه، باکو به طور سنتی در مورد اشغال مناطق روستایی در نخجوان و منطقه قزاق آذربایجان توسط نیروهای ارمنی سخن می‌گفت و ایروان هم درباره از دست دادن قلمرو آرتسواشن، یعنی سرزمین‌هایی که هیچگونه ارتباطی با منطقه مورد بحث منطقه خودمختار قره باغ ندارند. البته در کل هم، این مرز به گونه ای تعیین شده که «اراضی بایر» [خالی از سکنه] زیادی در آن قرار دارد که طرفین می‌توانند از آن خود در نظر بگیرند. برای داوری دقیق هم هیچ امکان، اراده و  تمایلی وجود ندارد. ریشه مشکل سیستمی به خصوص در اینجاست، و اینکه «چه کسی اولین نفر باشد» مهم نیست، هر قدر هم که در باکو و ایروان آن را بزرگ کنند. بنابراین، جولای ۲۰۲۰ نباید به عنوان نوعی اتفاق غیرمنتظره تلقی شود. بحث، بیشتر، پیرامون واقعی سازی مشکلاتی است که پیشتر در ابهام  قرار داشتند (از جمله به دلیل توضیحات نه همیشه موثر کارشناسان).

منطقه مرزی خطرناک: چشم اندازهای احتمالی

در شرایطی که مرز علامتگذاری و تقسیم نشده حتی بین کشورهای دوست یعنی آذربایجان و گرجستان نیز حوادث ناخوشایندی رخ می‌دهد که مسبب مسائلی در روابط دوجانبه می‌شوند. در رابطه با ارمنستان و جمهوری آذربایجان، صحبت از کشورهای درگیر مناقشه ای است که روابط دیپلماتیک ندارند و «سیاست مبتنی بر خاطرات» بر اساس روایت‌های تقابل آمیز را می‌سازند. علاوه بر این، آنها به اتحادهای مختلف نظامی-سیاسی گرایش دارند. ایروان عضو سازمان پیمان امنیت جمعی است، و باکو اگرچه از پیوستن به اتحادهای مختلف اجتناب می‌ورزد، اما به طور جدی با ترکیه همکاری می‌کند، کشوری که خرده حساب‌های قدیمی خود را با ارمنستان دارد که دست کم در حوادث اواخر قرن نوزدهم ریشه دارند.
از آوریل ۱۹۹۳، آنکارا مرزهای زمینی با ارمنستان را بسته نگه داشته (کمی بیش از ۳۰۰ کیلومتر) و از نظر سیاسی هیچ کشوری به این صورت واضح و پی در پی از رویکردهای جمهوری آذربایجان برای احیای تمامیت ارضی پشتیبانی نمی کند. بنابراین، با توجه به وضعیت نامشخص مرزهای دولتی، مبارزه اصلی بر سر «اراضی بایر» است که هر یک از طرفین آنها را از آن خود در نظر می‌گیرد. در نتیجه، با ادبیات اقتصادی، «ارزش افزوده» مناقشه قره باغ ایجاد می‌شود، با این تفاوت که در اوضاع پیرامون قره باغ بحث یافتن امر بهینه، بین اصول بنیادینی همچون حق ملت‌ها برای خودمختاری و وحدت دولت‌ها مطرح است، در حالی که در رویارویی در طول خطوط مرزی تهدید درگیری بزرگ بین الدولی محتمل می‌شود.
 گسترش این تقابل مملو از چرخش‌های خطرناک بسیاری است که از جمله می‌توان  به فرسایش وحدت سازمان پیمان امنیت جمعی، وخیم شدن روابط روسیه و ترکیه و رشد منفی گرایی در روابط بین مسکو از یک سو، باکو و ایروان از سوی دیگر، اشاره کرد. همه این مشکلات تا سال ۲۰۲۰ وجود داشته است. اما تشدید اوضاع، اگر به موقع متوقف نشود، قادر  است آنها را بی نهایت مبرم سازد.
 به هر حال، کاهش نقش روسیه در قفقاز جنوبی که ایالات متحده و متحدان آن خواهان آن هستند، مزایای خاصی نیز برای آنها به ارمغان نخواهد آورد. ضمن آنکه برای آنها انتخاب دشواری بین دو طرف پیش می‌آید، و آنها هم درست مانند مسکو، سعی می‌کنند اتخاذ «تصمیم نهایی» را به تعویق بیاندازند. گمان نمی رود بتوان به مجاورت درگیری با خط لوله باکو - تفلیس-جیحان خوشبین بود. همچنین بعید است که افزایش جاه طلبی‌های منطقه ای ترکیه یا ایران (که همچنین سعی خواهد کرد در مهار خطرات امنیتی در قفقاز نقش خود را ایفا کند) با منافع آمریکا مطابقت داشته باشد. در نتیجه، تسامح ایالات متحده در رابطه با تلاش‌های مسالمت آمیزی که توسط مسکو انجام می‌گیرد بی همتا و در دیگر نقاط داغ و «سرد» فضای پساشوروی تکرارنشدنی است.

بزرگترین خطر تشدید تنش فعلی چیست؟ اول از همه، این که درگیری‌های مرزی به هیچ وجه در متن «اصول به روز شده مادرید» که روند صلح قره باغ پیرامون آن در حال انجام است، مورد اشاره قرار نگرفته­اند. در آنها ساز وکارهای علامت گذاری، تعیین حدود و حل و فصل مشکلات اراضی «بایر» ثبت نشده است. گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا بدین منظور ایجاد نشده است. با این حال، بدیهی است که همه اینها به خودی خود از بین نمی روند.

سناریوهای توسعه اوضاع

در حال حاضر چندین سناریو برای توسعه اوضاع قابل مشاهده است. امروز صحبت از یک جنگ تمام عیار جدید، هر قدر هم که این فرضیه منطقی باشد، فعلا نا بهنگام است. [البته] این امر نفی نمی شود، به ویژه هنگامی که فرایندهای اتخاذ تصمیم‌های خاص نه تنها به ژنرال‌ها بلکه به گروهبان‌های محلی هم بستگی دارد، اما در حال حاضر این سناریو برگشت ناپذیر نیست. هرچند به این دلیل که کانون اصلی درگیری، قره باغ باشد و نه اراضی مرزی ارمنستان و آذربایجان که در آنها قرارگاه‌ها بیشتر شده، اما مزایای آن کمتر مشهود است. برخلاف وقایع سال ۲۰۱۶، درگیری مسلحانه فعلی به نظر نمی رسد یک اقدام برنامه ریزی شده باشد. در این میان، در حقیقت، کندوکاو مواضع در همه جهات (واکنش مسکو، آنکارا، واشنگتن، سازمان پیمان امنیت جمعی) صورت می‌گیرد.
 با این حال، «جولای داغ» نه تنها ریسک‌های خطرناک، بلکه همچنین فرصتهای جدیدی را در درجه اول برای روسیه فراهم می‌کند. البته، حفظ وحدت در صفوف سازمان پیمان امنیت جمعی که در آن بسیاری از کشورها روابط با آذربایجان را که به طور رسمی عضو این سازمان نیست در اولویت قرار می‌دهند، برای روسیه دشوار خواهد بود. خود مسکو هم خواهان تبدیل باکو به چیزی شبیه تفلیس و همچنین انتقال درگیری به شکلی که [روسیه] روابط خصوصی خود با یکی از طرفین را از دست بدهد، نیست. با این حال، روسیه در «منطقه مرزی» از منابع و فرصتهای بیشتری برای تأثیرگذاری بر طرفهای درگیر برخوردار است تا مستقیماً در قره باغ که در آن تلاش‌های [روسیه] با اقدامات سایر اعضای گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا، ایالات متحده و فرانسه تکمیل می‌شود. و از این رو، بسیار مهم است که ضمن فاصله گرفتن از منافع گروه‌های لابی دو طرف به طور موثر و با دقت اقدام نماید.   
 از دست دادن ارمنستان به عنوان متحد، جمهوری آذربایجان را به عامل انتقال پیگیر منافع روسیه تبدیل نخواهد کرد. اما در عین حال، فاصله گرفتن شدید باکو از مسکو و تمرکز فوق العاده بر رویکردهای ایروان، فضای مانور را تنگ تر کرده و مواضع کسانی را که در واقع در قفقاز رقیب روسیه هستند تقویت می‌نماید.
 تنش زدایی مؤثر، همراه با از سرگیری روند مذاکره که به صورت دوفاکتو به موجب همه گیری کروناویروس متوقف شده، می‌تواند برگ برنده جدیدی حتی فراتر از روابط با جمهوری‌های قفقاز در اختیار مسکو قرار دهد. البته هنوز تا مذاکرات معنادار راه زیادی مانده است. با این حال، وظیفه حفظ کنترل اوضاع و پیشگیری کیفی از بروز حوادث (نه تنها در خود قره باغ بلکه در ورای مرزهای آن در امتداد مرز ارمنستان و آذربایجان) در اولویت قرار می‌گیرد. در این صورت، سناریوی «آونگی» پیشین (هنگامی که مذاکرات متناوبا جایگزین حوادث می‌شوند) ادامه خواهد یافت. انبوه شکایات و گلایه‌ها نسبت به آن این است که این وضعیت ایده آل نیست. همانطور که توماس دو وال قفقازشناس بریتانیایی در کتاب خود با عنوان «ارمنستان و آذربایجان در میانه جنگ و صلح» به درستی یادآور می‌شود، وضع موجود مناقشه را حل و فصل نمی کند، بلکه بسترهایی را برای از سرگیری آن ایجاد می‌نماید. با این حال، تا زمانی که طرفین، سازش معقول و منطقی پیدا نکردند، متوقف کردن خطرات ناشی از حوادث بسیار مهم است. در این خصوص، فرصتی (هرچند ناچیز) برای عبور از مدیریت مناقشه به حل و فصل آن پدیدار می‌شود.
 
ترجمه: رقیه کرامتی نیا، دانش آموخته کارشناسی ارشد مطالعات روسیه، دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر