‏نمایش پست‌ها با برچسب نسل‌کشی تُرک‌ها توسط ارامنه. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب نسل‌کشی تُرک‌ها توسط ارامنه. نمایش همه پست‌ها

۱۴۰۱/۰۱/۲۹

امروز سالگرد فاجعه‌ی روستای باشلی‌ بِل است

 ۲۹ سال از کشتار تُرک‌‌های آذربایجانی در جریان اشغال شهرستان کلبجر می گذرد.




پس از اشغال کلبجر توسط ارامنه در اوایل فروردین ۱۳۷۲، ۷۳ نفر از اهالی روستای «باشلی بِل» واقع در شهرستان کلبجر با جمعیتی حدود ۲۰۰۰ نفر نتوانستند به موقع خانه و کاشانه خود را ترک کنند و برای در امان ماندن از شر ارامنه به کوه پناه بردند.


آنها موفق شدند تنها ۱۸ روز در غارها مخفیانه زندگی کنند. در ۱۸ آوریل، ارمنی ها مخفیگاه پناهجویان آذربایجانی که در آنجا پناه گرفته بودند را شناسایی و به آن حمله مسلحانه کردند. در نتیجه ۱۴ نفر از ساکنان این روستا گروگان گرفته و ۱۸ نفر به شهادت رسیدند. ۳۰ نفر باقی مانده با تغییر سرپناه به کوه‌ های دیگر روستا به زندگی مخفیانه خود ادامه دادند. پس از ۱۱۳ روز، در ۱۷ ژوئیه، آنها پناهگاه را ترک کردند و توانستند از طریق جاده های مخفی کوهستانی و حرکت در شب از محاصره ارتش ارمنستان فرار کنند.


اطلاعات مربوط به فاجعه باشلی‌بل همچنین در گزارش سالانه دفتر دموکراسی، حقوق بشر و کار وزارت خارجه ایالات متحده در مورد وضعیت حقوق بشر در جهان در سال ۲۰۲۱ گنجانده شده است.



پس از آنکه آذربایجان در جنگ بزرگ میهنی ۲۰۲۰ سرزمین های خود را از اشغال ارامنه آزاد کرد، روستای باشلی‌بل توسط پهپاد مورد بازرسی قرار گرفت. در بازرسی‌ها همچنین مشخص شد که تمامی منازل، ساختمان های اداری و زیرساخت هایی که قبل از اشغال در روستا وجود داشت به طور کامل تخریب شده است.


بررسی پرونده جنایی انجام شده توسط دادستانی کل کشور نشان داد که همزمان با سایر مناطق آذربایجان، در اوایل آوریل ۱۹۹۳، زمانی که نیروهای مسلح ارمنستان منطقه کلبجر را با تهاجم نظامی اشغال کردند، ظلم و ستم خاصی را نسبت به مردم غیرنظامی در روستای باشلی‌بل نشان دادند.


نیروهای نظامی اشغالگر ارمنستان که مسلح به سلاح های خودکار و کالیبر بزرگ بودند، به جنایات خود ادامه داده و در ۱۸ آوریل ۱۹۹۳ به جستجوی پناهگاه های غیرنظامیان غیرمسلح در روستاهای بومی خود پرداختند و غارهایی را که غیرنظامیان بی پناه در آن مخفی شده بودند از ساعت ۳ تا ۹ بعد از ظهر به آتش گرفتند. در نتیجه، ۱۲ نفر غیر مسلح که قادر به مقاومت نبودند (یک کودک ۱۲ ساله، یک نوجوان ۱۶ ساله و ۶ زن، ۶ مرد) -  در پناهگاه خود هدف ارامنه قرار گرفته و به شهادت رسیدند.



در نتیجه این حمله، ۱۴ نفر (سه کودک ۲، ۱۳ و ۱۵ ساله و ۱۰ زن، ۴ مرد) گروگان گرفته شدند. اگرچه بعداً از اسارت آزاد شدند اما ۹ نفر از آنها بر اثر ضربات جبران ناپذیر روحی و روانی جان خود را از دست دادند.


همچنین در بررسی ها مشخص شد از مجموع ۳۶ نفری که از دست تروریست‌های ارمنی اقدام به فرار کردند، ۷ نفر در روستاهای مختلف منطقه کلبجر بر اثر جراحات وارده در حصر جان باختند.


بازماندگان روستای باشلی‌بل بعداً به دو گروه تقسیم شده و در غارهای مختلف مخفی شدند و با وجود خطرات جانی، در شب ۲۲ اردیبهشت ۱۳۷۲ به غارهایی که هموطنانشان در آن به شهادت رسیدند، نزدیک شده و جنازه‌‌های هموطنان خود را که با سلاح گرم به شهادت رسیده بودند تشییع کرده و سپس آنجا را ترک کردند‌.




پس از ۱۹ آوریل ۱۹۹۳، ۲۹ نفر از بازماندگان پس از ۱۱۳ روز محاصره و‌ زندگی مخفیانه در کوه‌ها و غارها به روستای چایکند شهرستان کلبجر و از آنجا با عبور از رودخانه ترتر و کوه قوشقار از میان جنگل ها به سمت منطقه داش‌کسن پیشروی کردند و در تیرماه ۱۳۷۲ با رسیدن به روستای زیولَن جان خود را نجات دادند.


بر اساس رای دادگاه در مورد نبش قبر اجساد، بازپرسان دادسرای کل جمهوری آذربایجان در تاریخ ۲۴ آوریل ۲۰۲۱ تحقیقاتی را در روستای باشلی‌بل شهرستان کلبجر انجام داده و با حفاری به عمق ۵۰ سانتی‌متر، ۱۲ اسکلت انسانی را کشف کردند.


در ادامه چندین ویدئو و مستند در خصوص فاجعه روستای باشلی‌بل تقدیم شما مخاطبان قاراباغ سسی می‌شود که مشاهده‌ی آن‌ها حتما توصیه می‌گردد و مکمل این نوشته می‌باشد:













۱۴۰۱/۰۱/۲۰

پایگاه اطلاع رسانی «عدالت برای خوجالی» در هلند راه اندازی شد

وبسایت  justiceforkhojaly.nl در کشور هلند فعایت خود را آغاز کرد



ایلکانا قوجا، هماهنگ کننده شورای هماهنگی آذربایجانی های بلژیکی و هلند گفت که این سایت در اوایل سال ۲۰۲۲ در ارتباط با سی امین سالگرد نسل‌کشی خوجالی ایجاد شده است. این وب سایت که حقایق خوجالی را به زبان هلندی منعکس می کند، همچنین حاوی اطلاعاتی در مورد سایر قتل عام ها، نسل کشی ها و گورهای دسته جمعی است که علیه تُرک‌های آذربایجان انجام شده است.


به گفته وی، انجمن Strichting Together Strong که در حال تدارک یک پروژه بزرگ در زمینه کشتار خوجالی در چندین منطقه است، روابط نزدیکی با کمیسیون روابط خارجی مجلس نمایندگان پارلمان هلند برقرار کرده است.


ایلکانا قوجا گفت: ما از کارشناسان محلی مشاوره دریافت کردیم. نامه رسمی که توسط Stichting Together Strong در این پروژه تهیه شده است برای همه اعضای جامعه، هموطنانمان، کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان پادشاهی هلند ارسال شده است.


یکی دیگر از فعالیت های انجمن، ترجمه کتاب «خوجالی: شاهدان صحبت می کنند» نوشته ایراده علیلی به زبان هلندی بود. این پروژه به مقامات کشور، نمایندگان مجلس، تجار بانفوذ و جامعه محلی ارائه خواهد شد. این پروژه علاقه زیادی را در جامعه محلی و جوانان آذربایجانی الاصل هلندی برانگیخته است. در حال حاضر کتاب فاجعه خوجالی که برای اولین بار به زبان هلندی منتشر شده، تجدید چاپ و نسخه الکترونیکی آن در پایگاه های الکترونیکی کتابخانه های آنلاین هلند قرار خواهد گرفت.


لازم به ذکر است که انجمن Strichting Together Strong از بدو تأسیس تاکنون فعالیت های تبلیغاتی گسترده ای را در مورد واقعیت های آذربایجان و قره باغ، فجایع وارده بر مردم ما انجام داده و جعل و واکنش ارامنه را بر اساس واقعیات و مستندات به جامعه جهانی ارائه می کند.

۱۴۰۱/۰۱/۱۹

۳۰ سال از نسل کشی آغدابان می‌گذرد

 امروز ۳۰ مین سالگرد نسل کشی اهالی روستای آغدابان توسط ارامنه است.




نسل کشی آغدابان که یک سال قبل از اشغال کلبجر بدست واحدهای نظامی ارمنی اتفاق افتاد، یکی از صفحات خونین در تاریخ تجاوز ارمنستان به خاک آذربایجان را رقم زد. روستای آغدابان از توابع شهرستان کلبجر در سلسله راست رودخانه آغدابان و روی تپه های کوه آغدابان و دامنه های جنوب - شرقی سلسله جبال آغدابان و در فاصله ۵۸ کیلومتری شمال - شرق مرکز کلبجر واقع گشته است.


بامداد روز ۸ آوریل سال ١٩٩۲ (۱۹فروردین ۱۳۷۱) یگانهای نظامی ارمنی به کمک افراد مسلح ارمنی در قره باغ کوهستانی به روستای آغدابان حمله کرده و این روستا دارای ١٣۰ خانوار را کاملا آتش زدند.




آنها ٧٧٩ ساکن بی دفاع را به خاک و خون کشیده و ۶٧ نفر را با بی رحمی خاصی به قتل رسانده و بدین طریق مرتکب قتل عام شدند. در یک شب ۸ فرد مسن ٩۰ - ١۰۰ ساله و ۲ کودک خردسال و ٧ زن بطور زنده در میان شعله های آتش به شهادت رسیده ، ۲ نفر ناپدید گردیده و ١۲ نفر نیز به شدت زخمی شده اند. ارمنی ها آثار باستانی، معماری و فرهنگی آذربایجان را از بین برده و به زیارتگاه های مقدس توهین و آنها را تخریب کردند. در ادامه سیاستهای وحشیگری تجزیه طلبان ارمنی نسبت به میراث فرهنگی آذربایجان، نسخه های خطی آشیق قربان و فرزندش آشیق شمشیر از اساتید شعر کلاسیک آشیقی آذربایجان به آتش زده شده و به یغما رفت. نسل کشی آغدابان را که از حیث ماهیت و نحوه ارتکابش با مفاد کنوانسیون “جلوگیری از وقوع جنایت قتل عام و مجازاتهایی برای آن” مورخ ٩ دسامبر سال ١٩۴۸ مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد مطابقت دارد، می‌توان با تکیه بر اصول حقوق بین الملل بعنوان یک جنایت توصیف نمود و این کشتار اهالی غیر نظامی روستای آغدابان بدست نیروهای مسلح روسی - ارمنی باید از سوی جامعه جهانی همانند یک جنایت نسل‌کشی شناخته شود. در مراسمی که در تاریخ ۲ آوریل سال ۲۰١۴ در رابطه با بیست و یکمین سال اشغال کلبجر برپا شده بود گروهی از نمایندگان اهالی آن بخش پیامی پیرامون فاجعه کلبجر به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارسال کرده اند. در این پیام، جنایات ارتش ارمنی در روستاهای چای قووشان و آغدابان در تاریخ ۸ آوریل سال ١٩٩۲ و در روستای باشلی بئل در ماه آوریل سال ١٩٩٣ بعنوان یکی دیگر از موارد نسل کشی توصیف گردیده که علیه ملت آذربایجان نمود پیدا کرده است.






۱۴۰۱/۰۱/۰۷

وحشی‌گری ارامنه در کشتار مردم خوجالی آذربایجان قابل فراموشی نیست

یکی از فرماندهان ارتش آذربایجان در زمان کشتار مردم خوجالی قره‌باغ به دست ارامنه در سال ۱۹۹۱، که به همراه ۵۰۰ سرباز خود کوشید به داد غیرنظامیان برسد اعلام کرد پس از گذشت سال‌ها هنوز نتوانسته آن جنایت را از یاد ببرد.


سرهنگ طاهره مسیم‌زاده که در زمان کشتار مردم خوجالی قره‌باغ به دست ارامنه در سال ۱۹۹۲ به همراه ۵۰۰ سرباز خود کوشید غیرنظامیان را نجات دهد در گفتگو با خبرگزاری آناتولی گفت: این فاجعه بزرگ را به رغم گذشت سال‌ها نتوانسته‌ام از یاد ببرم.

او که اکنون ساکن شهر ازمیر ترکیه است همراه با سربازان آذربایجانی در اواخر سال ۱۹۸۰ برای استقلال جمهوری آذربایجان تلاش کرده و برای مبارزه با روس‌ها یک تیم ۵۰۰ نفره تشکیل داده است.

مسیمزاده با بیان اینکه "پیش از اتمام مبارزه مردم آذربایجان برای استقلال، بلای ارامنه شروع شد"، اظهار داشت: "آنها یواش یواش شروع به اذیت و آزار مردم قره‌باغ کردند. سپس کنترل فرودگاه خوجالی را به دست گرفتند. آن شب نخوابیدم و سربازان خود را جمع کردم و خطاب به آنها گفتم من و پسرم که آن موقع ۱۸ ساله‌ بود، می رویم. شما تصمیم خود را بگیرید".

او افزود: آنها نیز با ما آمدند. وقتی که به شهر آغدام رسیدیم. گفته شد به سوی جنگل خوجالی برویم چون در آنجا تعداد زیادی منتظر کمک ما هستند. هر زمان که این‌ها را تعریف می‌کنم انگار این چیز‌ها را دوباره تجربه می‌کنم . زمین پر از اجساد هموطنان مان شده بود؛ پوست برخی‌ها کنده و چشما‌های برخی‌ها نیز از جا کنده شده بود. انگار همه جا تبدیل به استخر خون شده بود".

به گفته وی "ارامنه غیرنظامیان را فریب داده‌ و به آنها پیشنهاد دادند که از طریق جنگل به شهر آغدام بروند و در آنجا تمام افراد آسیب‌پذیر، مریض‌، پیر ‌و کودک را به هلاکت رساندند".

سرهنگ طاهره بخشی از این فاجعه را چنین بازگو کرد: "در هنگام کمک به مجروحان نزد یک جوان زخمی رفتم. وی به من گفت "که کمی جلوتر یک کلبه است. در آنجا یک زن باردار و شوهرش هستند. حمله کنندگان به شوهر آن زن گفتند حالا جنین این زن را در آورده و در آتش می‌اندازیم. بدین ترتیب اجاق تُرک‌ها را کور خواهیم کرد". سریع به سوی کلبه رفتم و دیدم که تمام آنچه آن جوان گفته بود رخ داده است".

وی در ادامه‌ای سخنانش اظهار کرد: "این فقط یکی از وحشیگری‌های است که من دیده‌ام، ولی کسی صدای ما را نشنید. اگر دنیا امروز کشتار خوجالی را بررسی و محکوم نکند، حوادثی از قبیل فاجعه خوجالی تکرار خواهد شد."

در اثر حمله نيروهای نظامی ارمنستان در شب ۲۶ فوريه سال ۱۹۹۲ به شهر خوجالی جمهوری آذربايجان واقع در منطقه قره باغ، بيش از ۶۰۰ تن از ساکنان غيرنظامی اين شهر به دست ارامنه کشته شدند.​ 

۱۴۰۰/۰۲/۰۹

از نقطه نظر تاریخی چرا ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ برای آذربایجانی ها مهم است؟

 جار و جنجال رسانه ای ارامنه همراه با خصومت صلیبی وار بوقهای تبلیغاتی اروپا و آمریکا سبب می شود هر سال اوایل اردیبهشت موضوع به اصطلاح قتل عام ارامنه موضوع روز شود. ولی واقعا چرا این موضوع برای ما آذربایجانی ها مهم است؟ اجازه دهید نگاهی به ماوقع این موضوع بیاندازیم. 

۱۲۸۸ الی ۱۲۹۰ شمسی کل آذربایجان به اشغال تدریجی روسیه تزاری در می آید. کشتارها در تبریز و شهرهای دیگر شروع شده و بساط انجمنها و مشروطه خواهی توسط روسها برچیده می شود. روسها مواضع خود در آذربایجان- دقیقا پشت مواضع عثمانی – را مستحکم می کنند تا چند سال بعد از آن استفاده کنند.

سه سال بعد یعنی ۱۲۹۳ شمسی جنگ جهانی اول شروع می شود. دو دولت بزرگ روسیه و عثمانی هم در جنگ بین الملل وارد می شوند. عثمانی اشغال آذربایجان همسایه اش و در واقع شرق مملکتش توسط دشمن را برنتابیده، رسما از ایران تخلیه روسها از مناطق مرزی با خود را می خواهد. دولت ایران ضعیفتر از آن بود که بتواند حرفی از تخلیه بزند. بدین ترتیب جنگ به داخل آذربایجان کشیده می شود و عثمانی ها، روسها را از مناطق غربی آذربایجان عقب می رانند.

دست به دست شدن آذربایجان خصوصا اورمیه، ساوجبولاغ ( مهاباد امروزین) سلماس و خوی چند بار اتفاق می افتد. 

در این جنگ مسیحیان هم ایران دوره قاجاری - در آذربایجان - وهم شرق عثمانی دست به دعای پیروزی روسیه بودند و مسلمانان دست به دعای پیروزی عثمانی. روسها برای درگیرکردن مردم عثمانی با دولتشان از مسیحیان ارمنی و نسطوری استفاده کرده و اینها به دولتشان اعلان جنگ کردند. تدبیر عثمانی برای مقابله با شورش داخلی مسیحیان، دور کردن ارامنه از جبهه های جنگ بود ولی نسطوری ها به سبب دارا بودن سیستم عشیرتی در جنگ شکست خورده سیل پناهنده ها به آذربایجان رسید که در اینجا جیلو نامیده شدند. فجایع بوجود آمده اینها در اورمیه و سلماس نیز جیلولوق نامیده شد.

اما مساله ارامنه به سبب داشتن پیشینه قوی سیاسی از زمان سلطان عبدالحمید و رسوخ در تارو پود عثمانی و داشتن مناصب عالی دولتی تا حد صدراعظمی موضوعی بسیارحساس بود. برای جلوگیری از صدمه دیدن ارامنه در این جنگ قانون «تهجیر ارامنه» تصویب شد.

براساس این قانون بایستی تمام خانوارهای ارمنی موجود در ولایات هم مرز با روسیه در وان، ارضروم، قارص و ... به مناطق داخلی‌تر عثمانی کوچانده شوند. در این نقل و انتقال متاسفانه جمعی از انسانها تلف شدند. جمعی نیز در اثر حمله تروریستهای ارمنی به قافله مهاجرین کشته شدند.

ارامنه قاچاق و جیلوهای نسطوری همراه با ماجراجویان وطنی اواخر سال ۱۲۹۶ درصدد کنترل غرب آذربایجان بخصوص اورمیه و سلماس برآمدند که این ماجراجویی آنها با قتل عام بیش از یکصد و پنجاه هزار تُرک آذربایجانی منجر شد. بدین خاطر موضوع ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ نیز برای آذربایجانی ها مهم شد.

به هر حال وقایع تلخ جنگ جهانی اول هم برای مسلمانان و هم برای مسیحیان مخصوصا برای اهالی مناطق غرب آذربایجان بایستی بسیار عبرت آموز باشد. تا وقتی که ارامنه و اخیرا ماجراجویانی از عشایر فریب قدرتهای خارجی را نخورند آذربایجان بسیار وسیعتر از آن است که برای قومی تنگتر باشد.

برای اطلاع بیشتر از این وقایع تلخ مراجعه شود به کتاب من: آذربایجان در جنگ جهانی اول یا فجایع جیلولوق، انتشارات اختر تبریز.


توحید ملک زاده دیلمقانی


۱۳۹۹/۱۲/۰۹

قتل‌عام خوجالی؛ لکه ننگی بر تاریخ بشریت

 با فرا رسیدن سالگرد قتل‌عام خوجالی در آذربایجان، مردم این کشور یاد قربانیان این جنایت کم‌نظیر را گرامی می‌دارند.

با فرا رسیدن ۲۶ فوریه که مصادف با ‌نسل‌کشی مردم آذربایجان توسط ارتش ارمنستان در خوجالی در سال ۱۹۹۲ است، مردم این کشور در نقاط مختلف آذربایجان یاد صدها قربانی آن را گرامی می‌دارند.

با آنکه ۲۹ سال از آن تاریخ می‌گذرد، امروز نیز درد آن در قلب آذربایجانی‌ها تازه است و به دلیل پایان اشغال قره‌باغ، امسال مراسمات مرتبط با خوجالی رنگ دیگری به خود گرفته است.

اگرچه این قتل عام به عنوان لکه‌ای تاریک بر تاریخ بشریت حک شده، اما آزادسازی سرزمین‌های اشغالی داغ مردم آذربایجان را کمتر کرده است.

اکنون خواسته اصلی مردم آذربایجانی این است که عاملان قتل‌عام خوجالی محاکمه و عدالت اجرا شود.

در همین راستا عادل علی‌اف، معاون رئيس پارلمان آذربایجان با اشاره به اینکه کشتار خوجالی، از بزرگترین جنایت علیه بشریت بوده تاکید کرد که حقوق بین‌الملل این جنایات را "نسل‌کشی" قلمداد می‌کند.

وی در مصاحبه با خبرنگار آناتولی اظهار داشت:‌ آنچه در خوجالی اتفاق افتاد، نقض آشکار کنوانسیون‌های ۱۹۴۹ ژنو، کنوانسیون منع و مجازات نسل کشی سازمان ملل، میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، کنوانسیون حقوق کودک و چندین کنوانسیون بین‌المللی دیگر است.

علی‌اف با نام بردن از دادگاه نورنبرگ که در اثنای جنگ جهانی دوم تاسیس شده بود، دادگاه بین‌المللی کیفری برای یوگسلاوی سابق و همچنین دادگاه بین‌المللی کیفری برای روندا، اعلام کرد که روند مشابهی برای خوجالی نیز می‌تواند در پیش گرفته شود.

وی تصریح کرد: سرژ سرکیسیان، رئیس جمهور سابق ارمنستان گفته بود: "تا وقوع کشتار خوجالی، آذربایجانی‌ها فکر می‌کردند که ما غیرنظامیان را نمی‌کشیم، اما پس از خوجالی این برداشت از میان رفت." این مصاحبه شاهدی آشکار بر جنایات عامدانه نیروهای ارمنی در خوجالی است. نسل کشی، که جدی ترین جنایت علیه بشریت است، در خوجالی روی داده و تنها چیزی که مردم آذربایجان می‌خواهند، اجرای عدالت در خصوص این جنایت است.

گفتنی است پس از اشغال خوجالی در جنگ اول قره‌باغ، نسل‌کشی غیرنظامیان آذربایجانی در این شهر توسط ارتش ارمنستان با کمک ۳۶۶ نظامی روسیه در ۲۵ و ۲۶ فوریه ۱۹۹۲ اتفاق افتاد.

به گزارش سازمان دفاع حقوق بشر در این قتل‌عام ۶۱۳ غیرنظامی از جمله ۶۳ کودک وحشیانه به قتل رسیدند. بنا به اعلام سازمان دیده‌بان حقوق بشر تعداد قربانیان این جنایت حدود ۱۰۰۰ نفر است.

پنجاه و سه تن بر اثر جرائمی؛ مانند سوزاندن، چهارمیخ کردن، بریدن سر، کندن پوست و بیرون آوردن چشم از حدقه کشته شده‌اند. هشت خانواده کاملا نابود، ۲۵ کودک بدون والدین مانده و ۱۳۰ تن نیز یتیم شدند.

قطعنامه‌های مختلف شورای امنیت سازمان ملل متحد جنایات ارمنستان در طول جنگ قره‌باغ، به‌ویژه خوجالی را محکوم کرده و بسیاری از کشورهای جهان نیز این نسل‌کشی را به رسمیت شناخته‌اند.

۱۳۹۹/۱۲/۰۸

۲۹ مین سالگرد قتل عام مردم خوجالی در قره باغ

 براساس طرح هایدات که از سوی ارامنه متعصب اجرا می گردد بخش بزرگی از کشورهای ایران، آذربایجان و ترکیه جزو اراضی تاریخی ارمنستان محسوب می شود که برای احیای این امپراطوری لازم است اقدامات خشونت آمیز انجام گیرد.

اشغال منطقه قره باغ که از نظر تاریخی و فرهنگی جزو اراضی آذربایجان بود نیز در صدر اقدامات ارامنه بود تا اینکه با فروپاشی شوروی، ارامنه، فرصت اقدام یافته و با سازماندهی ارتش روسیه به قره باغ حمله کردند.

در شب ۶ اسفند/۲۵ فوریه منتهی به ۷ اسفند/۲۶ فوریه شهر خوجالی در منطقه قره باغ در معرض آتش شدید توپخانه و تجهیزات زرهی سنگین ارامنه و روسها قرار گرفت. در نتیجه آتش‌سوزی‌هایی در شهر رخ داده بود و در بامداد روز ۷ اسفند شهر تماماً به آتش کشیده شد. بیشتر اهالی به امید رسیدن به مرکز قره باغ که در آن نزدیکی قرار داشت مجبور به ترک شهر شدند. اما این هدف محقق نگردید و ساکنین که تعدادشان بیش از ۱۵۵۰ نفر بود در حین فرار در دره‌ای باریک در بین روستاهای نخجوانلی و پیرجمال مورد محاصره قرار گرفته و بیشترشان قتل‌عام شدند.

از بین محاصره‌شدگان افرادی به کوه‌ها و جنگل پناه برده و تنها عده قلیلی توانسته بودند خودشان را به مرکز برسانند.  آنهایی که هم به شهر رسیده بودند وضعیت چندان مساعدی نداشتند. از بین کسانی که در شهر مانده بودند نیز اطلاعی حاصل نشد و بنا به گزارش شاهدان عینی با توجه به حجم آتشی که روی شهر بود، به احتمال زیاد کشته شده‌اند.

از عاملان برجسته کشتار اهالی خوجالی، روبرت کوچاریان و سرکیس سرکیسیان به عالی‌ترین مقام سیاسی ارمنستان رسیده و رئیس جمهور ارمنستان شدند. اولگ یاسیان، سفیر ارمنستان در روسیه بوده که هم اکنون نیز این پست را دارد. سیران اوهانیان فرمانده قتل‌عام خوجالی، در حال حاضر مسئولیت وزارت جنگ ارمنستان را عهده‌دار می‌باشد.

قتل عام خوجالی از سوی مجمع وزرای امور خارجه کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی که در سال ۲۰۰۷ تشکیل شده بود به رسمیت شناخته شد. شورای امنیت سازمان ملل طی قطعنامه های ۸۲۲، ۸۷۹، ۸۵۸، ۸۸۴ اقدامات ارمنستان را درمورد قتل عام اهالی قره باغ آذربایجان محکوم کردند. علاوه بر این، پارلمان اروپا، مجالس کشورهای ترکیه، پاکستان (فوریه ۲۰۱۲)، اردن (ژوئن ۲۰۱۳)، مکزیک (فوریه ۲۰۱۲)، چک (فوریه ۲۰۱۳)، کلمبیا (آوریل ۲۰۱۲)، بوسنی و هرزگوین (فوریه ۲۰۱۳)، پرو (ژوئن ۲۰۱۳)، پاناما (اگوست ۲۰۱۳)، هندوراس (ژانویه ۲۰۱۴) فاجعه خوجالی را به رسمیت شناخته‌اند. همچنین در بیست و یک ایالت آمریکا این قتل‌عام به رسمیت شناخته شده ‌است.

۱۳۹۹/۱۲/۰۶

بیانیه‌ی سفارت جمهوری آذربایجان در جمهوری اسلامی ایران در رابطه با بیست و نهمین سالگرد نسل کشی خوجالی

 سفارت جمهوری آذربایجان در تهران در رابطه با بیست و نهمین سالگرد نسل‌کشی خوجالی توسط ارمنستان اشغالگر بیانیه صادر کرد:

یکی از دردناک ترین نتایج تجاوز نیروهای مسلح ارمنستان به جمهوری آذربایجان اشغال شهر خوجالی در ۲۶ فوریه سال ۱۹۹۲ است، از جنایات نسل کشی صورت گرفته بر علیه مردم غیر نظامی در آن شهر ۲۹ سال می گذرد.

قریب به ۲۵۰۰ ساکن غیرنظامی در شهر خوجالی که از جانب یگان های مسلح ارمنستان اشغالگر به محاصره درآمده بود با هدف نجات زندگی خود در حین فرار به نزدیکترین اراضی امن در حوالی روستاهای نخجوانلی و پیرجمال با به تله انداختن به طرز بیرحمانه ای به قتل رسیده اند و برخی از آنان نیز به اسارت  درآمدند.  باقی مانده اهالی که اکثریت آنان زنان و کودکان بودند در اثر یخ زدگی در کوه ها جان خود را از دست دادند. در نتیجه این جنایت نسل کشی  ۱۰۶ زن، ۷۰ کهنسال، ۶۳ کودک،  در کل ۶۱۳ نفر اتباع جمهوری آذربایجان از طرف ارمنی ها به طور وحشیانه ای کشته شدند. ۱۲۷۵ نفر گروگان گرفته شدند، در خصوص سرنوشت ۱۵۰ نفر تا به کنون اطلاعات در دسترس نیست. شهر خوجالی با خاک یکسان شده است. ۴۸۷ نفر من جمله ۴۶ کودک معلول شده اند. ۸ خانواده به کل نابود شده اند. ۱۳۰ کودک، یکی از والدین خود را و ۲۵ کودک نیز هر دو والد خود را از دست داده اند. ۵۶ نفر از ساکنین خوجالی با قساوت خاصی، با زنده زنده سوزاندن، کندن پوست سر، زدن گردنشان، با بیرون آوردن چشمانشان از حدقه و زنان باردار نیز بر اثر اصابت سرنیزه به حفره شکمشان کشته شدند.

جنایات متعدد جنگی و ضد بشر صورت گرفته بر علیه اهالی غیر نظامی آذربایجانی در خوجالی، من جمله عمل نسل کشی نقض جدی حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بین المللی، علی الخصوص  کنوانسیون های ژنو مورخ ۱۹۴۹، "کنوانسیون منع و مجازات نسل کشی" ، " میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی"، "میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی" ، " کنوانسیون منع شکنجه و سایر رفتارهای و مجازات های ظالمانه، غیر انسانی و تحقیر آمیز " ، "کنوانسیون بین المللی رفع هرگونه تبعیض نژادی" ، "کنوانسیون حقوق کودک" و "کنوانسیون حمایت از حقوق بشر و آزادی های اساسی" می باشد.

رهبر ملی آذربایجان حیدر علی اف، ماهیت واقعی نسل کشی خوجالی را روشنگری کرده و در فوریه سال ۱۹۹۴ مجلس ملی جمهوری آذربایجان نسل کشی خوجالی را به لحاظ حقوقی – سیاسی ارزیابی نموده است.

رئیس جمهور آذربایجان جناب آقای الهام علی اف، همواره امکان حل و فصل مناقشه ارمنستان- آذربایجان قره باغ کوهستانی را تنها در چهارچوب حق حاکمیت، تمامیت ارضی و مرزهای شناخته شده بین المللی آذربایجان تاکید نموده و خروج بی قید و شرط نیروهای مسلح ارمنستان از اراضی تحت اشغال آذربایجان و ضرورت پیگرد قانونی اشخاصی که مرتکب نسل کشی شده اند را ابراز نموده است.

 کمپین بین المللی "عدالت برای خوجالی!"، صورت گرفته با ابتکار لیلا علی اوا، معاون رئیس بنیاد حیدر علی اف تبلیغ حقایق در مورد نسل کشی خوجالی در جهان، شناساندن این فاجعه به عنوان یک عمل نسل کشی علیه مردم آذربایجان نقش بسزایی ایفا می کند. در نتیجه آن در برخی از کشورهای جهان در رابطه با این نسل کشی تصمیماتی اتخاذ می شود.

نسل کشی خوجالی در پارلمان پاکستان، مکزیک، بوسنی و هرزگوین، چک، اردن، پرو، کلمبیا، پاراگوئه، هندوراس، افغانستان، اندونزی و سایر کشورها مذاکره گردیده، اسناد سیاسی محکوم کننده این جنایت به تصویب رسیده است. نسل کشی خوجالی از طرف سازمان همکاری اسلامی نیز به رسمیت شناخته شده و به عنوان حادثه قتل عام محکوم گردیده است.

دادگاه حقوق بشر اروپا در تصمیم مورخ ۲۲ آوریل سال ۲۰۱۰ به قتل رسانیدن اهالی غیرنظامی خوجالی اعم از آذربایجانی ها را "اعمال به خصوص سهمگینی که قابلیت ارزیابی به مانند جنایات جنگی و یا جنایت بر علیه بشریت را دارند" مشخص کرد.

مسئولیت جنایات نام برده شده را طرف متجاوز جمهوری ارمنستان بر عهده دارد. ارزیابی کلی دلایل و نتایج جنگ شروع شده توسط ارمنستان علیه جمهوری آذربایجان و تمامی حقایق موجود حادثه فاجعه بار در خوجالی با قاطعیت اثبات می نماید که، جنایات صورت گرفته اعمال معمول و تصادفی نیستند بلکه بخش جدایی ناپذیر سیاست سیستماتیک خشن ارمنستان هستند. کشتار مغروضانه غیرنظامیان در خوجالی نابودی دسته جمعی آنها صرفا به دلیل آذربایجانی بودنشان را هدف قرار داده است.

علی رغم توافق آتش بس، رهبران نظامی – سیاسی ارمنستان به تخریبات نظامی بر علیه آذربایجان ادامه می دهد، بیاناتی که قالب و اصول بنیادین مذاکرات صلح را نابود می کند را ارائه می دهد، جمهوری آذربایجان را با افکاری همانند "جنگ جدید، سرزمین های جدید" تهدید می کرد.

نیروهای مسلح آذربایجان با رهبری جناب آقای الهام علی اف، فرمانده پیروز کل قوا برای دفاع از زندگانی و امنیت شهروندانمان، همچنین با هدف جلوگیری از تخریبات نظامی متداوم ارمنستان با استفاده از حقوق دفاع از خود در تاریخ ۲۷ سپتامبر سال ۲۰۲۰ برای آزادی سرزمین های تحت اشغالمان شروع به عملیات های ضد حمله نمود. در حین جنگ متداوم ۴۴ روزه وطن، بخش جدایی ناپذیر آذربایجان شهرستان های جبرائیل، فضولی، زنگیلان، قوبادلی من جمله شهرک هادروت و شهر شوشا پایتخت فرهنگی آذربایجان از اشغال آزاد گردیدند. مطابق با بیانیه ی امضا گردیده توسط رئیس جمهور آذربایجان، نخست وزیر جمهوری ارمنستان و رئیس جمهور فدراسیون روسیه در خصوص توقف کامل آتش افروزی و تمامی عملیات های جنگی در منطقه مناقشه قره باغ کوهستانی مورخ ۱۰ نوامبر سال ۲۰۲۰ نیروهای مسلح ارمنستان از شهرستان های آغدام، کلبجر و لاچین خارج شدند. بدین صورت حقوق بازگشت به سرزمینهای اجدادی صدها هزار شهروند غیرنظامی مان احیا گردید.

شایان ذکر است که، جمهوری ارمنستان همانند نسل کشی خوجالی، در دوران جنگ ۴۴ روزه وطن نیز به جنایات خود بر علیه بشریت ادامه می داده است. ارمنستان به طور هدفمند شهرهای گنجه، مینگه‌چویر و نفتالان که دور از مناطق جنگی جای گرفته بودند از آن جمله در شهرستان های برده، ترتر، گورانبای و خیزی با موشک های بالستیک و بمب های خوشه ای افراد غیر نظامی و ساختمان ها را مورد هدف قرار می داد. در نتیجه، ۱۰۰ نفر غیر نظامی من جمله ۱۲ کودک و ۱۷ زن کشته شده، ۴۲۳ نفر نیز مجروح گردیده اند. سازه های اجتماعی اعم از هزاران ابنیه مسکونی و صدها بیمارستان، مهد کودک، مدرسه، مراکز تجاری و آثار دینی – فرهنگی  نابود شده اند.

در آستانه ایام بیست و نهمین سالگرد فاجعه خوجالی بار دیگر یاد و خاطره شهدا را با اندوه بسیار گرامی داشته و بیان می نماییم که، بدون جای دادن به استاندارد های دوگانه و در چهارچوب اصول و قواعد حقوق بین الملل، نسل کشی خوجالی باید از طرف کمیته ویژه بین المللی بررسی، از طرف نهاد های بین المللی به رسمیت شناخته و محکوم شده، مرتکبان جنایت باید تحت پیگرد قانونی قرار گیرند. در غیر این صورت عدم محاکمه و سکوت فجایع انسانی جدید به بار خواهد آورد.

مردم آذربایجان همه ساله در ۲۶ فوریه یاد و خاطره عزیز قربانیان نسل کشی خوجالی را گرامی داشته و در انتظار هستند تا عاملان این نسل کشی به محاکمه عدالت کشیده شوند.

خداوند تمامی شهیدان را قرین رحمت بفرماید!

۱۳۹۹/۱۱/۲۶

ایالات مینه‌سوتا آمریکا، ۲۶ فوریه را روز آذربایجان اعلام کرد

 تیم والز، فرماندار ایالات مینه‌سوتا در بیانیه‌ای ۲۶ فوریه مصادف با نسل‌کشی آذربایجانی‌های خوجالی توسط ارامنه را «روز آذربایجان» اعلام کرد.

وی در بیانیه خود با اشاره به اینکه بیشتر شهروندان آذربایجان این ایالت از خانواده یا نسل قربانیان قتل‌عام خوجالی هستند، اظهار داشت: آذربایجانی‌های مینه‌سوتا بر میراث فرهنگی، زبانی و تاریخی‌شان در این ایالت افزوده‌اند.

والز تصریح کرد: جامعه آذربایجانی‌های مینه‌سوتا نقش بی بدیل و افتخارآمیزی در تنوع فرهنگی این ایالت داشته و بنابراین روز ۲۶ فوریه را «روز آذربایجان» اعلام می‌کنیم.

گفتنی است پس از اشغال خوجالی در جنگ اول قره‌ باغ، نسل‌کشی غیرنظامیان آذربایجانی در این شهر توسط ارتش ارمنستان با کمک ۳۶۶ نظامی روسیه در ۲۵ و ۲۶ فوریه ۱۹۹۲ اتفاق افتاد.

به گزارش سازمان دفاع حقوق بشر در این قتل‌عام ۶۱۳ غیرنظامی از جمله ۶۳ کودک وحشیانه به قتل رسیدند. بنا به اعلام سازمان دیده‌بان حقوق بشر تعداد قربانیان این جنایت حدود ۱۰۰۰ نفر است.

پنجاه و سه تن بر اثر جرائمی؛ مانند سوزاندن، چهارمیخ کردن، بریدن سر، کندن پوست و بیرون آوردن حدقه کشته شده‌اند. هشت خانواده کامل نابود، ۲۵ کودک بدون والدین و ۱۳۰ تن نیز یتیم شدند.

قطعنامه‌های مختلف شورای امنیت سازمان ملل متحد جنایات ارمنستان در طول جنگ قره‌باغ ، به‌ویژه خوجالی را محکوم کرده و بسیاری از کشورهای جهان نیز این نسل‌کشی را به رسمیت شناخته‌اند.

۱۳۹۹/۱۱/۱۰

تهیه‌ی فیلم مستند در خصوص نسل کشی تُرک‌های ازبکستانی توسط ارامنه

 از جنایات ارمنی‌ها در ازبکستان فیلمی تهیه شده است که نشان می‌دهد نسل‌کشی خوجالی نخستین جنایت خونین داشناک‌های ارمنی نبوده است.

این نسل‌کشی مربوط به سال ۱۹۱۸ میلادی در شهر «کوکاند» ازبکستان بوده و در فیلم مستندات کافی در این خصوص ارائه داده شده است.

فیلم مستند در این خصوص در لینک زیر قابل مشاهده است:


http://baku.tv/az/dunyaa/32566/

۱۳۹۹/۰۶/۲۳

زارن کارکادیان: تا سال ۱۸۲۰، آذربایجانی ها در ۲۰۰۰ از ۲۳۰۰ منطقه مسکونی موجود در اراضی ارمنستان کنونی سکونت داشته اند

 تاریخچه تبعید آذربایجانی های مقیم ارمنستان کنونی مشمتل بر دوره ای از سال ۱۸۲۰ تا سال ۱۹۸۸ میباشد.

موضوع محرومیتهای آذربایجانی ها ناشی از تبعید آنها از سرزمینهای تاریخی خود در اراضی ارمنستان معاصر نه فقط در آذربایجان، بلکه در کتابهای منتشره در ارمنستان و سایر کشورها نیز تا حد کافی انعکاس پیدا کرده است.

در کتابی تحت عنوان «اهالی ارمنستان شوروی از سال ۱۸۳۱ تا سال ۱۹۳۱» به قلم زارن کارداکیان از مؤلفان ارمنی آمده است: «تا سال ۱۸۲۰ آذربایجانی ها در ۲۰۰۰ منطقه از ۲۳۰۰ منطقه مسکونی واقع در خاک ارمنستان کنونی سکونت داشته اند».

در پی عهدنامه ترکمن چای منعقده بین ایران و روسیه در سال ۱۸۲۸ که منجر به تجزیه آذربایجان گردیده، آذربایجانی ها مدام در معرض تبعیدهای گسترده قرار گرفته اند. همانطوریکه در کتاب «لغت نامه توپونیم های ارمنستان و مناطق همجوار» که در سال ۱۹۸۶ در ایروان چاپ شده است میخوانیم: «هفتاد در صد اهالی ساکن در اراضی ارمنستان کنونی مهاجرانی هستند که در سالهای ۱۸۲۸-۱۸۳۰ از ترکیه و ایران آمده اند».

ویا اینکه در کتاب «خطری که کار روس ها در ماورای قفقاز را تهدید میکند» که توسط ی.شاوروف به رشته تحریر در آمده و در سال ۱۹۱۱ در پترزبورگ به طبع رسیده است میخوانیم: «تعداد ۴۰۰۰۰ ارمنی از ایران و ۸۴۶۰۰ ارمنی نیز از ترکیه بین سالهای ۱۸۲۸ تا ۱۸۳۰ به ماورای قفقاز کوچ داده و در بهترین زمین های ایالت ایروان با تعداد اندک ساکنین ارمنی آن اسکان داده شده اند.» علاوه بر این، جاستین مکارتی استاد یکی از دانشگاه های آمریکا در کتاب «آیا نسل کشی بوقوع پیوسته است؟» مینویسد: «بین سالهای ۱۸۲۰ تا ۱۹۲۰ تعداد ۶۰۰ هزار ارمنی به اراضی روسیه منتقل شده و دو میلیون مسلمان نیز این اراضی را ترک کرده است.»

تبعید وسیع تُرک‌های آذربایجانی از اراضی ارمنستان در قرن بیستم از حیث تقسیم بندی به چهار مرحله یعنی دوره های ۱۹۰۵،۱۹۱۸-۱۹۲۰، ۱۹۴۸-۱۹۵۶ و ۱۹۸۷-۱۹۸۸ تقسیم میشود. آمار و شواهد موجود در بایگانی ها حکایت از آن دارد که در نتیجه این عملیاتها بیش از یک و نیم میلیون آذربایجانی از سرزمینهای تاریخی خویش بیرون رانده شده اند. بدنبال تأسیس جمهوری شوروی ارمنستان نیز اسامی ۶۹۸ از ۹۴۰ منطقه مسکونی آذری نشین بنا بر مصوبه شورایعالی ارمنستان با عناوین ارمنی جایگزین شده است. ولی ارمنی ها به این کار هم اکتفا نکرده اند. عملیات های تغییر توپونیم ها بعد از تبعید کامل آذربایجانی ها از اراضی آن جمهوری همچنان ادامه داشته است. بموجب فرمان لئون تر پطروسیان رئیس جمهور اسبق ارمنستان به تارخ ۹ آوریل سال ۱۹۹۱، اسامی آخرین گروه آبادیهای آذربایجانی نشین متشکل از ۹۱ منطقه مسکونی با جاینامهای ارمنی عوض شده است.

تاپدیق فرهاد اوغلو

۱۳۹۹/۰۶/۱۷

نقش فرانسه در فجایع جیلولوق در غرب آذربایجان

در تاریخ ایران آنقدر از مظالم روس و انگلیس گفته اند که مظالم و خوی استعماری و استکباری فرانسه در تاریخ آذربایجان و سپس ایران مغفول مانده است. شاید بتوان گفت گرچه با تقسیم ایران بین روس و انگلیس در سال ۱۹۰۷ دیگر مجالی برای ورود فرانسه به مناطق تحت نفوذ این دو دولت باقی نماند ولی اقدامات به اصطلاح مسیونری این دولت برای آموزش مسیحیان غرب آذربایجان و تحریک آنها برای فجایعی که در تاریخ «فجایع جیلولوق» نامیده می شود به صورت کاملا نرمی ادامه داشت.

سالهای ورود اولیه میسیون فرانسوی به اوایل قرن نوزدهم می رسد. در سال ۱۸۴۰ میسیون لازاريستهای فرانسه به مسیحیان  كلدانی كه قبلا ً‌به كليساي رم پيوسته بودند روی آوردند. لازاريست ها كمتر از پروتستانها توانايی مالی داشتند و در قرن بيستم، مسیونرهای فرانسوی در آذربايجان در خسروآباد سلماس، اورميه و تبريز مقر گزيده بودند. فرانسوی ها دردهه‌ی ۱۸۶۰ (۱۲۴۰ش.) فعالیت های آموزشی خود را، در منطقۀ اورمیه و همچنین در تبریز و تهران و اصفهان، گسترش دادند. اقدامات آنان گرچه در اورميه نتيجه نداد ولی انها از اعتبار نمايندة آپوستوليک که از سال ۱۸۷۵ - مقر او در اورميه بود بهره می‌جستند. روستاهای ارومیه به خصوص روستاهای مسیحی نشین آن که تا آن زمان انواع مسیحی و مسلمانش به آرامی در کنار هم روزگار می گذراندند، در سراسر دوران قاجار و با ورود میسیونرهای کاتولیک و پروتستان فرانسوی و آمریکایی به ایران دیگر روی آرامش ندید.

از سال ۱۹۱۰ آذربایجان به اشغال روسها درآمد و تاسال ۱۹۱۷ یعنی تنها یکسال مانده به پایان جنگ، آذربایجان در اشغال روسها بود. در سال ۱۹۱۵ در حالیکه تنها چند ماه از آغاز جنگ جهانی اول می گذشت مسیحیان عثمانی به دولت این کشور اعلان جنگ کرده و بر له روسیه وارد نبرد با دولت خود شدند. طبیعتا در این جنگ شکست خورده با هدایت روسها از مرزهای اورمیه و سلماس وارد آذربایجان شدند. این گروه حداقل دویست هزار نفری به عنوان میهمانان ناخوانده حسب وظیفه انسانی از سوی مردم آذربایجان پذیرقته شده و نان و غذا و مسکن خود را با این گروه کوه نشین که با آداب شهرنشینی آشنایی نداشتند تقسیم کردند. ولی چه سود که اینان در سال ۱۲۹۶ شمسی در اورمیه، با سرکردگی مارشیمون و آقا پتروس و دیگر سران آسوری و مسیحی، به همدستی مستر شئد مسیونر آمریکایی که نایب کنسول آمریکا هم بود و به همداستانی مسیو نیکیتین و فرانسوی‌ها یک واحد نظامی در سرای حاجی مستشار اورمیه دایر نموده و شروع به سربازگیری از اطراف نمودند.  

با پشتیبانی روسها، انگلیسی‌ها و فرانسویان، جیلوها یا همان مسیحیان فراری از عثمانی تشکیلات نظامی به وجود آورده بودند و افراد بیگناه آذربایجانی را غارت و کشتار می‌نمودند. فرانسه در سپتامبر ۱۹۱۷، برای درمان روس‌هایی که در نبرد با عثمانی‌ها زخمی می‌شدند، یک واحد سیار بیمارستانی (به فرانسوی: l’Ambulance) به روسیه فرستاد که ستاد آن در تفلیس بود؛ این واحد از تفلیس به ارومیه اعزام شد و بعد از خروج روسها، هم کمک‌های پزشکی و هم کمک نظامی به واحدهای شبه‌نظامی مسیحی محلی ارائه کرد. باوجود غیردینی بودن حکومت، دولت فرانسه میسیون کاتولیک را ابزار نفوذ مهمی در ایران می‌دید.

با پایان جنگ جهانی و حملات عثمانی به اردوی جیلوها در غرب آذربایجان تشکیلات این گروه بهم خورده و کل مسیحیان سلماس و اورمیه به طرف مقر انگلیسی ها در همدان فرار کردند. این گروه تا سالها در حال تبعید در بعقوبه عراق بودند تا اینکه عده ای که در کشت و کشتار دستی نداشتند با عفو به سر خانه هایشان برگشتند.

امروزه فرانسه دوباره از خوی استعماریش دست برنداشته و تحرکات امروزین فرانسه در شمال عراق (سفر مستقیم وزیر خارجه به اربیل)، منطقه قره باغ آذربایجان تحت اشغال ارمنستان (سفر هیئت رسمی نمایندگان مجلس فرانسوی و شهرداران دو شهر فرانسه به قره باغ) و شمال سوریه علیرغم داشتن ژست فرهنگی و متمدنی بسیار سوال برانگیز می باشد.

دکتر توحید ملک زاده

۱۳۹۹/۰۶/۱۰

۲۷ سال از اشغال شهر قوبادلی آذربایجان توسط ارمنستان اشغالگر گذشت

 در ۳۱ آگوست ۱۹۹۳ مطابق با ۹ شهریور ۱۳۷۲ شمسی، منطقه قوبادلی به اشغال نیروهای ارمنی در آمد و حدود سی هزار نفر از مسلمان ساکن این منطقه از شهر و دیار خود رانده شده اند. درطول مناقشه قره باغ حدود ۲۳۲ نفر از ساکنان قوبادلی شهید و بیش از ۱۴۶ نفر مجروح شده اند. ضمن اینکه در جریان اشغال این شهر ۵۴ نفر از مسلمانان تُرک آذربایجانی نیز به شهادت رسیدند.

قوبادلی نام بخشی است با وسعت ۸۰۲ کیلومتر مربع در جنوب غربی جمهوری آذربایجان که مرکز این بخش هم شهری به همین نام می باشد.

فاصله‌ی این شهر تا شهر باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان حدودا ۴۰۳ کیلومتر می باشد.

بخش «قوبادلی» مناطق جغرافیایی و منابع طبیعی کم نظیری را دارد و رودخانه های برگوشاد و حکری نیز به این بخش تعلق دارد.

بعد از اشغال بخش های فضولی و جبراییل در ۲۳ آگوست ۱۹۹۳، هشت روز بعد یعنی در ۳۱ آگوست همان سال، این بار شهر «قوبادلی» هدف اشغال نیروهای مسلح ارمنستان قرار گرفت.

در جریان اشغال این بخش، مسکن ها، مراکز پزشکی، مهدکودک ها، کودکستانهای عمومی ،خانه های فرهنگی، کتابخانه های عمومی و تنها موزه‌ی تاریخی این شهر تخریب شدند.

۳۴۹۴۵ نفر هم از ۹۱۴۶ خانوار در این منطقه از سرزمین مادری خود رانده شدند.

این منطقه دارای آثار و اماکن تاریخی زیادی بود و کارخانه های زیادی هم در آن فعالیت می کردند.

نیروهای اشغالگر ارمنی ، ۹۴۷ روستا و شهرک، ۲۵۰ مورد اشیاء فرهنگی، ۱۲ آثار تاریخی،‌ هم چنین گیاهان غنی، مراتع و جنگل های سرسبز را سوزاندند و ثروت های منطقه را هم به تاراج بردند.

بعد از اشغال قوبادلی، نام این شهر تاریخی آذربایجان توسط ارامنه به کاشونیک تغییر نام یافته است.

خاطر نشان می شود که مناقشه قاراباغ از سال ۱۹۹۱ آغاز و در سال ۱۹۹۲ با تجاوزگری دولت ارمنستان وارد فاز نظامی و سپس اشغال ۲۰ درصد از اراضی تاریخی آذربايجان و قتل عام هزاران غیر نظامی بی دفاع آذربایجانی از سوی نیروهای نظامی ارمنستان انجامید.



۱۳۹۹/۰۶/۰۳

۲۷ مین سال اشغال فضولی و جبراییل جمهوری آذربایجان توسط ارمنستان

 بیست و هفت سال پیش در چنین روزهایی بخشهای فضولی و جبراییل در قره باغ  آذربایجان توسط نیروهای مسلح ارمنستان اشغال گردید.

به گزارش قره باغ سسی، در روز یکم شهریور سال ۱۳۷۲ شمسی مطابق با  ۲۳ آگوست سال ۱۹۹۳ میلادی، مرکز بخش فضولی و ۵۱ روستای این بخش از سوی نیروهای مسلح ارمنستان اشغال شد. ۵۵ هزار نفر از ساکنان این مناطق توسط نیروهای ارمنی از سرزمین‌های خود رانده شدند.

منطقه فضولی با مرکزیت شهر فضولی در زمینی به مساحت ۱۳۹۰ کیلومتر مربع واقع گشته است. مرکز بخش فضولی شهری به همین نام است. نام این بخش پس از اشغال از سوی ارامنه به واراندا تغییر نام یافته است.

این بخش در جنوب - شرق کوه های قره باغ و سواحل رود آراز(ارس) است. بخشهای جبراییل، خوجاوند، آغجابدی و بیلگان آذربایجان از بخشهای ساحلی رود آراز هستند.

بخش جبراییل نیز که در ساحل شمالی رود آراز قرار دارد، با ۱۰۵۰ کیلومتر مربع وسعت، قبل از جنگ قره باغ جمعیتی در حدود ۵۴۰۰۰ نفر را در خود جای داده بود. در جریان اشغال این منطقه، ۲۵۰ تن از اهالی آن کشته، ۹۱ تن مفقود و صدها تن نیز به شدت زخمی شدند. ۶۱۱۰۰ نفر از ساکنان بخش «جبراییل» نیز از سوی ارامنه به مناطق دیگر آذربایجان رانده شده‌اند.

در بخش «جبراییل» ۷۲ مدرسه، ۸ بیمارستان، ۵ مسجد، ۲ موزه، ۱۲۹ آثار باستانی و تاریخی و ۱۴۹ مرکز فرهنگی زیر اشغال مانده است.

سازمان ملل متحد در چهار قطعنامه ۸۲۲، ۸۵۳، ۸۷۴ و ۸۸۴ اشغالگری ارمنستان بر قره باغ را محکوم و خواستار رفع اشغال از اراضی آذربایجان شده است. با این حال، ارمنستان تاکنون هیچ توجهی به این قطعنامه‌ها نکرده است.

منطقه قره باغ کوهستانی و بخشهای آن که  تحت اشغال ارمنستان هستند حدود بیست درصد از کل اراضی جمهوری آذربایجان را شامل میشوند. اشغال این اراضی از سوی ارامنه، مناقشه‌ای بزرگ را آغاز کرده است که بیش از دو دهه است که ادامه دارد. علی‌رغم توافقات برای آتش‌بس، تنش‌ها و درگیری‌ها در خط جبهه در طول این سالها هرگز فروکش نکرده است.

۱۳۹۹/۰۵/۱۹

ارامنه؛ ابزار غرب و روسیه برای کشتار مسلمانان آذربایجان و آناتولی

محمدعلی ارجمندی روزنامه نگار ایرانی به «آناتولی» اظهار داشت که کشورهای غربی و روسیه از ارامنه برای انتقام از دولت عثمانی و تغییر بافت جمعیتی، کشتار مسلمانان شمال و جنوب ارس و نیز مناطق مختلف آناتولی استفاده ابزاری می کردند.

محمدعلی ارجمندی روزنامه نگار و محقق تاریخ معاصراز اهل استان  آذربایجان غربی ایران در مصاحبه با خبرگزاری آناتولی به تشریح نقش روسیه و دول غربی در تحریک ارامنه و آشوریان در کشتار مسلمانان در شمال و جنوب ارس، فاجعه جیلولوق و سکوت این دولت ها در برابر ترورهای داشناک های ارمنی علیه مسلمانان در سراسر دنیا علی‌رغم توافقات با دولت عثمانی پرداخت.

وی عهدنامه ترکمنچای و معاهده لوزان را سندی دال بر نقشه های دولت های غربی و روسی برای تغییر بافت جمعیتی و تجزیه دنیای تُرک دانست. مشروح گفتگوی خبرنگار آناتولی با این روزنامه نگار اهل ارومیه به شرح زیر است:

- فکر تشکیل دولت مسیحی در قفقاز و جنوب ارس از چه زمانی مطرح شد؟

دولت تزار روسیه با دوپارچه کردن آذربایجان در قالب عهدنامه ترکمنچای، ایروان که شهری تُرک و مسلمان‌نشین و با نام اصلی «چوخور سعد» بود را قربانی کرد. لطفا به این نکته توجه کنید که سالگرد امضای عهدنامه ترکمنچای از سوی ارامنه به عنوان عید ملی گرامی داشته می شود.

دلیل این امر چه می‌تواند باشد؟ تنها در طول یک سال، یعنی سال ۱۸۲۸ و متعاقب ایجاد دولت ارمنی در قفقاز ۴۱۵ هزار ارمنی از سرزمین های عثمانی وارد منطقه ایروان شدند. طبق خواست دولت تزار جمعیتی مشابه نیز از ایران به ایروان و منطقه قره باغ کوچانده شدند.

- چه سازماندهی هایی در این مسیر انجام شد؟

تاریخ تشکیل احزاب سیاسی نظامی ارمنی به سال ۱۸۷۷ برمی‌گردد. در این سال حزبی با نام هیچناک در ژنو سوئیس تاسیس شد، اما حزب داشناکسیون که با حملات تروریستی خود در اروپا شهرت کسب کرده بود در سال ۱۸۹۰ در تفلیس تاسیس شد.

عقیده شخصی من این است که داشناک‌ها بیش از آنکه به علایق ارامنه توجه کنند در راستای اهداف ماسونها حرکت می‌کردند. کشورهای غربی برخلاف تعهدات خود به دولت عثمانی در مقابل ترورهای مختلف علیه مسلمانان در سراسر دنیا توسط داشناکها واکنشی نشان ندادند. این سکوت به خودی خود نشان دهنده مسیردهی فعالیت داشناک ها است.

- پراکندگی مسیحیان در سرزمین های عثمانی به چه شکلی بود؟

ارامنه به همراه کُردها و تُرک ها و تا قبل از جنگ جهانی اول در جنوب شرقی آناتولی و در اقلیت زندگی می کردند. آشوریان نیز در منطقه حکاری ترکیه امروزی و در مناطق کوهستانی موصل می زیستند. ارامنه از طریق دامداری و کشاورزی امرار معاش می کردند، ولی آشوری ها یا همان جیلولوق ها کوچ نشین و دارای تمایلات جنگ طلبانه بودند.

در طول سالیان متمادی میسیونرهای غربی در قالب مبلغان مسیحیت توانسته بودند در این مناطق نفوذ کرده و حتی کلیساهای مسیحیان محلی را تغییر دهند. بیتلیس، دیاربکر، قوم قاپی، اورفا، وان، حکاری و موش از جمله مناطقی بود که میسیونرها نقشه های خود را در آن پیاده می کردند

- چرا این جمعیت در داخل این سرزمین جابه‌جا شدند؟

دلیل اصلی این رویداد خیانت هایی بود که پشت پرده جنگ های روسیه و عثمانی اتفاق افتاد. دکترین ارمنی در این جنگ ها حمایت از روسیه بود؛ دسته های فدایی ارمنی برای واردکردن بیتلیس، کارس و مهمتر از همه وان (به عنوان پایتخت مفروض) به سرزمین در دست احداث خود به جبهه جنگ علیه عثمانی گسیل شدند. ارامنه با کمک روسیه تزاری در سال ۱۹۱۴ وان را اشغال و سی هزار شهروند، تُرک و کُرد را به طرز فجیعی قتل عام کردند و مساجد را آتش زدند.

این فجایع در زمانی رخ می داد که ارتش عثمانی در غرب و در نبرد مشهور چاناق قلعه یک تنه در مقابل قوای انگلیسی، فرانسوی، یونانی و ایتالیایی برای آزادی سرزمین های خود می جنگید. این رویکرد ارامنه باعث صدور فرمان تهجیر آنها در داخل سرزمین های عثمانی یا خروج داوطلبانه از آن شد. داستان‌سرایی غربی ها و ارامنه در خصوص کشتار سازمان یافته در خلال تهجیر بی اساس است.

- چرا آشوری ها و ارامنه رانده شده وارد ایران شدند؟

آشوریان مسیحی حکاری یا همان جیلولوق ها بعد از شورش و شکست در مقابل دولت عثمانی در خلال سالهای ۱۹۱۵-۱۹۱۸ متواری شده و به سمت اراضی غربی جنوب ارس به ویژه ارومیه و سلماس حرکت کردند. این کوچ ها در حالی رخ داد که سالیان سال اقلیت ارمنی و جیلو در ارومیه و سلماس به شکل مسالمت آمیز در کنار مسلمانان تُرک زندگی می کردند.

با این وجود شهرهای مذکور در مرکز توجهات دول غربی و روسیه تزاری قرار داشت و به فکر جداکردن ماکو، سولدوز (نقده) و خوی از آذربایجان ایران و الحاق به سرزمین ارمنی یا آشوری بودند. ارومیه؛ شهر ازلی و نورچشم سرزمین آذربایجان شهر محوری در این نقشه بود. به دلیل ضعف دولت مرکزی در ایران دولت های غربی و در راس آنها فرانسه و انگلیس با همراهی روسیه درهای شهر را به روی فراریان حکاری باز و شروع به تسلیح آنان کرد.

- قتل عام در سرزمین های آذربایجان چگونه آغاز شد؟محمدعلی ارجمندی روزنامه نگار و محقق تاریخ معاصراز اهل استان  آذربایجان غربی ایران در مصاحبه با خبرگزاری آناتولی به تشریح نقش روسیه و دول غربی در تحریک ارامنه و آشوریان در کشتار مسلمانان در شمال و جنوب ارس، فاجعه جیلولوق و سکوت این دولت ها در برابر ترورهای داشناک های ارمنی علیه مسلمانان در سراسر دنیا علی‌رغم توافقات با دولت عثمانی پرداخت.

وی عهدنامه ترکمنچای و معاهده لوزان را سندی دال بر نقشه های دولت های غربی و روسی برای تغییر بافت جمعیتی و تجزیه دنیای تُرک دانست. مشروح گفتگوی خبرنگار آناتولی با این روزنامه نگار اهل ارومیه به شرح زیر است:

- فکر تشکیل دولت مسیحی در قفقاز و جنوب ارس از چه زمانی مطرح شد؟

دولت تزار روسیه با دوپارچه کردن آذربایجان در قالب عهدنامه ترکمنچای، ایروان که شهری تُرک و مسلمان‌نشین و با نام اصلی «چوخور سعد» بود را قربانی کرد. لطفا به این نکته توجه کنید که سالگرد امضای عهدنامه ترکمنچای از سوی ارامنه به عنوان عید ملی گرامی داشته می شود.

دلیل این امر چه می‌تواند باشد؟ تنها در طول یک سال، یعنی سال ۱۸۲۸ و متعاقب ایجاد دولت ارمنی در قفقاز ۴۱۵ هزار ارمنی از سرزمین های عثمانی وارد منطقه ایروان شدند. طبق خواست دولت تزار جمعیتی مشابه نیز از ایران به ایروان و منطقه قره باغ کوچانده شدند.

- چه سازماندهی هایی در این مسیر انجام شد؟

تاریخ تشکیل احزاب سیاسی نظامی ارمنی به سال ۱۸۷۷ برمی‌گردد. در این سال حزبی با نام هیچناک در ژنو سوئیس تاسیس شد، اما حزب داشناکسیون که با حملات تروریستی خود در اروپا شهرت کسب کرده بود در سال ۱۸۹۰ در تفلیس تاسیس شد.

عقیده شخصی من این است که داشناک‌ها بیش از آنکه به علایق ارامنه توجه کنند در راستای اهداف ماسونها حرکت می‌کردند. کشورهای غربی برخلاف تعهدات خود به دولت عثمانی در مقابل ترورهای مختلف علیه مسلمانان در سراسر دنیا توسط داشناکها واکنشی نشان ندادند. این سکوت به خودی خود نشان دهنده مسیردهی فعالیت داشناک ها است.

- پراکندگی مسیحیان در سرزمین های عثمانی به چه شکلی بود؟

ارامنه به همراه کُردها و تُرک ها و تا قبل از جنگ جهانی اول در جنوب شرقی آناتولی و در اقلیت زندگی می کردند. آشوریان نیز در منطقه حکاری ترکیه امروزی و در مناطق کوهستانی موصل می زیستند. ارامنه از طریق دامداری و کشاورزی امرار معاش می کردند، ولی آشوری ها یا همان جیلولوق ها کوچ نشین و دارای تمایلات جنگ طلبانه بودند.

در طول سالیان متمادی میسیونرهای غربی در قالب مبلغان مسیحیت توانسته بودند در این مناطق نفوذ کرده و حتی کلیساهای مسیحیان محلی را تغییر دهند. بیتلیس، دیاربکر، قوم قاپی، اورفا، وان، حکاری و موش از جمله مناطقی بود که میسیونرها نقشه های خود را در آن پیاده می کردند

- چرا این جمعیت در داخل این سرزمین جابه‌جا شدند؟

دلیل اصلی این رویداد خیانت هایی بود که پشت پرده جنگ های روسیه و عثمانی اتفاق افتاد. دکترین ارمنی در این جنگ ها حمایت از روسیه بود؛ دسته های فدایی ارمنی برای واردکردن بیتلیس، کارس و مهمتر از همه وان (به عنوان پایتخت مفروض) به سرزمین در دست احداث خود به جبهه جنگ علیه عثمانی گسیل شدند. ارامنه با کمک روسیه تزاری در سال ۱۹۱۴ وان را اشغال و سی هزار شهروند، تُرک و کُرد را به طرز فجیعی قتل عام کردند و مساجد را آتش زدند.

این فجایع در زمانی رخ می داد که ارتش عثمانی در غرب و در نبرد مشهور چاناق قلعه یک تنه در مقابل قوای انگلیسی، فرانسوی، یونانی و ایتالیایی برای آزادی سرزمین های خود می جنگید. این رویکرد ارامنه باعث صدور فرمان تهجیر آنها در داخل سرزمین های عثمانی یا خروج داوطلبانه از آن شد. داستان‌سرایی غربی ها و ارامنه در خصوص کشتار سازمان یافته در خلال تهجیر بی اساس است.

- چرا آشوری ها و ارامنه رانده شده وارد ایران شدند؟

آشوریان مسیحی حکاری یا همان جیلولوق ها بعد از شورش و شکست در مقابل دولت عثمانی در خلال سالهای ۱۹۱۵-۱۹۱۸ متواری شده و به سمت اراضی غربی جنوب ارس به ویژه ارومیه و سلماس حرکت کردند. این کوچ ها در حالی رخ داد که سالیان سال اقلیت ارمنی و جیلو در ارومیه و سلماس به شکل مسالمت آمیز در کنار مسلمانان تُرک زندگی می کردند.

با این وجود شهرهای مذکور در مرکز توجهات دول غربی و روسیه تزاری قرار داشت و به فکر جداکردن ماکو، سولدوز (نقده) و خوی از آذربایجان ایران و الحاق به سرزمین ارمنی یا آشوری بودند. ارومیه؛ شهر ازلی و نورچشم سرزمین آذربایجان شهر محوری در این نقشه بود. به دلیل ضعف دولت مرکزی در ایران دولت های غربی و در راس آنها فرانسه و انگلیس با همراهی روسیه درهای شهر را به روی فراریان حکاری باز و شروع به تسلیح آنان کرد.

- قتل عام در سرزمین های آذربایجان چگونه آغاز شد؟

رهبر دینی جیلوها با نام مارشیمون به همراه رهبرنظامیشان پطروس؛ که به پطروس گوش بریده معروف بود، علی‌رغم مهمان نوازی مردم آذربایجان با ادعای ارضی در تلاش برای تاسیس حکومت مسیحی در این منطقه بودند. مسیو نیکیتین کنسول روسیه در ارومیه، مستر شت نماینده آمریکا در ارومیه و کاپیتان گرسی بریتانیایی به همراه میسیو گوژل فرانسوی در راس هیاتی با نام آمبولانس از بانیان و حامیان این نقشه به شمار می‌آمدند.

در سال ۱۹۱۸ جیلوها در مدت ۶ ماه تسلط خود بر ارومیه و سلماس بر اساس اسناد وزارت خارجه ایران ۱۵۰ هزار مسلمان را به قتل رسانده و از سرزمین های خود اخراج کردند. با این اوصاف بار دیگر قوای عثمانی و راس آنها نوری پاشا و خلیل پاشا به داد مسلمانان آذربایجان ایران رسیدند. در این راه مجدالسلطنه افشار از قهرمانان مشهور آذربایجان به همراه فدائیان خود ارتش عثمانی را یاری دادند. جیلوهای مسلح که توان مقابله نداشتند به موصل فرار کرده تحت قیمومیت بریتانیا در اردوگاه بعقوبه موصل اسکان داده شدند.

همزمان با قتل عام جیلولوق بخشی دیگر از قوای ارمنی تحت فرماندهی آندرانیک به خوی حمله کرد که با مقاومت مردم و کمک ارتش عثمانی ره به جایی نبردند. فاتحین جنگ جهانی اول در کنفرانس لوزان نماینده ایران را راه ندادند و این بار ادعای جیلولوها را از زبان پطروس مطرح و تلاش کردند سرزمین های تُرک نشین سلماس، خوی، ماکو و ارومیه را در نقشه دولت مسیحی بگنجانند. اما این توطئه با نطق تاریخی و تلاش های «رضا نور» نماینده عثمانی در مذاکرات ناکام ماند.

- آیا شمال ارس نیز در معرض کشتار قرار گرفت؟ نقش روس ها در این میان چه بود؟

تکه تکه کردن جهان تُرک یکی از اهداف جنگ جهانی اول بود. همزمان با سرزمین آناتولی شمال و جنوب ارس و قفقاز نیز در وضعیت بحرانی به سر می برد. در این بین استفاده محمدامین رسول زاده از فرصت موجود برای بنیانگذاری اولین حکومت جمهوری در جهان شرق قابل توجه است. با این وجود این دولت بار دیگر با توطئه داشناکها و اشغالگری روسها یک سال بعد سقوط کرد.

توسعه طلبی ارامنه در قفقاز بویژه بعد از سال ۱۸۲۸ و متعاقب امضای عهدنامه ترکمنچای بیشتر از سوی روس ها تشویق می شد. تفکر حاکم بر سیاست روسیه تزاری و شوروی استفاده از ارامنه در برابر مسلمانان تُرک، که احتمال قیام آنان علیه ظلم روس ها می رفت، بود.

در تمامی این سال ها ارامنه نه تنها در قره باغ و ایروان که حتی در باکو نیز اسکان داده شده و همکیشان‌شان در ایران و ترکیه تشویق به مهاجرت به قفقاز شدند. همزمان با قتل عام تُرک ها در جنوب ارس در ۳۱ مارس ۱۹۱۸ قوای روسی به فرماندهی استپان شائومانیان ارمنی در باکو، نخجوان، قره باغ، گنجه و شاماخی به پاکسازی نژادی مسلمانان مبادرت کردند.

۱۳۹۹/۰۴/۳۱

۲۷ سال از اشغال «آغدام» توسط ارمنستان می‌گذرد

یکم مرداد ماه سال ۱۳۷۲ مطابق با ۲۳ ژوئیه ۱۹۹۳ میلادی، منطقه آغدام که قسمت بزرگی از آن در قره باغ کوهستانی واقع شده است، توسط ارمنستان اشغال گردید.


منطقه آغدام با مناطق آغجابَدی، تَرتَر، برده، کَلبَجَر، عَسگَران، خوجاوند و فضولی هم مرز است. یک هزار و پانزده کیلومتر مربع وسعت دارد. در ۱۶ مرداد ۱۳۰۹ شمسی تبدیل به شهر شد. منطقه آغدام دارای ۱ شهر، ۲ شهرک (قوزانلی و آچارلی) و ۱۲۳ روستا بود.

درباره منشأ نام آغدام نظرات مختلفی وجود دارد. به گفته برخی منابع، کلمه «آغدام» در تُرکی باستان به معنای «قلعه کوچک» است. براساس این نسخه در گذشته های دور، قبایل تُرک که در این منطقه زندگی می کردند، عمدتاً قلعه های کوچکی برای دفاع از خود ساخته بودند. با گذشت زمان، معنی نام شهر تغییر یافت. در نیمه اول قرن ۱۸ میلادی، «پناهعلی خان» بنیانگذار خانات قره باغ دستور داد تا در این شهر امارت سنگی سفید برای او بسازند. این امارت برای مدت طولانی به نوعی نقطه عطفی برای ساکنان روستاهای اطراف بدل شد. به این معنا ، «آغدام» به معنای خانه ای روشن و سفید است که در اثر تابش خورشید نورانی می شود.

شهر آغدام به عنوان مرکز منطقه آغدام در فاصله ۳۶۲ کیلومتری باکو، ۳ کیلومتری ساحل رودخانه قارقار و جنوب غربی دشت قره باغ قرار دارد.


آغدام منطقه ای با صنایع سنگین، غذایی و سبک بود و دارای کشاورزی پیشرفته‌ای بود.

ابزارآلات ماشین آلات، هوافضا و تجهیزات ارتباطی، اتصالات سازنده، تعمیرات تراکتور و ماشین، آسفالت، روغن و کنسرو، کره، پنیر، دانه های پیله، پنبه، نانوایی مکانیزه، کارخانه فرش، محصولات دانه ای، مصالح ساختمانی و کارخانه های گوشتی، دو ایستگاه راه آهن و فرودگاه، ایستگاه های خدمات اتومبیل، مجموعه خدمات خانگی، شبکه برقی، کشاورزی، مکانیزاسیون کشاورزی و ایستگاه های برق، مدرسه فنی موسیقی به نام عزیر حاجی بگ اف و تئاتر نمایشی ایالتی آغدام به نام حاق‌وئردی‌اف فعالیت می‌کرد. همچنین ۳۸ مزرعه جمعی و دولتی، ۲۴ بخش ساخت و نصب و راه اندازی، ۱۲ شرکت صنعتی، ۷۴ مدرسه، ۱۰۵ مرکز بهداشتی و درمانی، ۲۷۱ خانه فرهنگی، ۱۴ مسجد، ۶۷ بخش اداری و ۹۹ کلوپ توسط ارامنه اشغال شد.

۱۷۰۰ هکتار از اراضی منطقه آغدام جنگلی و ۲۸ هزار هکتار زمین کشاورزی بود. عمده فعالیتهای کشاورزی پنبه، زراعت انگور و دامداری بود.

ارمنستان که کشور خود را در اراضی قدیمی آذربایجان تأسیس کرد، در اواسط بهمن ماه سال ۱۳۶۶( اوایل فوریه ۱۹۸۸) به منظور الحاق قره باغ کوهستانی به ارمنستان آغازگر جنگ شد. ده ها هزار نفر از تُرک‌های آذربایجانی ها که از خانه های خود در قره باغ بیرون رانده شده بودند، به منطقه آغدام پناه بردند. ارمنستان که در سال ۱۹۹۲ قره باغ را کاملاً اشغال کرده بود، از این امر راضی نبود و به مناطق اطراف قره باغ نیز هم چشم طمع دوخته بود.


دولت اشغالگر ارمنستان پس از اشغال مناطق شوشا، لاچین و کَلبَجَر با کمک و مشارکت مستقیم برخی از کشورهای خارجی، آغدام را هدف قرار داد. ارمنی ها برای تصرف آغدام نیز عملیات تهاجمی در مقیاس گسترده انجام دادند. این حمله از ۲۱ خرداد ۱۳۷۲ (۱۱ ژوئن ۱۹۹۳) آغاز شد و در یکم مرداد ماه ۱۳۷۲ (۲۳ ژوئیه ۱۹۹۳) با اشغال آغدام پایان یافت.

در نتیجه تجاوز نظامی ارمنستان علیه آذربایجان که تا ۲۲ اردیبهشت ۱۳۷۳ (۱۲ مه ۱۹۹۴) ادامه داشت، ارامنه موفق به اشغال ۸۴۶.۷ کیلومتر مربع از منطقه آغدام یعنی ۷۷.۴ درصد از کل این منطقه شدند. شهر اشغالی آغدام و ۸۹ روستای منطقه با وحشیگری بی سابقه ارامنه در تاریخ بشریت نابود شدند. در نبردهای خونین برای دفاع از آغدام ۵۸۹۷ شهید شده، ۳۵۳۱ معلول و ۱۸۷۱ فرزند نیز یتیم شدند. هزاران نفر معلول جسمی شدند و بیش از ۱۲۶ هزار نفر از خانه و کاشانه‌ی خود آواره و پناهنده شدند. اشغال آغدام توسط ارامنه، منجر به وارد شدن خسارت ۱۳ میلیارد و ۱۳۵ میلیون دلاری به این منطقه شده است.




شهر آغدام و بناهای تاریخی و فرهنگی آن، معماری‌های بی نظیر و ‌موزه‌های آن توسط ارامنه بصورت وحشیانه تخریب شده است.

در سال ۲۰۰۸ ، مجله Lonely Planet نام آغدام را «هیروشیماى قفقاز» گذاشت. در سال ۲۰۱۰ پایگاه خبری الجزیره، آغدام را به عنوان «شهر ارواح» نامید. در سال ۲۰۱۰، با تصمیم رژیم تجزیه طلب در قره باغ، شهر آغدام به آکنا تغییر نام داد.

بنا بر آمار منتشر شده در «تقویم قفقاز» در سال ۱۹۱۲ میلادی، جمعیت شهر آغدام ۶۲۳ نفر بود. در سال ۱۹۸۹، ۲۸ هزار نفر ساکن آغدام بودند. طبق آمار سال ۲۰۱۰، ۳۶۰ نفر در آغدام زندگی می کنند.


۱۳۹۹/۰۴/۲۲

اشغال فرهنگی آذربايجان توسط ارمنیان

(شامل عمليات های كشف و تكثير، جعل و تخريب، حذف و هضم و عكس و تبديل)


ارامنه بعد از اينكه در جنگهای ايران و روس به مسلمانان از پشت خنجر زد، و بر اثر خيانتهای ايشان شهرها و دهات شيعه نشين آذربايجان غارت و يغما گرديده بدست روسها افتاد به پاداش و دستمزد خوش خدمتی های خود با جلب نظر و موافقت آنان در شهر شيعه نشين و تُرک ايروان جمع گرديد و بعد از كشت و كشتار ساكنان اوليه و مسلمان ايروان اولين سنگ بناب جمهوری ارمنستان را در سرزمين اشغالی مسلمانان پی نهادند.

ارمنيان در اين اشغال به جنايات بشری بسنده نكرد و در صدد محو آثار اسلامی و تُركی برآمدند و دهها تنديس بزرگان اين آب و خاک را به انحاء مختلف از بين برند. بعد از فروپاشی شوروی اين جنايات فرهنگی شدت بيشتری پيدا كرد و آنها با حمله به سرزمين قره باغ حدود ۲۰ درصد از خاک آذربايجان را اشغال نظامی كردند. آنها در اين اشغال نظامی نه تنها مرتكب جنايات فيزيكی نسبت به ساكنان مسلمان اين نواحی شدند بلكه به جنايات فرهنگی نيز بی شرمانه دست زدند و بيشتر ميراث فرهنگی را با تغيير يا بی تغيير بنام خود مصادره كرده در نمايشگاههای خود بنام ميراث فرهنگی ارامنه جا زدند. امروزه بيشتر موزه ها و گالری مختلف ارمنستان پر از قالی ها، گليم ها و صنايع دستی آذربايجان است كه متاسفانه بنام صنايع دستی ارامنه به نمايش گذارده می شود.

اشغال فرهنگی آذربايجان، دارای نمادهای مختلفی است كه گاه بصورت جعل و تخريب و گاه بصورت كشف و تكثير و زمانی بصورت حذف و هضم و عكس و تبديل انجام مي گيرد لذا براي آشنايی با شگردهای تيم های «اشغال فرهنگي» به موارد چند اشاره مى شود:

۱- عوض كردن اسامي مناطق اشغالی:

ارامنه چون در سرزمين امروزی ارمنستان دارای تاريخ و هويت ملی نيستند و بيشتر در قسمت‌های وان و دياربكر و ساير مناطق آنادولو غربی زندگي كرده اند و مهاجرت آنان به سرزمين ارمنستان ريشه تاريخی ندارد و بيشتر به زمان قاجار برمی گردد لذا درصدد هويت سازی برای خود برآمده و مناطق اشغالی را به اسامی ارمنی مي نامند بدين ترتيب است كه قره باغ ناگهان به آرتساخ و خان كندی به استپاناكرت تبديل مي شود. آنان نه تنها در قره باغ بلكه در ((آذربايجان غربی)) يعنی ((ارمنستان فعلی)) نيز دست به چنين جنايات فرهنگي زده و مناطق آغ باش را به آبويان و آغ كندی را به آشوتائان و آغ داغ را به آقدان، آلائوز را به آراقاتس و آلمالی را به هندزوروت (HNDZOROT) باشكندی را به آكونت و ... تغيير داده اند.  اين سياست اشغال فرهنگی و تعويض اسامی تُرکی آذربايجانی به زبان روسی هنوز هم بشدت و با سماجت هر چه تمامتر ادامه دارد.

۲- دزديهای فرهنگی بعنوان نمادی از اشغال در رشته موسيقی و رقص:

همانطور كه می دانيم آذربايجان از حيث ادبيات و فولكلور و موسيقی و رقص از غنی ترين فرهنگهای روی زمين بود و آثار همچون «مشدی عباد» ماهها در كشورهاي عربی و بويژه يمن با نام «شيخ عباد» ركورد فروش فيلم های خاورميانه را شكست. اپرای جاودانه «كوراوغلو»، «اصلی- كرم»، «آشيق غريب» و «شاه صنم» و همچنين «شور اميراوف» از آثار ماندگار دنياي هنر است ولص ارامنه كه در سرزمين های فعلی اشغالی فاقد هر نوع هويت تاريخی و فرهنگی هستند برای فرهنگ سازی دست به كپی برداری از ترانه‌هاي فولكلوری مثل ساری گلين، گوچری، اوزون دره زده و نيز به تقليد رقص های ملی و محلی آذربايجانی و آنادولو و اپراها و بالت‌های معروف آذربايجانی زده و تقليد كوركورانه همين محصولات فرهنگی آذربايجان را بی شرمانه به نام خود جا زده و بعنوان ميراث فرهنگی ارامنه به نمايش های همگانی می گذارند غافل از اينكه نام ساری گلين و نيز آلات و ادوات بكار رفته در اجرای آن از قبيل قره نی، زيرنا، تار و ساز به وضوح خاستگاه اين ترانه ها و موسيقی ها و بويژه خواستگاه موسيقی مقامی را به كسانی كه دارای بصيرت هنری هستند مي نمايند و از صد فرسنگي داد مي زنند كه متعلق به تُركان آذربايجان هستيم. تقليد و كپی برداری فرهنگی و بويژه در زمينه موسيقی بيشتر در آثار خاچاطوريان بيداد می كند و اگر كسی «صوت ارمنی» را از روی متن موسيقی حذف كند به راحتی حكم به آذربايجانی بودن اين آثار می دهد.

۳- دزديهای ادبی همچون نماد اشغال فرهنگی:

ارامنه گاه - گاه دست به كارهايی می زنند كه نشان می دهند در سرقت های ادبی خود حد و مرزی برای اين كار قائل نيستند. آنها با اينكه دنيا معرف است كه داستان و حماسه كوراوغلو متعلق به تُركهاست و خواستگاه تُركی دارد از مصادره اين داستان نيز خودداری نكرده و آنرا متعلق به ارامنه می دانند و جالب تر اينكه «آشيق های ارمنی» اين قصه آذربايجانی را چنان با آب و تاب نقل مي كنند كه گويی كوراوغلو يک قهرمان ارمنی مثل داويد ساسونی است.
آنان كار خود را با مصادره حماسه كوراوغلو پايان يافته تلقی نكرده و بيشتر باياتی‌ها، قوشماها، قصه‌ها، و امثال و حكم آذربايجانی را بنام خود زده و آنها را محصولات فرهنگی ملت ارمنی می دانند.
در كتاب «گزيده ای از ضرب المثل های ارمنی» دهها ضرب المثل تركی آذربايجاني بعنوان ضرب المثل ارمنی جا زده مي شود كه هر خواننده ای با مروری در آنها خواستگاه آذربايجانی آنها را تصديق می كند. براي نمونه چند ضرب المثل ارمني از همان كتاب «گزيده اي از ضرب المثل های ارمنی» نقل می شود تا خوانندگان خود واقف به مسئله گردند با اين توضيح كه برای دسترسی محققين محترم به اصل ضرب المثل مربوطه ذكر می‌‌شود: يا حسن كچل يا كچل حسن (ش ۳۱۰، ص ۲۷) ، هندونه زير بغل گذاشتن (ش ۳۰۸، ص ۲۷) ، هم به نعل مي زند هم به ميخ (ش۳۰۴، ص ۲۷) ، هيچ كس نمی گويد دوغ من ترش است (ش۳۰۹، ص ۲۷) ، هرچه كنی به خود كنی (ش۲۸۹، ص ۲۶) صورت ناقص هر نئيله سن اوزووه ائله سن، كولوگوزووه ائله سن)، هر كس خر خويش راند(ش۲۹۴، ص۲۶) صورت ناقص هر كس اوز ائششگين سورور كی منده ماماقانلی يم)، يكی بگو يكی بشنو (ش۳۱۶، ص ۲۸ صورت ناقص آدين ندي رشيد، بيرن دئدين بيرن ائشيد) و چنانچه بعينه مشاهده می شود ضرب المثل های ارمنی ترجمه و كپی ضرب المثل های تُركی آذربايجانی است و مواردی هم كه ضرب المثل های آذربايجانی موزون و منظوم بوده و ترجمه به زبان ارمنی مقدور نبوده تنها به ترجمه ساده آنها بسنده شده است و گاه در نتيجه عدم رسايی زبان ارمنی مقدور نبوده تنها به ترجمه در بين مردم شايع است چنانچه ضرب المثل موزون و منظوم سه واژه‌ای «يالانچی، ويلانچی، تالانچی» چون قابليت ترجمه نداشته و زبان ارمنی نمی توانسته در سه واژه مفاهيم بزرگی را برساند عيناً بكار برده ميی‌شود.

۴- جعل و تخريب آثار باستانی همچون نماد اشغال فرهنگی:



بعضی از ارامنه متاسفانه حتی از «دين» نيز در جهت اهداف قومی سوء استفاده كرده و درصدد تحكيم مليت خود برآمده‌اند آنها با تمسک به دين مسيحيت و دستاويز قرار دادن كليساها در صدد اثبات ظهور قومی خود در خاورميانه هستند و در اين راه آنچه را كه تعلق به مليت خود ندارند و به ملل ديگر تعلق دارند به خود می‌‌بندند.

می‌دانيم كه تُركان آلبانی آذربايجان بعد از قبول مسيحيت در صدد ساختن كليساهايی در سرزمين آذربايجان برآمدند در آن زمان هنوز ارامنه مسيحی نبودند و سرزمين امروزی جمهوری ارمنستان به ارامنه متعلق نبود. طبيعی است كه معماران تُرک آلبانی اين كليساها را ساخته و در درون آن گاه دعا و كتب انجيل را به زبان تُركی می‌خواندند. بعدها كه اين قوم آلبانی از بين رفت و تنها كليساهای ساخته شده توسط تُركان آلبانی باقی ماند. ارامنه بعد از مهاجرت به جمهوری ارمنستان امروزی خود را وارث كليساهای آلبانی قلمداد كرد و بی‌شرمانه كليساهای آلباني را كليساهای ارامنه جلوه داد و بدين طريق سابقه ظهور قومی خود را در جمهوری ارمنستان فعلی به سده‌های نخستين مسيحيت رسانيد در صورتيكه چنين استنباط و استنساخي صحيح نيست و كليساهاي آلبانی فقط می‌تواند سابقه مسيحيت را در اين سرزمين به پيش برد نه سابقه قوميت ارمنی را برای تقارن بخشی بر ذهن خوانندگان می شود از مساجد ساخته شده در آذربايجان مثال آورد. هيچ عرب سالم العقلی با تمسک به مساجد ساخته شده در زمانهای سلجوقيان و خوارزم‌شاهيان و تيموريان و آق قويونلو و قره قويونلو و صفويه و افشاريه و قاجاريه نمی تواند مدعی حضور و ظهور قوم عرب در سده‌های ياد شده در آذربايجان گردد چه مساجد آذربايجان توسط معماران ترک همان اقوام و سلسله‌های حكومت‌گر ساخته شده و ربطی به قوميت عرب ندارد. ولی هر عربی به صرف وجود مساجد در آذربايجان می‌تواند مدعی اسلام در اين مناطق گردد و آنها را به حساب تمدن اسلامی بگذارد و اگر دچار چنين مغلطه‌ای گردد تنها خود را گول زده است. چنانچه حضرات ارمنی به چنين خود فريبی و ديگر فريبی دست زده و از وجود كليساهای آلبانی عوض اينكه حكم به ظهور مسيحيت بدهند حكم به وجود ارمنيت می‌دهند. آنها در اين راه چنان به خود فريبی دچار شده‌اند كه كليساهای ساخته شده توسط «مغولان» را نيز كودكانه به حساب مدنيت ارمنی مي‌گذارند. تفصيل ماجرا چنين است كه مغولان بعلت نداشتن تعصب مذهبی و برخورد لائيک گونه با فرق و مذاهب و اديان دارای آزادی مذهبی بود و حتی همسر هلاكوخان بنام دوققوز خاتون – كه ترک و دارای دين مسيحی بود- كليساهای فراوانی در تبريز و مراغه و قره‌باغ و ارمنستان فعلی احداث كرد. مغولان در سال ۱۲۷۲ در مراغه، در سال ۱۲۸۲ در تبريز و بين سالهاي ۱۲۹۴ الي ۱۳۰۱ باز در مراغه اقدام به احداث كليساهايی براي خاتونان خود توسط معماران تُرک محلی كردند. اين آثار مغولی كه به دين مردم تُرک محلی ساخته شده امروز، در سرتاسر آذربايجان ديده می‌شود كه متاسفانه عوض اينكه بنام كليساهای مغولی محسوب شوند ارامنه با سوء استفاده از دين مسيح آنها را به نام خود و بعنوان كليساهای ارمنی جا می‌زنند.

جالب‌تر اينكه مسيحيان اوليه امپراطوری روم شرقی نيز از اين اقدام‌های بی‌شرمانه ارامنه مصون نمانده و آثار روميان نيز بنام ارمنيان امروزه از طرف ارامنه جا زده می‌شود. می‌دانيم كه مسيحيان امپراطوری روم شرقی قبل از اينكه قيصرهای روم مسيحی شوند مورد آزار و اذيت‌های حكومت‌های خود بودند و بيشتر مسيحيان به امپراطوری اشكانی و ساسانی پناه آورده و در آذربايجان اسكان داده می‌شدند و حتی اولين كليسای جهان نيز در همين آذربايجان توسط همين فراريان و بوميان به مسيحيت گرويده ساخته شده است. در اثر تبليغ همين مسيحيان روم شرقی بود كه بعدها ارامنه به دين مسيحيت گرويده و مسيحی گرديدند و برای اولين بار خود به ساختن كليساها مبادرت كردند ولی ارامنه با مصادره همين كليساهای ساخته شده توسط فراريان رومی سعی در تقويت قوميت خود دارند و تلاش می‌كنند سابقه خود را در سرزمين‌های اشغالی امروزی به جلو ببرند و در اين راه چنان افراط می‌كنند كه حتی كليساهای گرجی را نيز بنام كليساهای ارمنی جا می‌زنند.
در اوابل قرن بيستم دانشمندی بنام و.ل.وليچكو در مورد همين دزدهای فرهنگی ارامنه می‌نويسد: ارامنه تاريخ و آثار باستانی گرجی‌ها را با بی‌حيايی غارت كرده نوشته‌های گرجی را از روی آثار تاريخی پاک كرده ( و بعنوان ميراث فرهنگی ارامنه جا می‌زنند) و كليساهای قديم گرجی را بصورت كليساهای ارمنی نشان می دهند.
اين تخريبات و جعليات فرهنگی ساليان سال است كه ادامه دارد و نه تنها كليساها بلكه پای مساجد آذربايجان را نيز گرفته است بدين ترتيب كه آنها ارامنه با تشكيل تيم‌های جعل و تخريب و با آموزش هاي لازم دولتی به دهات آذربايجان می‌روند و بعد از شناسايی مساجد و آثار و بناهای تاريخی تكنسين‌هاب جعل و تخريب را در زير استتار دستفروشی و چوبداری و چوپانی به منطقه اعزام كرده و آنها چند روزی را در منطقه برای خريد و فروش بسر برده و شبانه با كندن پی‌های مساجد يا مقابر و پيرهای مختلف در سنگ بنای آنها كلمات و جملات ارمنی و شكل صليب ترسيم می‌كنند بعد از اين مرحله «جعل و تخريب» نوبت تيم‌های «كشف و تكثير» می‌رسد. آنها بعد از چند سال كه از عمليات جعل و تخريب گذشته است اين بار هم هين تكنسين‌ها و كارشناسان به منطقه اعزام و آنها در لباس چوپان و سياح و تاجر به گشت و گذار پرداخته و بر طبق نقشه‌ای كه در دست دارند ناگهان بر اثر يک حادثه ساختگی مدعی می‌شوند كه در زير پی فلان مسجد قديمی نشانی از صليب و نوشته‌هايی حاكی از فلان موضوع ديده است و اين بار نوبت رسانه‌های دست نشانده است كه خبر پشت خبر از همين كشف آثار باستانی ارامنه می‌دهد و در حقيقت موضوع را با ارسال فيلم‌ها و عكس ها به مراجع مختلف تكثير مي‌كنند و خود را قومي مظلوم قلمداد می كنند كه روز و روزگاری بدان آنها مثلاً‌ در فلان دهكده – كه كليسای آن به مسجد تبديل شده است - توسط مسلمانان قتل عام شده و جای آنها را مسلمانان و بويژه تُركان گرفته‌اند و بدين ترتيب اذهان را برای تصاحب اراضی مسلمانان آذربايجان فراهم می‌كنند.

۵- انهدام آثار فرهنگی آذربايجان بسان آخرين مرحله در اشغال فرهنگی:


به همراه ساير تيم‌هايی كه در مراحل اشغال فرهنگی آذربايجان شركت دارند تيم كشف و انهدام از همه آنها خطرناک‌تر است. اين تيم‌ها در ساليان دور حتی قبل از تشكيل جمهوری ارمنستان در سالهای جنگ جهانی اول به بعد مشغول به كار بودند و افراد اين تيم در لباسهای فروشنده دوره‌گرد و خريدار آثار باستانی و كتب خطی در روستاهای آذربايجان فعاليت داشتند.
كارشناسان اين تيم‌ها سعی در خريد كليه لوازم قديمی مسلمانان را داشتند و سعی می‌كردند مخصوصاً كتب و هنرهای دستی را از دست روستائيان آذربايجان بدر آورده و به مراكز خود بفرستند. اشياء رسيده به چند قسمت تقسيم می‌شد و كار بر روی آنها انجام می گرفت. نخست بسراغ اشيايی می‌رفتند كه هيچگونه نشانه و مارک مشخص و قابل شناسايی نداشتند و به آسانی می‌شد آنها را به نفع البسه‌ها و اشيای زينتی و هنرهای دستی ارامنه جا زد. و در نمايشگاههای بزرگ بر روی آنها مانور داد.
در مرحله بعدی به سراغ اشياءای می رفتند كه نشانه‌های كوچكی داشتند و می‌شد آنها را با رفو و انواع و اقسام كارهای تعميری تغيير داد و بعنوان ميراث فرهنگی ارامنه جا زد. در مرحله بعدی سراغ اشيايی می‌رفتند كه در روی آنها آياتی از قرآن يا احاديث حک شده بود و به هيچ وجه قابل تبديل به ميراث فرهنگی ارامنه نبود. لذا دستور انهدام آنها صادر می‌شد و صدها و هزاران كتب دينی و حديث و شعر و ادبيات و تاريخ و تنديس و تابلو و هر آنچه نشان اسلامی و آذربايجانی و تُرکی در خود داشت منهدم می‌شد. كار اين تيم‌های انهدام بعد از اشغال قره‌باغ سرعت و شدت بيشتری بخود گرفته است.

۶- برعكس جلوه دادن جای قاتل و مقتول:

با توجه به اينكه بعد از جنگ دوم جهانی و تبليغ بر روی كوره‌های آدم سوزی كه گفته می‌شد نازی‌ها در اردوگاههای خود يهوديان را سوزانده و از آنها صابون درست كرده‌اند. ارامنه نيز از حُسن حاصل از ترحم جهان نسبت به يهوديان استفاده كرده و در رسانه‌های گروهی خود چنان جلوه داده‌اند كه ارامنه نيز بسان يهوديان –منتهی بدست تُركان - قتل عام گرديده‌اند و متاسفانه در اين راه به قدری افراط گرديدند كه حتی از كارهاي غير مشروع نيز ابا نكردند. براي نمونه آنها با توسل به عكس‌های اعدام‌هاي جمعی و عمومی كه توسط عكاسان قديمی برداشته شده بود در دو راستا بشدت كار می‌كردند.

الف: هر فرد فاسق و دزد و چاقوكش و شكم‌در و راهزن را كه دولت عثمانی در ملاء عام اعدام كرده بود مدعی می‌شدند كه آنها مبارزان ارمنی بودند كه بدست جلادان تُرک به دار آويخته شده‌اند و بدين ترتيب هر فاسق و دزد و راهزن و زناكار مسلمان حيات بعد از مرگش را در كتب و پوستر و نقاشيهای ارمنی بسر می‌برند و مبارز ارمنی خوانده می‌شوند.

ب: جنايتكاران ارمنی در حمله به دهات و شهرهای كوچک و تصرف آنها و به دار زدن مسلمانان، همين مسلمانان بدار آويخته شده را «ارمنی مبارز» خوانده و مدعی شدند كه تُركان مبارزان ارمنی را چنين اعدام می‌كردند و در اين رابطه چنان راه افراط پيمودند كه در سالهای انقلاب داد يكی از روزنامه‌های بين‌المللي (كيهان تركی) در آمد و آنها با اشاره به وضعيت ظاهری اعدام شدگان من‌جمله داشتن تسبيح و كفش خاص مسلمانان (نعلين) و انگشترهای دست ثابت كردند آنچه بعنوان اعدام مبارزان ارمنب توسط جنايتكاران تُرک در رسانه‌های ارمنی چاپ و نشر می‌شود در حقيقت قتل عام مسلمانان توسط ارامنه در تعرض شهرک‌های مسلمان نشين بوده است.
امروزه «اشغال فرهنگی» و به همراه آن «جنايات فرهنگی» از قبيل خرد كردن تنديس‌های خورشيد بانو ناتوان، ميرزا علی اكبر صابر و اماكن مقدسه در شهرهای شوشا و خان كندی بطور كلي در ۲۰% خاک اشغالی آذربايجان با وقاهت و بي‌شرمی تمام ادامه دارد ولی دير نخواهد گذشت كه دست «يد الهی» از آستين لشكر قهر و غضب الهی درآمده و اين بار نه تنها خاک قره‌باغ بلكه جمهوری غاصب ارمنستان را بر باد خواهد داد. آن روز، روز وعده داده شده از سوی امامان شيعه خواهد بود كه فرموده‌اند «آتش بزرگی در آذربايجان زبانه خواهد كشيد» و بسياري از اهل عناد را هلاک خواهد كرد. پس بهتر است كه ارامنه هر چه زودتر به «اشغال نظامی» آذربايجان خاتمه داده و هيزم بيار معركه‌ای نباشند كه خود در آن خواهند سوخت.

دكتر حسين فيض‌الهی وحيد