‏نمایش پست‌ها با برچسب ارمنستان اشغالگر. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب ارمنستان اشغالگر. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۹/۱۱/۱۲

آیا ایران بازنده جنگ قره باغ است؟

 جنگ دوم قره باغ فرصتی برای نزدیکی تهران به باکو فراهم آورد، اما فهم نادرست وزارت خارجه ایران از تحولات میدانی باعث تضعیف تهران در قفقاز گشت.

بعد از حمله ارمنستان به مواضع نظامی در مرز با آذربایجان در ٦ مهر ١٣٩٩، جنگی تمام عیار میان آذربایجان و ارمنستان در گرفت. در حالی که گروه مینسک وابسته به سازمان امنیت و همکاری اروپا بعد از گذشت ٣٠ سال نتوانسته بود راه حلی برای این بحران ارائه کند، دولت آذربایجان برای بازپس گیری اراضی خود شروع به پیشروی به سوی قره باغ کرد. بعد از آنکه ارتش ارمنستان در نتیجه عدم مداخله طرفهای ثالث در جنگ، در هفته ششم نبردها، شهر شوشا را از دست داد و به عبارت بهتر، در حالی که در آستانه فروپاشی بود، در ١٩ آبان فیمابین روسیه، آذربایجان و ارمنستان تفاهم نامه ای به امضا رسید.

بر اساس این تفاهم نامه مقرر شد تا ارمنستان سه منطقه اشغالی همجوار قره باغ را به تدریج تخلیه کند. بدین ترتیب آذربایجان موفق شد تا ضمن آزادسازی اراضی تحت اشغال خود، توازن ژئوپلتیک جدیدی را در قفقاز ایجاد کند. بی تردید روسیه نیز در میان طرفهای پیروز جنگ قرار گرفت. کما اینکه در پایان نبرد و با حل مسئله، آن هم بدون حضور دو عضو دیگر گروه مینسک یعنی ایالات متحده امریکا و فرانسه، قفقاز جنوبی را به منطقه ای امن برای خویش مبدل ساخت. بدین ترتیب، از یک سو ایالات متحده امریکا و فرانسه، یعنی دو عضو ناتو را از منطقه قفقاز بیرون ساخت و از سوی دیگر، رابطه هم پیمانی خود با آذربایجان را قطع نساخت. همچنین نیکول پاشینیان، نخست وزیر طرفدار غرب را هم به طور ضمنی تنبیه کرد. حضور مستقیم و بی واسطه ترکیه در منطقه در روزهای بعد از پایان جنگ نیز به عنوان موفقیتی در سیاست خارجی این کشور به شمار می رود.

مدیریت روند از سوی ایران

در رابطه با مسئله قره باغ، انتظار آن بود که جمهوری اسلامی ایران به طور طبیعی از آذربایجان که دارای جمعیتی با اکثریت مسلمان و شیعه است، آشکارا حمایت کند. منتهی موضع گیری دولت تهران که با هدف مهار آذربایجان و ترکیه و تداوم وضعیت قبل از آغاز نبرد صورت می گرفت، از همان ابتدا و به طور غیرمستقیم به کار ارمنستان می آمد. به محض آغاز درگیری ها ایران در صدد برآمد تا در وهله اول، همان تأکید منفعلانه در حمایت از تمامیت ارضی آذربایجان را تداوم بخشد. چراکه تداوم وضعیت موجود، آذربایجان را مجبور می کرد تا برای رسیدن به نخجوان از اراضی ایران عبور کند و بدین ترتیب وابستگی آذربایجان به ایران ادامه پیدا می کرد. به همین شکل، وضعیت موجود، سرمایه گذاران تُرک را نیز مجبور می کرد تا برای دستیابی زمینی به آسیای میانه از خاک ایران استفاده کنند. ایران سعی می کرد تا این برگ برنده را از دست ندهد. از طرفی دیگر، تهران از این بابت نگران بود که پیروزی آذربایجان در قره باغ می تواند تأثیرات روانی بر تُرکهای ایران داشته باشد و باعث تقویت جنبشهای تجزیه طلبانه گردد؛ زیرا از دعوت وزارت امور خارجه ایران در همان روزهای ابتدایی جنگ مبنی بر «توقف فوری درگیری ها» در منطقه، نمی توان برداشت دیگری کرد. بی شک در صورت توقف درگیری ها آذربایجان نمی توانست دستاوردهای امروزین را به دست آورد.

تهران نه تنها از «اشغالگر» نامیدن ارمنستان خودداری کرد، بلکه موضوع ورود گروه های جهادی از سوریه به جنگ و به نفع آذربایجان را بدون ارائه دلیل و مدرک از زبان عالی ترین مقامات کشور نیز مطرح ساخت. علاوه بر این و به ویژه در بسیاری از رسانه ها ضمن آنکه ترکیه در مظان اتهام قرار گرفت، فعالیتهای حق طلبانه آذربایجان به عنوان طرح ترکیه برای بی ثبات ساختن منطقه مطرح گردید. تعداد تجزیه و تحلیلهای منتشر  شده در رسانه ها و مراکز تحقیقاتی و مبتنی بر این ادعا غیرقابل شمارش هستند. در حقیقت هدف عملی این ادعاها از نگاه ایران آن بود که افکار عمومی خود و به ویژه تُرکهای ایران درباره قره باغ را مدیریت کند. بدین ترتیب نبرد گروه های تندروی سوری در کنار آذربایجانی ها می توانست باعث زیر سؤال رفتن مشروعیت جنگ نزد تُرکان ایران گردد.

با این انگیزه ها ایران تلاش کرد تا این روند را با تکرار موضعگیری خود در جنگ اول قره باغ در سالهای ١٩٩٢-١٩٩٤ پشت سر بگذارد. اما از یک سو تُرکهای ایران دیگر به مانند سال ١٩٩٢ از نظر اجتماعی-سیاسی خسته از جنگ نبودند و از سوی دیگر، آذربایجان نیز در طی سالهای گذشته ضمن استفاده از کانالهای دیپلماتیک، از توانمند ساختن ارتش خود نیز غفلت نورزیده بود.

در چنین اوضاعی در برخی رسانه ها این موضوع مطرح شد که امارات متحده عربی و ایران از سوریه تعدادی از عناصر پ.ک.ک. را به قره باغ منتقل کرده اند؛ هرچند درستی این خبر مورد بحث است. مقامات ذیربط از ادعاهای مبنی بر وجود ارتباط ارگانیک مبتنی بر رابطه «برد-برد» میان ایران و پ.ک.ک. آگاه هستند. از این رو اگر در روزهای پیش رو از اسیران ارمنی اعترافاتی مبنی بر شرکت عناصر پ.ک.ک. در جنگ شنیده شود، نباید شگفت زده شد. همچنین اگر بخواهیم از ادعاهای منتشر شده در ایران مبنی بر ارسال گروه های تندرو به قره باغ، برداشتی روانی-سیاسی داشته باشیم، می توان گفت که تهران با استفاده از مکانیسم دفاعی فرافکنی، امیال و تفکرات نامقبول خود را به ترکیه نسبت می دهد. چراکه جا دارد یادی از منصور حقیقت پور، استاندار سابق اردبیل بکنیم که به علی‌اف پیشنهاد داده بود برای آزادسازی قره باغ، شبه نظامیان مسلح و متکی به توان مردم به مانند حشد شعبی، انصارالله و حزب الله در آذربایجان ایجاد کند. 

اگرچه به دنبال تغییر موازنه نظامی به نفع آذربایجان، تأکیدها بر تمامیت ارضی آذربایجان از سوی ایران افزایش یافت، اما رویکرد «منتظر باش و ببین» که این کشور در آغاز روند آن را پی گرفت، به همراه ورود خودروهای نظامی از مرز ایران به ارمنستان که در فضای مجازی انعکاس یافت، باعث شد تا این دیدگاه که ایران طرفدار ارمنستان است، در افکار عمومی آذربایجان و ترکیه تقویت شود. هر چقدر امامان جمعه که در جایگاه نمایندگی رهبر انقلاب هستند، برای کاهش واکنش مردم در آذربایجان ایران، اظهاراتی به نفع آذربایجان بیان داشتند، اما این ناکافی بود. علاوه بر این، علی ربیعی، سخنگوی دولت، در واکنش به این اظهارات و گویی که امامان جمعه برای اولین بار درباره موضوعی دائر بر سیاست خارجی اظهار نظر می کنند، بیان کرد که موضع گیری رسمی کشور در این موضوع، اظهارات وزارت امور خارجه است.

محاسبات نادرست ایران درباره قره باغ

بدون شک ایران دچار یک خطای محاسباتی شده است. قبل از هر چیز ایران به دلیل آنکه گمان نمی کرد جنگ در کوتاه مدت به نتیجه برسد، به دفعات این مسئله را مطرح می کرد که جنگ باعث بی ثباتی منطقه خواهد شد. ثانیاً پیش بینی نمی کرد که تُرکهای ایران به این سرعت بسیج شوند؛ حال آنکه ملیت گرایی تُرک در ایران گاهی در ابعاد واکنشی و گاهی کنشی آشکارا در حال اوج گرفتن است. در کنار این، مسئله قره باغ فقط مسئله نسل جوان ملیت گرا نیست، بلکه موضوع حساسی است در بین تمامی نسلها. در چنین موضوعی، حمایت کم سو و دیرهنگام از آذربایجان، باعث آسیب دیدن روابط عاطفی میان تُرکان ایران با مرکز می شود. اعتراضات صورت گرفته در شهرهایی با اکثریت تُرک به رغم اتخاذ تمامی تدابیر، برای تأیید این دیدگاه کافی است.

عدم حمایت روسیه از ارمنستان به محض شروع جنگ نیز احتمالاً حرکتی بود که ایران انتظار آن را نداشت. کما اینکه گفتمان ایران مبنی بر اینکه در ابتدا طرفین را به «آتش بس» دعوت کرد و بعداً بر «تمامیت ارضی آذربایجان» تأکید نمود و هنگامی که نتیجه جنگ مشخص شد، به «بازپس گیری اراضی آذربایجان از تصرف ارمنستان» تغییر یافت، به همراه روند نبرد با توجه به موضع گیری روسیه شکل گرفت. باز مشاهده شد که به مانند بحران سوریه، روسیه در مسائل منطقه ای، اولویتهای ایران را در نظر نمی گیرد و این کشور نمی تواند هم پیمان استراتژیکی برای ایران باشد. در حالی که نبرد ادامه داشت، دیدار عباس عراقچی، معاون وزیر امور خارجه ایران، با طرفهای درگیر برای ارائه طرح ایران درباره قره باغ نیز نتیجه ای در بر نداشت. در نهایت نیز روسیه، ایران را که همسایه هر دو طرف درگیر بود، به عبارتی از بازی خارج کرد.

از سوی دیگر، در حالی که فضای سیاسی بین المللی در مورد آذربایجان مناسب بود، دولت باکو بدون آنکه اجازه دهد تا هر نوع برخوردی با تهران صورت پذیرد، قبل از هر چیز و با ثبات تمام، مناطق هم مرز با ایران را بازپس گرفت. در حالی که ایران منتظر مشخص شدن اوضاع بود، آذربایجان در پی اجرای استراتژی جنگی ای بود که مشخص است از قبل بر روی آن کار شده بود. در کنار انتقال فناوری از سوی ترکیه به آذربایجان قبل از آغاز نبرد، سرمایه گذاری های نظامی آذربایجان نیز باعث شده بود تا کفه ترازو به نفع باکو سنگینی کند. حمایت آشکار ترکیه از آذربایجان از همان نخستین روزهای آغاز درگیری، برتری روانی را از آن آذربایجان ساخت.

در میان همه این موارد، آن هنگام که اخبار مربوط به حمایت لجستیکی ایران از ارمنستان در رسانه ها منتشر می شد، ارسال پیامهای تشکر از سوی مقامات رسمی باکو به تهران بابت موضع گیری رسمی ایران در جنگ را باید به عنوان تلاش آذربایجان برای به خطر نینداختن دستاوردهای نظامی خود تعبیر کرد. دولت باکو بدون تقابل با مسکو و تهران و مطابق حقوق بین الملل (همانطور که تهران اراضی اشغال شده در جنگ ایران و عراق را با عملیات نظامی آزاد ساخت)، موفق به آزادسازی قره باغ گشت.

نتیجه

ایران در مسئله قره باغ دیگر دارای توان تغییر معادلات نیست. اینکه این کشور به دلیل نزاکت سیاسی، خود را حامی آذربایجان نشان داد، اما هیچ گام بازدارنده ای علیه ارمنستان نیز برنداشت، باعث شد تا ناظران بین المللی این کشور را در کنار ارمنستان قرار دهند. به همین دلیل مقامات دیپلماتیک ایران در برهه ای که نبرد ادامه داشت، تلاش فراوانی کردند تا نشان دهند که از آذربایجان حمایت می کنند. اما به رغم این تلاشها نمی توان گفت که تهران توانسته باشد افکار عمومی آذربایجان و تُرک را راضی گرداند. دولت تهران همانطور که نتوانست روند جنگ را با رویکردی انحرافی از قبیل «انتقال گروه های جهادی به قفقاز» به شکل مطلوب مدیریت کند، در معادلات جدید ژئوپلتیک ایجاد شده در دوران پس از جنگ نیز به همراه ارمنستان در «باشگاه بازندگان» قرار گرفت. در حالی که جنگ دوم قره باغ که در روابط ایران با آذربایجان دارای کارکرد کاغذ تورنسل بود، فرصتی برای نزدیکی تهران به باکو فراهم آورده بود، اما فهم نادرست وزارت خارجه ایران از تحولات میدانی باعث تضعیف تهران در قفقاز گشت. در حالی که اساساً ارمنستان کشوری نیست که بتواند به اندازه آذربایجان برای ایران سود داشته باشد، نگاه امنیتی و محدود باعث شد تا ایران قادر به ابتکار عمل در قبال وضع جدید نباشد. هرچند از نگاه ایران تأسیس پستهای دیدبانی از سوی روسیه در کنار ترکیه در قره باغ می تواند کمی تسکین دهنده باشد، اما با یک محاسبه ساده سود و زیان می توان دانست که در میان مدت و بلندمدت به نفع ایران خواهد بود که با تغییر پارادایم در سیاست قفقاز، به آذربایجان و ترکیه نزدیک گردد. در غیر این صورت تأثیرگذاری ایران در قفقاز بیش از پیش کاهش خواهد یافت.


نویسنده: اومود باشار - وبسایت ایرام؛ مرکز مطالعات ایرانی آنکارا

۱۳۹۹/۱۱/۱۰

ارامنه و سناریوی جنگ سوم قره باغ

 با توجه به امضای توافق آتش بس میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان و قبول شکست از سوی ارمنستان، نیروهای آذربایجان کنترل بخش عمده خاک های اشغال شده از سوی ارامنه را در دست گرفتند. اما در این میان حدود ۳۲۰۰ کیلومتر مربع از اراضی در قره باغ مرکزی وضعیت مبهمی دارد. در این اثنا، آراییک هاتوریان رییس جمهوری خودخوانده قره باغ سابق از ادامه تلاشهای خود و ارامنه برای بازپس گیری مناطق از دست رفته سخن گفته است. در این نوشته به سناریو احتمالی و آرایش جدید نیروها خواهیم پرداخت. 

با توجه به ضربه شدید وارد شده به زیرساخت های اقتصادی، اجتماعی و نظامی ارمنستان، تداوم جنگ و یا شروع جنگ جدیدی دور از انتظار می باشد اما ارامنه حاضر در قفقاز تحت حمایت و تشویق روسها در پی ایجاد تنش های منظم و نامنظم خواهند بود. در این راستا ارامنه بر این باور و امید هستند که پس از جابجایی نزدیک به ۱۲ هزار و ۴۰۰ کیلومتر از مناطق مختلف قره باغ، ارامنه با تکیه بر مباحث دینی بتوانند حمایت بیشتری از اروپا و آمریکا کسب کنند. در این باره، کابینه جدید بایدن در آمریکا نیز می‌تواند قابل بررسی باشد چرا که چینش کابینه بایدن نشان می دهد که وی برخلاف ترامپ، علاقه بیشتری به کُنِشگَری در خاورمیانه و قفقاز دارد. از سوی دیگر، هندوستان نیز به صف متحدان ارمنستان پیوسته و سیستم های راداری پیشرفته ای را در اختیار این کشور قرار داده است. شایان ذکر است که نزدیکی دیپلماتیک و نظامی پاکستان و ترکیه، هند را در این معادله قرار داده است. 

از سوی دیگر نیز حمایت نظامی و حضور ملموس و غیر ملموس ترکیه در تحولات قفقاز و قره باغ شدت بیشتری گرفته است. به طور متوسط در هر هفته بیش از ۱۰ هواپیمای نظامی باری ترکیه از شهرهای مختلف این کشور راهی جمهوری آذربایجان می شود. همچنین نقش آفرینی گروه های کُردی در قالب ارسال جنگجو به قفقاز نیز به حداقل رسیده است و با توجه به وضعیت نظامی منطقه، حضور پ ک ک در قفقاز از بُعد تهدید خارج خواهد شد. همچنین پاکستان نیز نقش روز افزون و پررنگی در تحولات قره باغ نشان می‌دهد، به گونه ای که ارسال تجهیزات نظامی مانند موشکهای تاکتیکی و حتی فروش جنگنده نسل ۴ ساخت مشترک پاکستان و چین به آذربایجان نیز در دستور کار است.

۱۳۹۹/۱۱/۰۸

تحلیل اندیشکده آمریکایی از جنگ قره‌باغ: اشتباهات محاسباتی ارمنستان در ورود به جنگ با آذربایجان چه بود؟

 ارمنستان در این جنگ غافلگیر شد. ارمنستان طی سال‌های اخیر به شدت به لفاظی‌های خصمانه و جسورانه علیه آذربایجان می‌پرداخت. اما چرا درگیری آنچنان‌ که رهبران ارمنی تصور می‌کردند پیش نرفت؟

اندیشکده شورای سیاست خارجی آمریکا در مقاله‌ای به قلم سوانته کورنل، مدیر حوزه آسیا و قفقاز در این اندیشکده و یکی از بنیان‌گذاران نهاد سیاست امنیتی در اندیشکده مرکز راهبردی جینسا نوشت: از زمان جنگ ارمنستان و آذربایجان، ارمنستان متحمل عقب‌نشینی‌های نظامی سنگین در مواجهه با نیروهای آذربایجان شد.


ارمنستان در همه جنبه‌های این درگیری دچار خطا شد


در این گزارش آمده است: به نظر می‌رسد که ارمنستان در این جنگ غافل‌گیر شد و این اتفاقی عجیب است زیرا ارمنستان طی سال‌های اخیر به شدت به لفاظی‌های خصمانه و جسورانه علیه آذربایجان می‌پرداخت. اما چرا درگیری آنچنان‌ که رهبران ارمنی تصور می‌کردند پیش نرفت؟ دلیل این امر در شماری از محاسبات شدیداً اشتباه نهفته است، به طوری که رهبری ارمنستان تقریباً در مورد همه جنبه‌های این درگیری دچار خطا شدند: فضای بین‌المللی، پاسخ روسیه، نقش ترکیه در این درگیری، و نیز پویایی‌های داخلی دشمنش یعنی آذربایجان.

درگیری ارمنستان-آذربایجان همواره مؤید یک تناقض عمیق بوده است. جمعیت ارمنستان، یک‌سوم جمعیت آذربایجان است، و ارمنستان فاقد منابع طبیعی و امتیاز و برتری ژئوپلیتیکی کلیدی آذربایجان است. اما ارمنستان در اوایل دهه ۱۹۹۰، پیروز جنگ شد، که دلیل آن عمدتاً دو عامل زیر بود: آشوب داخلی در آذربایجان و پشتیبانی روسیه از ایروان. این عوامل به ارمنستان کمک کرد تا بر منطقه قره ‌باغ و نیز بر قلمروهای بزرگ‌تر اطراف آن که محل اقامت حدود ۷۵۰ هزار آذربایجانی بود که مجبور به فرار شدند، مسلط شود.


آذربایجان به دنبال انتقام از اشغال خاک خود


در ارمنستان، این پیروزی به مبنایی برای احساس برتری نظامی بدل شد که تا ماه اخیر دوام آورد. اما به لحاظ دیپلماتیک، به زودی آشکار شد که ارمنستان پا را از گلیمش درازتر کرده است. عمدتاً به دلیل تاریخ تراژیک ارمنستان، این کشور از حمایت چشمگیر بین‌المللی برخوردار شده بود. اما پیشروی‌های ارضی ایروان و پاک‌سازی قومی آذربایجانی‌ها در بازه زمانی ۹۴-۱۹۹۳، تصور مذکور را تغییر داد. در سال ۱۹۹۶، قطعنامه‌های سازمان‌های بین‌المللی نظیر سازمان ملل و سازمان امنیت و همکاری در اروپا آشکار ساخته بود که دیگر کشورهای جهان موافق بازگرداندن کلیه قلمروهای اشغالی به آذربایجان هستند و راه‌حلی را برای درگیری می‌پذیرند که بنا به آن اجازه خودگردانی به ارمنی‌های منطقه قره‌باغ داده می‌شود اما استقلال کامل آن‌ها پذیرفته نمی‌شود.

به علاوه، با توجه به وسعت قلمروهایی که ارمنستان اشغال کرد، بدیهی بود که نه رهبری آذربایجان و نه جامعه آن با وضعیتِ پیش‌آمده کنار نخواهند آمد. در عوض، یک احساس قدرتمند انتقام در آذربایجان ایجاد شد و آذربایجان بخش چشمگیری از درآمدهای نفتی‌اش را روی بخش نظامی این کشور سرمایه‌گذاری کرد. عدم توازن فزاینده بین دو کشور، پیش از پیش تحمل‌ناپذیر شد. واکنش ارمنستان عبارت بود از تعمیق وابستگی نظامی به روسیه، که آن را تضمینی برای پیشرفت‌های نظامی خود تلقی می‌کرد.


امیدواری روزافزون ارمنی‌ها به روسیه


برای مدتی، ارمنستان خود را قانع کرده بود که زمان به‌واقع به نفعش است. پس از دو رویداد شوکه‌کننده در سال ۲۰۰۸ – جنگ در گرجستان و بحران مالی جهانی – ظاهراً اطمینان ارمنستان به مسکو حتی بیشتر هم شد. اینکه غرب از جلوگیری از شکست نظامی عزیزکرده‌اش در منطقه قفقاز یعنی گرجستان ناتوان است آشکار شده بود، و بحران مالی سبب کاهش تدریجی نقش‌آفرینی کشورهای غربی در این منطقه شد. استقلال کوزوو در همان سال باعث یک دولت آلبانیایی دیگر در منطقه بالکان شد، که ارمنی‌ها آن را به عنوان مدلی برای سرنوشت آتی منطقه قره‌باغ تلقی کردند. پس از اشغال کریمه توسط روسیه در سال ۲۰۱۴، که شباهت‌هایی با تسخیر قره‌باغ توسط ارمنستان در دو دهه قبل داشت، امیدهای ارمنی‌ها بیش از پیش فزونی گرفت. در نتیجه، ارمنستان مذاکرات به رهبری سازمان امنیت و همکاری در اروپا پیرامون درگیری ارمنستان-آذربایجان را عمدتاً به عنوان تاکتیکی برای وقت‌کشی قلمداد کرد و به نظر نمی‌رسید که دستیابی به توافقات جدی در ازای صلح را ضروری تلقی کند.


امتناع روسیه از متوقف کردن آذربایجان


در آوریل ۲۰۱۶، تشدید تنش‌ها منجر به جنگی چهار روزه شد که در آن آذربایجان، برای نخستین بار از سال ۱۹۹۴، بار دیگر بر بخش‌هایی از قلمروهای اشغالی مسلط شد. نکته مهم این‌که در حالی که مسکو متعاقباً در صدد مذاکره بر سر یک توافق آتش‌بس برآمد، اما از مداخله در راستای متوقف ساختن پیشروی آذربایجان امتناع کرد. این اتفاق باید زنگ خطر را در ایروان به صدا درمی‌آورد. اما عجیب است که این رویداد، در عوض باعث موضع‌گیری سخت‌تر ارمنستان شد.

نخستین تغییر، تغییری زبانی بود. ارمنی‌ها به تدریج قلمروهای اشغالی پیرامون قره‌باغ را «قلمروهای آزادشده» نامیدند – و این تغییر بزرگی بود، زیرا این نواحی سابقاً به عنوان یک حفاظ امنیتی و یک کارت مذاکره به منظور تضمین موافقت آذربایجان با وضعیت قره‌باغ محسوب می‌شدند. اما اکنون موضع ارمنستان تغییر کرده بود: ارمنی‌ها اکنون خاطرنشان می‌کردند که شاید اصلاً تمایلی به بازگرداندنانی قلمروها نداشته باشند، و به این ترتیب، چهار قطعنامه سازمان ملل را که خواهان بازگشت «فوری و بدون قید و شرط» این قلمروها به آذربایجان می‌شد نادیده گرفتند.


پاشینیان: قره‌باغ از آنِ ارمنستان است، تمام


زمانی که نیکول پاشینیان در بهار ۲۰۱۸ و در پی یک «انقلاب مخملی» به قدرت رسید، در ابتدا ظاهراً مایل به ازسرگیری فرایند صلح بود. نخبگان آذربایجانی از به قدرت رسیدن وی استقبال کردند: باکو از فرصت شروع عملیات‌های نظامی در جریان آشوب داخلی در ارمنستان استفاده نکرد. باکو به امید دستیابی به شریکی برای صلح، ظاهراً تمایل داشت که به پاشینیان فرصت دهد تا قدرتش را تحکیم کند. زمانی که علی‌اف و پاشینیان در اکتبر ۲۰۱۸ در دوشنبه با هم ملاقات کردند، بر سر کاهش تنش‌ها به توافق رسیدند. اکنون چشم‌انداز برقراری صلح، بهتر از گذشته بود.

اما سپس تغییری روی داد. در ماه مه ۲۰۱۹، پاشینیان از پذیرش «اصول مادرید» که توسط سازمان امنیت و همکاری در اروپا تعیین شده و مبنای مذاکرات از سال ۲۰۰۷ بود، امتناع کرد. وی همچنین در صدد تغییر شکل مذاکرات برآمد، و خواهان حضور رهبری محلی منطقه قره‌باغ در گفتگوها شد. اما وی سپس در جریان سخنرانی در اوت ۲۰۱۹ در پایتخت قره‌باغ، عنوان کرد که «قره‌باغ از آنِ ارمنستان است، تمام»، و بار دیگر از یکپارچگی ارمنستان و قره‌باغ سخن گفت که در اواخر دهه ۱۹۸۰ موجب شعله‌ور شدن آتش جنگ شده بود. این گفته‌های وی نه‌تنها متناقض بودند – اگر قره‌باغ از آنِ ارمنستان است، چرا باید دارای کرسی مجزایی در پای میز مذاکره باشد – بلکه ظاهراً جایی برای مذاکرات پیرامون وضعیت این قلمرو باقی نگذاشت. نشانه‌های دیگری هم دال بر چرخش موضع ارمنستان وجود داشت. آنا هاکوبیان همسر پاشینیان، که جنبش «زنان برای صلح» را در سال ۲۰۱۸ به راه انداخته بود، در خلال این تابستان لباس نظامی به تن کرد و با دست گرفتن یک اسلحه، تلاش کرد تا از آموزش نظامی برای زنان حمایت کند. پسر وی نیز داوطلب خدمت در قلمروهای اشغالی شد.


جنگ‌های جدید برای قلمروهای جدید


راهبرد نظامی ارمنستان نیز تغییر کرد: در همان سال، دیوید تونویان وزیر دفاع – که قدرت و نفوذ وی به تدریج در دولت افزایش یافت – عنوان کرد که ارمنستان اکنون منکر منطق زمین برای صلح می‌شود که مبنای مذاکرات بود، و در عوض راهبردی مبنی بر «جنگ‌های جدید برای قلمروهای جدید» را دنبال خواهد کرد. همراه با این دعاوی، تحرکات جسورانه‌ای نیز صورت گرفت که وضعیت میدانی را تغییر داد: ارمنستان تقریباً به صورت علنی، انتقال ارمنی‌های سوریه و لبنان به قلمروهای اشغالی و اسکان آن‌ها در این نواحی را کلید زد، و واقعیت‌های جدیدی را در عرصه میدانی ایجاد کرد و سبب تحریک بیش از پیش باکو شد. موضع ایروان به بهترین نحو در مصاحبه پاشینیان با برنامه هارد تاک بی‌بی‌سی در اوت ۲۰۲۰ خلاصه شد، که استیون ساکور مجری خشمگین برنامه را بر آن داشت که به پاشینیان بگوید «واضح است که شما یک حافظ صلح نیستید».

اما رهبران ارمنستان سپس پا را از این هم فراتر نهادند: آن‌ها، احتمالاً سهواً، اقداماتی را صورت دادند که نقش ترکیه در این مشاجره را پررنگ‌تر کرد. زمانی در ماه ژوئیه سال جاری، جنگ در مرز نواحی غیرمناقشه‌برانگیز ارمنستان-آذربایجان در شمال منطقه درگیری شروع شد، ترکیه نگران آن شد که ارمنستان به تهدیدی برای زیرساخت‌های انرژی در مجاورت تأسیسات انتقال نفت و گاز آذربایجان شود. متعاقباً، در اوایل ماه اوت، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر ارمنستان، هر دو در مراسم صدمین سالگرد پیمان سور سخنرانی کردند؛ توافقی که موجب تشکیل یک دولت ارمنی در شرق ترکیه شد – و برای یک قرن موضوع اعتراضات ملی‌گرایان ترکیه بوده است.


چهار محاسبه شدیداً اشتباه از جانب رهبران ارمنستان


این رویدادها مؤید حداقل چهار محاسبه شدیداً اشتباه از جانب رهبران ارمنستان است. نخست این‌که سخن گفتن از «قلمروهای آزادشده»، بازتاب تلاشی عامدانه در راستای بهره‌برداری از ضعف نهادها و قوانین بین‌المللی بود. برای دو دهه، آذربایجان تلاش‌هایش را روی استفاده از دیپلماسی و فشار بین‌المللی بر ارمنستان جهت بازداشتن ارمنستان از تلاش برای تغییر مرزهای بین‌المللی از طریق نیروی نظامی، متمرکز کرده بود. ظاهراً ضعف تضعیف نظم بین‌المللی، دست ارمنستان را باز گذاشت تا کنترلش بر این سرزمین‌ها را برای مدتی نامعلوم حفظ کند. آنچه رهبری ارمنستان نادیده گرفت این است که همین نظم بین‌المللی بود که آذربایجان را از کنار گذاشتن دیپلماسی و پیگیری راه‌حل نظامی بازداشته بود.

در سال ۲۰۱۹، رئیس‌جمهور الهام علی‌اف اشاره کرد که وضعیتی در جهان پیش آمده که در آن «قدرت، حق است»، و تلویحاً گفت که اگر آذربایجان نتواند از طریق دیپلماسی به اهدافش دست یابد، مطابق قاعده مذکور وارد عمل خواهد شد. به طور مشابه، ارمنستان متوجه الزامات شکستش در به رسمیت شناخته شدن قلمرو اشغالی توسط جامعه بین‌المللی نشد. چنان‌که رویدادهای اخیر آشکار ساخته است، تا زمانی که جنگ بر سر قلمرو به رسمیت شناخته‌شده آذربایجان توسط جامعه بین‌المللی باشد، قدرت‌های غربی و دیگر قدرت‌ها کاری نمی‌توانند بکنند جز صدور فراخوان‌های تکراری برای توقف درگیری و آغاز مذاکرات.

دوم و شاید مهم‌تر این‌که ارمنستان نتوانست این واقعیت را درک کند که نمی‌تواند حمایت روسیه را قطعی تلقی کند. نفوذ روسیه بر ارمنستان به حدی شدید شده بود که ولادیمیر پوتین ابراز تمایل به برقراری رابطه نزدیک با الهام علی‌اف را چندان خطر بزرگی احساس نکرد و تلاش کرد تا آذربایجان را وارد مدار روسیه کند. دانشجویان حوزه راهبرد روسیه از دیرباز متوجه شده بودند که کرملین نفوذش بر ارمنستان را به عنوان اهرم فشاری برای دستیابی به نفوذ بر گرجستان و آذربایجان به‌کار می‌گیرد، که هر دوی آن‌ها دارای اهمیت ژئوپلیتیک بسیار بیشتری هستند. چندین سال قبل، مسکو فروش مقادیر زیادی تسلیحات به آذربایجان را آغاز کرد. مسلماً باکو قیمتی بالاتر از ایروان پرداخت می‌کرد، اما این اقدام احتمالاً سبب شده است که رهبران ارمنستان، راهبردشان مبنی بر وابستگی به روسیه را اساساً به پرسش بکشند، چرا که روسیه همچنین تلاش زیادی کرد تا باکو را راضی کند که به سازمان‌های تحت رهبری روسیه نظیر اتحادیه اقتصادی اوراسیا بپیوندد. اما علی‌رغم این ‌که روسیه از مداخله در تنش‌هایی که در خلال سال ۲۰۱۶ بروز کرد اجتناب ورزید، دولت ارمنستان باز هم به بازاندیشی جدی در مورد رابطه‌اش با روسیه نپرداخت.


بی‌اعتمادی پوتین به پاشینیان و شیوه به قدرت رسیدن وی


در عوض، ایروان مانند بازیگری که گزینه‌های بدی در دست دارد، به وضوح شروع به بلوف‌زدن کرد تا جایی که باکو نهایتاً تصمیم گرفت واکنش نشان دهد. پوتین عمیقاً به پاشینیان و شیوه به قدرت رسیدن وی بی‌اعتماد است، و به نظر می‌رسد که از ناکامی وی خرسند شود – احتمالاً به امید این‌که رژیم سابق بار دیگر در ایروان به قدرت برسد. جالب ‌توجه است که الهام علی‌اف در ماه اوت سال جاری در صدد حذف نیروهای طرفدار روسیه در دولتش برآمد و علناً از فروش‌های نظامی روسیه به ارمنستان گلایه کرد. رویکرد محتاطانه پوتین ممکن است بازتاب نیاز به جلب رضایت آذربایجان در راستای کسب نفوذ بیشتر بر مهم‌ترین کشور راهبردی در منطقه قفقاز باشد. اگرچه امکان تغییر روندها وجود دارد، اما فعلاً به نظر می‌رسد که روسیه مداخله قاطع در این جنگ را چندان برای خود سودمند تلقی نمی‌کند، و حتی به نظر می‌رسد که می‌خواهد از این فرصت تشدید تنش‌ها استفاده کند و نیروهای حافظ صلح روس را به منطقه درگیری بفرستد. در هر صورت، ارمنستان منزوی‌تر از آن بود که از لفاظی‌هایش برمی‌آمد.


ناتوانی مقامات ارمنی در تحلیل شرایط منطقه‌ای


سوم این‌که رهبران ارمنستان نتوانستند پیوندهای رو به رشد میان قفقاز جنوبی و خاورمیانه را به درستی تحلیل کنند، به خصوص نقش ترکیه در منطقه را. از سال ۲۰۱۵ به بعد، یک نیروی ملی‌گرای قوی درون دولت ترکیه ریشه دوانده، و بیش از پیش به عامل تعیین‌کننده سیاست خارجی ترکیه بدل شده است. رئیس‌جمهور رجب طیب اردوغان – که یک اسلام‌گراست و نه یک ملی‌گرا – به سمت و سویی ملی‌گرایانه‌تر سوق داده شده، به طوری که آنکارا در صدد به چالش کشیدن روسیه در سوریه و لیبی برآمده است. برای ارمنستان، این واقعیت که پهپادهای ترکیه توانستند از سد سامانه‌های دفاع هوایی روسیه عبور کنند، حداقل در مورد لیبی، باید مایه نگرانی جدی شده و نیاز به احتیاط بیشتر را برجسته ساخته باشد. علی‌رغم نشانه‌های هشداردهنده آشکار، مثلاً اظهارات اردوغان در فوریه ۲۰۲۰ مبنی بر این که قره‌باغ به همان اندازه که برای آذربایجان اهمیت دارد برای ترکیه هم مهم است، رهبران ارمنستان اما به‌هیچ‌وجه نتوانستند چرخش در موضع ترکیه در قبال درگیری فعلی را پیش‌بینی کنند. در واقع، آن‌ها از طریق اقداماتی نظیر استقبال از پیمان سور در تابستان سال جاری، چرخش مزبور را تسریع کردند.

نهایتاً، رهبران ارمنستان نتوانستند دگرگونی داخلی اخیر در آذربایجان را درک کنند. ظاهراً رهبران ارمنستان متوجه نشدند که رویکرد جسورانه‌تر علی‌اف بر جدی‌ترین مشکل آذربایجان یعنی درگیری بر سر قلمروهای آذربایجانی اشغال‌شده تأثیر خواهد گذاشت، گرچه علی‌اف بارها از این وضعیت ابراز ناخرسندی کرده بود.


ارمنستان نتوانست ژئوپلیتیک کشورش و منطقه را درک کند


پس چرا رهبران ارمنستان دچار چنین اشتباه محاسباتی عمیقی شدند؟ چندین دلیل برای این امر به ذهن می‌رسد. جهان طی سال‌های اخیر سریعاً تغییر کرده است، و ارزیابی الزامات تأثیرات متقابل فرایندهای جهانی و منطقه‌ای نیازمند انعطاف‌پذیری چشمگیر و مهارت‌های تحلیلی است. ظاهراً رهبران ارمنستان دچار خودشیفتگی شده و تبلیغات سیاسی خودشان را باور کردند. اما این امر هم نمی‌تواند توضیحی برای شکست بزرگ آن‌ها باشد؛ شکستی که تنها از طریق یک تحلیل عمیق‌تر پیرامون سیاست داخلی ارمنستان می‌توان آن را توضیح داد.

اکنون آشکار شده است که نخست‌وزیر نیکول پاشینیان – که قبل از به قدرت رسیدنش به عنوان رهبر اعتراضات خیابانی در سال ۲۰۱۸، فاقد تجربه سیاسی بود – نتوانسته است ژئوپلیتیک کشورش و منطقه را درک کند. اما وی همواره از جانب رهبری قبلی ارمنستان دست کم گرفته شد، و در مقابل به سمت رهبری قره‌باغ متمایل شد، و روابط حسنه‌ای با مسکو برقرار کرد. این امر باعث یک وضعیت شدیداً ناپایدار شد، به طوری که پاشینیان تصمیم گرفت با اتخاذ موضعی بیش از پیش ملی‌گرایانه و تحکیم قدرت خود، از رقبایش پیشی بگیرد. در واقع، فراخوان وی برای یکپارچگی احتمالاً بیشتر معطوف به رهبری قره‌باغ بود و قصد داشت محبوبیت خود میان ارمنی‌های قره‌باغ را نیز افزایش دهد. در این صورت، وی شدیداً تأثیر این لفاظی‌ها بر باکو را دست کم گرفته است.

دو طرف درگیری یک توافق آتش‌بس را به امضا رسانده‌اند که پیروزی نظامی آذربایجان را تحکیم می‌کند و در عین حال مؤید سطحی از کنترل ارمنستان بر بخش‌هایی از قره‌باغ است. خسارت بلندمدت ناشی از اشتباهات محاسباتی ارمنستان که در اینجا به آن‌ها پرداخته شد، کاملاً مشهودند. اگرچه بخشی از خسارت وارده فیزیکی است، اما مهم‌تر از آن، آسیبی است که به تصورات ارمنی‌ها وارد شد: احساس برتری نظامی ارمنستان اکنون به باد رفته، و احساس انزوایش ملموس شده است. اکنون باید آشکار شده باشد که ارمنستان تنها در صورتی می‌تواند امن باشد که به صلح پایدار دست یابد. با توجه به ناتوانی پاشینیان، به دشواری می‌توان حدس زد که وی چگونه از این برهه حساس عبور می‌کند، در حالی که درخواست‌ها برای استعفای وی نیز بیشتر خواهد شد.

این اندیشکده در پایان خاطرنشان کرد: خواه پاشینیان در قدرت بماند با برکنار شود، همچنان باید منتظر ماند و دید که آیا ارمنستان از این ماجراجویی مخاطره‌آمیز درس می‌گیرد و تلاشی جدی برای رسیدن به صلح را آغاز می‌کند یا نه.

۱۳۹۹/۱۱/۰۳

چرایی شکست دیپلماسی ایران در مناقشه‌ اخیر قره باغ

 دیپلماسی یا روابط دیپلماتیک به دانش ارتباط میان سیاست‌ ورزان و سران کشورها که توسط رهبران سیاسی همان کشورها که به فراخور منافع ملی شان اعلام می‌گردد، گفته‌ می‌شود.

منافع ملی اصلی ترین عنصر تعیین کننده‌ روابط دیپلماتیک یک کشور با کشورهای دیگر است.

منافع ملّی، مفهوم وسیعی است که تنها به معنای حفظ استقلال ملّی و تمامیّت ارضی نیست و ممکن است حیطه وسیعی مثل منافع اقتصادی و ثبات سیاسی، و حوزه ی نفوذ سیاسی و... را شامل گردد.

در تبیین منافع ملی اصولا علمای سیاست وحدت ملی را مبنا قرار داده و اصول دیپلماتیک خود را پایه گذاری می‌نمایند.

البته عکس این سخن نیز صادق است

ساختار جمعیتی یا به عبارتی دقیق تر ساختار ملی و قومی یک کشور اصلی ترین عنصر تعیین کننده ی وحدت ملی  آن کشور است. بدین گونه که ایجاد وحدت ملی در جامعه ای که دارای ساختار تک قومی و تک ملتی است، بسی سهل تر از جامعه ی کثیر المله و کثیر الاقوام است. البته کشورهایی هستند که با رعایت حقوق تمام ملل و اقوام ساکن در جغرافیای سیاسی شان وحدت ملی قویتری از بسیاری کشورهای با ساختار جمعیتی تک قومی دارند. 

در کشورهایی که ‌‌شکاف اجتماعی به دلیل عدم رعایت حقوق شهروندی شان زیاد است و یا رنگ غلیظ سیاسی گرفته اند، میزان وحدت ملّی ضعیف تر است. وحدت ملّی از جمله منافع مهم ملّی است که هر ملّتی برای بقا و حیات خود، و یا دستیابی به اهداف دیگر خود، سخت به آن نیازمند است؛ زیرا جامعه متشتّت و پراکنده و جامعه ای که در آن هر کسی به دنبال منافع قومی، سیاسی و نژادی خود باشد و در آن منافع عموم ملّت، پاس داشته نشود، به ناچار از هم فروپاشیده خواهد شد.

آنچه روشن است که منافع ملی یک کشور کثیرالمله و کثیر الاقوامی مثل ایران لزوماً به معنای مجموعه منافع یک «قوم خاص» نیست؛ آنچه منافع ملی را مشخص می‌کند، ساختار جمعیتی و نوع نظام سیاسی و نیز فرهنگ و ارزش‌های تک تک افراد و کلیه‌ی اقوام جامعه است؛ نه علایق و ارزش‌های نخبگان یک قومی خاص!!! اگر چنین باشد قافیه را خواهیم باخت همچنان که در حال باختن قافیه نیز هستیم.

جمهوری ها و کشورهای تازه استقلال یافته‌ی قفقاز از شوروی کمونیستی، منطقه ای بکر جهت سرمایه‌گذاریهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی بود که می‌بایست مورد توجه تصميم گیرندگان حوزه‌ی سیاست ایران قرار می‌گرفت. 

جمهوری آذربایجان جزو کشورهایی هست که ملتشان دارای تنیدگی فرهنگی و اجتماعی و تاریخی عمیقی با ملت ایران هست. 

مردم جمهوری آذربايجان همزبان با چند ده میلیون شهروند ایران و دارای اکثریت شیعه و قرابت دینی با ایرانیان اند. با علایقی فرهنگی و هنری و موسیقی و آداب و رسوم مشترک که ایجاد روابط دیپلماتیک عمیق، ماندگار و استراتژیک امری ضروری و حیاتی می‌نمود. ولی باکمال تاسف چنین نشد و به آسانی این حوزه ی نفوذ را به رقبا واگذار کرده و صرفا به خرده گیری رقبای سیاسی بسنده کردیم! 

متاسفانه در همان ابتدای اعلام استقلال، بخش اعظمی از اراضی آنها توسط رژیم وقت ارمنستان اشغال گردید.

در این میان دولت وقت ایران یعنی دولت هاشمی رفسنجانی در این فاجعه سنگ بنای روابط دیپلماتیک ایران و جمهوری آذربایجان را کج نهاد.

جمهوری اسلامی ایران که یک نظام سیاسی بر پایه ی اصول دینی پایه گذاری شده بود و خود را اُم‌ القرای کشورهای اسلامی می‌دانست و در اکثر کشورهای جهان در حمایت از مسلمانان جهان آشکارا تا مداخله ی نظامی نیز پیش می‌رفت، در قبال اشغال اراضی جمهوری آذربایجان توسط ارامنه موضع درستی اتخاذ نکرد و البته استناد به گفته های اخیر دکتر علی مطهری نایب رئیس مجلس شورای اسلامی سابق ایران؛ در جنگ قره باغ سران دولت به خاطر «ملاحظات قومی» جانب ارمنستان را گرفتند!

این سخنان در کشور سبب تعجب فعالان سیاسی تُرک نگردید چرا که این ملاحظات قومی نه تنها در جنگ قره باغ بلکه بعدها نیز در رفتارهای سیاسی سیاستمداران و دولتمردان فعلی در داخل نیز هویدا بود و البته سخنان دکتر مطهری یکی از اسناد بر اثبات حمایت برخی از دولتمردان از ارامنه ی اشغالگر بود که برخی منکر آن بودند.

با وجود اشغال سرزمین‌های اسلامی و تخریب اماکن مذهبی در مناطق اشغالی و تبدیل مساجد به گاودارى و خوک دانی با کمال تعجب همچنان برخی دولت‌ های روی کار آمده و سیاستمداران به روابط عمیق دیپلماتیک با کشور ارمنستان ادامه داده، روز به روز نزدیک تر گشته و روابط تجاری و اقتصادی و سیاسی عمیقی با ارامنه ایجاد نمودند.

آنان پا را فراتر نهاده و در سالروز ادعاهای کذایی نسل کشی ارامنه توسط تُرک های ترکیه در پایتخت کشور اسلامی به ارامنه مجوز تظاهرات علیه ترکیه ی مسلمان صادر می‌ کردند.

در سالروز اشغال منطقه خوجالی و قتل عام صدها نفر از شیعیان مظلوم خوجالی نخست وزیر ارمنستان در تهران

مورد استقبال رئیس جمهور کشورمان قرار گرفت و دست در دست عکس یادگاری گرفتند.

پاشینیان در باشگاه آرارات در حضور ارامنه ی ایران به غلط پلاکارد «قره باغ خاک ارمنستان است» را برافراشت!

جای تعجب است که چگونه چنین اقدامی از دیدگان نیروهای امنیتی کشور می‌تواند مغفول ماند!!؟ 

این مقوله مورد اعتراض فعالان مدنی تُرک ایران قرار گرفت که برخی از نمایندگان وقت مجلس نیز به این امر اعتراض کردند.

آنچه برداشت می شود، دولت های ایران از انرژی واقعی خویش جهت حل مناقشه ی قره باغ بهره ی کافی نمی‌گیرند و تقریبا به گفته ی دکتر مطهری انگیزه ی کافی برای حل مناقشه ی قره باغ از خود نشان نمی‌دهند!

آنچنانکه توان و انگیزه ی اصلی ایران را در سوریه و عراق و یمن می‌توان مشاهده کرد. 

بالاخره بعد از گذشت سه دهه جنگ قره باغ مجددا شروع شد. کشورهایی چون ترکیه و ازبکستان آشکارا در کنار آذربایجان قرار گرفتند. روسیه و فرانسه نیز تقریبا از ارمنستان حمایت نمودند.

در ابتدای شروع جنگ ۴۴ روزه‌ی قره باغ ائمه‌ی جمعه‌ی چهار استان تُرک نشین کشور به درستی از ارتش آذربایجان حمایتی آشکار کردند و رهبر معظم انقلاب نیز در طول جنگ از آزاد سازی اراضی اشغالی جمهوری آذربایجان به حق حمایت نمودند.

در این میان دولت ایران رسما اعلام بی طرفی نمود. این درحالی بود که خودروهای کاماز روسی از مرز نوردوز ایران به سمت ارمنستان ترانزیت میشد! 

درحالیکه تجمعات طرفداران و حامیان شیعیان آذربایجان در شهرهای ایران توسط نیروهای امنیتی به بیراهه کشیده شد و تعداد کثیری از جوانان دستگیر شدند که البته با پادرمیانی ائمه ی جمعه و برخی نمایندگان مجلس بخشی از این اشخاص آزاد گردیدند.

در این ایام اصلاح طلبانی چون جلایی پور و تاج زاده تلویحا از ارامنه حمایت کردند!

سخن بسیار است!

جنگ تمام شد و اراضی اشغالی در مدت کوتاهی از اشغال آزاد گردید. 

فرستاده ی ایران جهت حل مناقشه قره باغ از ارمنستان و آذربایجان دست خالی برگشت! 

قره باغ به خاطر اشتراکات زبانی با شهروندان تُرک ایرانی مورد بی مهری و بی‌توجهی و غفلت سیاستمداران قرار گرفت و آشکارا منافع ملی ایران بخاطر ملاحظات قومی در آذربایجان ذبح گردید.

نمود عینی این کلام را در سخنان آقای احمدی بیغش نماینده ی مجلس ایران می توان مشاهده نمود! وی خواستار حمایت آشکار از ارامنه‌ی اشغالگر در مقابل جمهوری آذربایجان گردید! 

مسابقه‌ی تبریک سال جدید بر رهبران دولت ارمنستان از سوی دولتمردان از رئیس جمهور و معاون و وزیر جای تعجب داشت!

البته در عرف دیپلماتیک تبریک ایام خاص امری مرسوم و پسندیده ای هست اما نه اینگونه که «اصل بی طرفی» را در نگاه بین المللی زیر سوال برد! 

موضوع دیگری که از سوی مقامات و مدیران شهری شهرداری تهران و اصفهان عجیب تر نمود «نامگذاری» کوچه های تهران واصفهان به نام‌های «کشته شدگان» ارمنی در جنگ قره باغ است! 

زمانیکه مقام معظم رهبری دولت ارمنستان را به حقیقت آشکارا متجاوز واشغالگر می‌خواند نامگذاری کوچه های تهران به نام دشمنان ومتجاوزان خاک اسلام در این شرایط چه مفهومی می‌تواند داشته باشد؟! 

آذربایجان برای آزاد سازی اراضی خود سالها منتظر ماند، راههای بسیاری را آزمود و حتی سیاست مداران ایران را نیز بسیار سنجید!

سایه ی شوم نگاه ایرانشهری بر تارک سیاست خارجی ایران اجازه ی حمایت عمیق و ایجاد رابطه ی عمیق دیپلماتیک با جمهوری آذربایجان را نداد!

نهایتا آذربایجان ناچارا برای آزاد سازی اراضی خویش با ترکیه هم‌ پیمان شد.

کشورهایی مثل ترکیه و شخصی چون رجب طیب اردوغان سعی دارد از بحران‌ها برای خود و کشورش فرصتی سازد و شاید جنگ اخیر قره باغ برای ترکیه برگ برنده ای شد و ای بسا کارت برنده ی بازی را سیاست مداران ناشی ما تقدیم اردوغان نمودند!

سایه جریان انحرافی ایرانشهری بر سیستم سیاست خارجی نه تنها منافع ملی کشور ما را در جمهوری آذربایجان بلکه در کشور ترکیه و کشورهای بسیاری به خطر خواهد انداخت! 

همانگونه که از یک بیت شعر حسرت رجب طیب اردوغان در رژه ی پیروزی ارتش جمهوری آذربایجان، وزیر امور خارجه ی کشورمان یک بحران ساخت و چه مسائل امنیتی و سیاسی میان دو کشور که به بار نیامد!

تا زمانیکه چنین نگاه غلطی بر سیاست خارجی کشور حاکم است، قطعا دشمنان ما از این خلأهای ما بهره خواهند گرفت.

تغییر نگاه حاکم بر سیاست خارجی کشور یک امر حیاتی و البته ضروريست.

طاهر نقوی

۱۳۹۹/۱۰/۲۶

شهر "شوشا" پایتخت فرهنگی آذربایجان اعلام شد

 رئیس جمهور آذربایجان شهر شوشا که اخیرا از اشغال ارمنستان آزاد شده است را به عنوان «پایتخت فرهنگی» این کشور اعلام کرد.

الهام علی‌اف، رئیس جمهور آذربایجان در نشست مجازی با آنار کریم‌اف، وزیر فرهنگ این کشور شهر شوشا که از اشغال ارمنستان آزاد شده است را به عنوان «پایتخت فرهنگی» اعلام کرد.

وی ضمن اشاره به غنای فرهنگی شوشا، به کریم‌اف دستور محافظت از فرهنگ و زبان این شهر و احیای آن را ابلاغ کرد.

علی‌اف در ادامه افزود: امسال هشتصد و هشتادمین سالگرد میلاد نظامی گنجوی، شاعر و اندیشمند شهیر آذربایجانی است، سال 2021 به عنوان «سال نظامی» نامگذاری شد.

رئیس جمهور آذربایجان تصریح کرد: شوشا را پایتخت فرهنگی کشورمان اعلام می‌کنیم. شهر شوشا شایسته این است. به نظر من شوشا نه تنها پایتخت فرهنگی آذربایجان بلکه می‌تواند پایتخت فرهنگی منطقه باشد. فرهنگ شوشا غنی بوده مرمت و بازسازی آن آغاز شده است. . شوشا باید بدون اتلاف وقت به شکل اصلی خود برگردد.

۱۳۹۹/۰۹/۰۶

واکنش مجلس آذربایجان به مصوبه سنای فرانسه درباره قره ‌باغ

 مجلس شورای ملی آذربایجان در بیانیه‌ای با واکنش به مصوبه روز گذشته سنای فرانسه در خصوص قره‌باغ از دولت این کشور خواست تا به سازمان امنیت و همکاری اروپا درخواست خروج فرانسه از ریاست مشترک گروه مینسک را بدهد.

در این بیانیه اعلام شده است: توافقنامه میان آذربایجان، ارمنستان و روسیه که روز ۱۰ نوامبر، برای پایان مناقشه قره‌باغ امضا شده و این توافقنامه به معنای اجرای قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد است که فرانسه نیز از آنها پشتیبانی می کند. این قطعنامه‌ها بر عقب نشینی ارتش ارمنستان از خاک آذربایجان تاکید می‌کنند.

این بیانیه همچنین با تاکید بر اینکه واقعیتهای جدید باید از طرف همه طرفها پذیرفته شود، آمده است: فرانسه با نگرش و اظهارات اخیر خود بی طرفی را رعایت نکرده، به همین دلیل باید از سازمان امنیت و همکاری اروپا خواسته شود تا این کشور را از ریاست مشترک گروه مینسک خارج کند.

همچنین از دولت باکو خواسته شده تا در خصوص روابط سیاسی و تجاری با فرانسه تجدید نظر شده و اقدامات لازم در این خصوص صورت گیرد.

آیدین میرزازاده، نماینده مجلس آذربایجان در گفتگو با خبرنگار آناتولی با اشاره به اینکه فرانسه درصدد است تا اهمیت پیروزی آذربایجان را کاهش داده و فشار سیاسی به کشور وارد کند، اظهار داشت: چنین فشارهایی نمی توانند آذربایجان را بازدارند. این تصمیم فرانسه بیش از هر چیز ضربه‌ای به چهره خود این کشور است چرا که از جدایی طلبی حمایت می کند. با چنین اقدامی فرانسه در آينده نیز باید از جدایی طلبی در اسکاتلند و کاتالونیا نیز حمایت کند. تصمیم سنای فرانسه دولت فرانسه را در معرض سوظن قرار داده و غیر قابل قبول است.

گفتنی است سنای فرانسه دیروز با تصویب قطعنامه ای از دولت خواست منطقه به اصطلاح «جمهوری خودخوانده قره باغ» را به رسمیت بشناسد. این قطعنامه با انتقاد زیادی در داخل فرانسه نیز روبه رو شده است.

مناقشه میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قره باغ، در سال ۱۹۸۸ میلادی آغاز و در سال ۱۹۹۱ به درگیری نظامی تبدیل شد. در نتیجه این درگیری‌ها، منطقه قره‌باغ کوهستانی جمهوری آذربایجان و هفت شهرستان همجوار آن به اشغال نیروهای ارمنی درآمد.

در ماه مه سال ۱۹۹۴ میلادی میان طرفین درگیر، آتش‌بس برقرار شد. اما این توافق صرفا بر روی کاغذ ماند و ارمنستان مکررا این آتش بس را نقض می‌کند.

لازم به ذکر است، قره باغ همواره منطقه‌ای تُرک‌نشین بوده و جزو اراضی تاریخی آذربایجان محسوب می‌شود. در دوره شوروی سابق نیز این منطقه جزو جمهوری سوسیالیستی آذربایجان بود اما رفته رفته بافت جمعیتی آن به نفع ارامنه تغییر یافته و پس از انحلال شوروی، با حمایت روسیه به اشغال ارمنستان درآمد.

فرانسه و آمریکا به همراه روسیه، اعضای گروه مینسک را تشکیل می‌دهند که در سال ۱۹۹۲ توسط کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا برای حل و فصل صلح آمیز برای درگیری میان آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قره‌باغ ایجاد شد. اما این گروه نیز پس از ۲۸ سال عملا نتوانست نقشی در پایان دادن به اشغال حدود بیست درصد از خاک آذربایجان توسط ارمنستان ایفا کند.

شورای امنیت سازمان ملل نیز در چهار قطعنامه بر لزوم خروج نیروهای ارمنستان تاکید کرده بود اما عملا اجرا نشده بود.

ارتش آذربایجان در نتیجه عملیاتی که روز ۲۷ سپتامبر و به دنبال حملات ارمنستان آغاز کرد، توانست بیشتر اراضی اشغالی را آزاد و مقرر شد بقیه مناطق اشغال شده نیز طبق توافقنامه ده نوامبر میان آذربایجان، ارمنستان و روسیه به آذربایجان بازگردانده شود.

 طرف ارمنی می‌بایست روز ۱۵ نوامبر از کلبجر، بیستم نوامبر از منطقه آغدام و اول دسامبر نیز از لاچین خارج شود. بیشتر مناطقی که اکنون به آذربایجان پس داده می‌شود توسط ارامنه کاملا تخریب و خانه‌ها و درختان باقیمانده نیز به آتش کشیده شده است.

۱۳۹۹/۰۹/۰۲

ارمنستان شهر آغدام آذربایجان را به خرابه تبدیل کرده است

 در پی استقرار ارتش آذربایجان در شهر آغدام تصاویری منتشر شده که نشان می‌دهد ارمنستان با اشغال آغدام آن را تخریب و کاملا به شهر ارواح تبدیل کرده است.

در شهر آغدام که ۲۷ سال در اشغال ارمنستان بوده، تقریبا هیچ ساختمان سالمی باقی نمانده و به خرابه‌ تبدیل شده است.

مسجدی با دو مناره که در قرن نوزدهم ساخته شده، تنها بنای آغدام است که بنای اصلی آن سالم باقی مانده اما آن نیز در وضعیت بسیار نامناسب قرار دارد.

تصاویری که از مناره‌های مشرف به این شهر ثبت شده، نشان می‌دهد که ارامنه شهر را کاملا نابود کرده‌اند و شهر به تلی از سنگ و آوار تبدیل شده است.

نابودی شهر آغدام توسط ارامنه در رسانه‌های خارجی با عنوان «هیروشیمای قفقاز» توصیف شده است.

بر اساس توافق نامه آذربایجان و ارمنستان که روز دهم نوامبر با وساطت روسیه امضا شد، نظامیان ارمنستان باید تا روز ۲۰ نوامبر شهرستان آغدام را ترک و به اشغال این منطقه پایان دهند.

تقریباً ۷۷ درصد شهرستان آغدام در سال ۱۹۹۳ توسط ارتش ارمنستان اشغال و حدود ۲۰۰ هزار نفر از مردم آذربایجانی مجبور به خروج از زادگاهشان شدند. مرکز شهر آغدام و بسیاری از روستاها آن پس از اشغال، غارت و ویران شده‌اند.

بسیاری از آوارگان آذربایجانی در انتظار بازگشت به سرزمین خود و آبادانی مجدد آن هستند.

گفتنی است طبق توافق دهم نوامبر طرف ارمنی می‌بایست روز ۱۵ نوامبر از کلبجر و اول دسامبر نیز از لاچین خارج شود. البته جمهوری آذربایجان با توجه به شرایط جوی و اقلیمی برای تخلیه کلبجر به ارمنستان ۱۰ روز دیگر مهلت داده است.




















۱۳۹۹/۰۸/۱۴

پشت پرده تحرکات شبه‌نظامیان کُرد؛ در قره‌باغ، ایران و عراق چه می‌گذرد؟

 هر چند توافق بغداد-اربیل برای اخراج تروریست‌های پ.ک.ک از سنجار عراق مثبت به نظر می‌رسد، اما عدم وضوح سیاست این کشور و همچنین ایران در قبال آینده این گروه، آنها را به سمت قره‌باغ اشغالی و تعرض به مردم آذربایجان سوق داده است.

پس از توافق سنجار (شنگال) و مخالفت برخی ایزدی‌ها با ورود پیشمرگه‌های حزب دموکرات کردستان به این منطقه عراق، قره‌باغ که از سال‌ها پیش محل تاسیس کمپ‌های عناصر گروه تروریستی پ.ک.ک بوده طی هفته‌های اخیر پذیرای شمار بیشتری از آنها از سمت این کشور شده است. تشدید اختلاف حزب دموکرات کردستان عراق با برخی ایزدی‌های شنگال، موجب تزلزل پایگاه گروه تروریستی پ.ک.ک در این شهر شده و مساله قره‌باغ نیز راه فرار برای عناصر این گروه فراهم کرده است.

ارشد صالحی، نماینده مردم کرکوک و رئیس جبهه ترکمنان عراق در مصاحب با شبکه «ای.ان.تی» آذربایجان گفت: ''گزارشی درباره انتقال تروریست‌ها به قره‌باغ توسط سفارت ارمنستان در بغداد تقدیم مجلس عراق کرده‌ایم. مهمات و سلاح‌هایی آنها هم از عراق به ارمنستان منتقل شده است. تمام این موارد به اطلاع رئیس کمیسیون امنیت پارلمان عراق رسانده‌ایم''.

این نقل و انتقال طبق توافق ماه جولای میان طرفین صورت گرفته و براساس آن عناصر گروه تروریستی پ.ک.ک و «پ.ی.د» به‌عنوان شاخه سوری آن در منطقه قره‌باغ به آموزش شبه نظامیان ارمنی می‌پردازند.

هرچند توافق مذکور که به‌منظور اخراج عناصر گروهک تروریستی پ.ک.ک از عراق امضا شده، یک اقدام مثبت برای تامین امنیت همسایگان این کشور عربی به شمار می‌رود، اما بغداد هنوز به پرسش بسیار مهمی در این زمینه پاسخ نداده است؛ آنها پس از سنجار به کجا خواهند رفت؟ توافق برای خروج عناصر مسلح تروریستی از شنگال مثبت است، اما بغداد و اربیل چقدر در این امر صداقت دارند؟

تزلزل کرونیک در ساختار سیاسی عراق، باعث شده دولت الکاظمی به جای رفع نگرانی‌های آنکارا نسبت حضور تروریست ها در این کشور تنها برای بهبود روابط خود با اربیل اقدام کند و این امر را به یک مسئله داخلی تقلیل دهد. علاوه بر این، احیای بحث درباره ماده ۱۴۰ قانون اساسی عراق جهت الحاق مناطق ترکمن‌نشین این کشور همزمان با مسئله قره‌باغ و تطبیق تبصره‌های این ماده مبنی بر سرشماری نشانه تضعیف اصل دولت-ملت‌ و مشروعیت‌زدایی در قالب توافق نامه لوزان است.

برخی نظامیان ارمنی که توسط ارتش جمهوری آذربایجان اسیر شده‌اند نیز حضور مزدوران تروریستی پ.ک.ک در جنگ قره‌باغ به نفع ارامنه را تایید کرده‌اند. یکی از آنها به نام «آلبرت یرواند میکاییلیان» که اهل شهر آرتیک ارمنستان است، در این زمینه می‌گوید: ''اواخر سال ۲۰۱۹ به خدمت سربازی فراخوانده و پس از ۶ ماه به مرکز آموزش نظامی در شهر خوجاوند (مارتونی) اعزام شدیم. در این مرکز ۱۵۰۰ مزدور پ.ک.ک حضور داشتند و ماهانه ۶۰۰ دلار دستمزد دریافت می‌گرفتند. آنها به زبان کُردی سخن می‌گفتند و پس از دیدن آموزش راجع به جغرافیای منطقه، در قالب گروه‌های ده الی پانزده نفره، عازم جنگ علیه آذربایجان می‌شدند.''

اردوگاه‌های گروه تروریستی پ.ک.ک به‌عنوان کریدور لجستیکی بین ارمنستان و مناطقی از قره‌باغ در خط لاچین-کلبجر واقع شده‌اند. این مناطق دارای بیشترین منابع آب و معادن زیرزمینی در منطقه قره باغ اشغالی است. یکصد و پنجاه و پنج معدن مختلف، از جمله معادن طلا و مس وجود دارد که توسط شرکت‌های بین‌المللی اداره می‌شوند. گروه تروریستی پ.ک.ک همانند سوریه، در منطقه قره‌باغ اشغالی نیز عهده‌دار کنترل و غارت این منابع غنی است.

تلاش ارمنستان برای الگوبرداری از مدل سوریه و عراق نیازمند برخی عناصر گروه تروریستی پ.ک.ک فراتر از آسالا بود. آنها به علت داشتن پایگاه ایزدی در ارمنستان و اقدامات پارتیزانی قادر به نبرد گریلایی در قره‌باغ بوده و به علت نفرت ایدئولوژیکی نسبت به ترکیه و آذربایجان بیش از شهروند ارمنی در جنگ علیه این دو کشور به کار می‌آیند.

علا مغربی، روزنامه‌نگار تلویزیونی مصر، طی مقاله‌ای در وبسایت خبری «الغد» نوشته است: ''شمار زیادی از مزدوران لبنانی برای شرکت در جنگ به قره‌باغ اعزام شده‌اند. ماموریت آنها، هدف قراردادن غیرنظامیان و تأسیسات غیرنظامی در آذربایجان است''. حمایت برخی کشورهای عربی مانند امارات متحده عربی و عربستان سعودی از شبه‌نظامیان مذکور و سکوت معنادار ایران در این زمینه هم از سوی عراق مانیتور می‌شود. این حمایت‌ها چند روز پیش از عملیات ارتش آذربایجان جهت آزادسازی مناطق اشغالی شدت یافته بود.

مختار الموسوی، عضو کمیسیون روابط خارجی پارلمان عراق در گفتگو با وبسایت «العربی الجدید» تصریح کرده است: ''اطلاعات موثق منابع امنیتی عراق نشان می‌دهد که امارات متحده عربی کانال‌هایی را برای کمک مستمر از عناصر پ.ک.ک ایجاد کرده و یک عضو خانواده حاکم ابوظبی نیز در حمایت از عناصر گروه مذکور دست دارد. نیروهای تیپ ۸۰ پیشمرگه اربیل نیز اخیراً وسایل ارتباطی نوین، تجهیزات مکان‌یاب، دوربین‌های دید در شب و غیره را که قرار بوده است به عناصر پ.ک.ک در ترکیه داده شود در شمال عراق کشف و ضبط کرده‌اند.''

از سوی دیگر، هفته گذشته شبه‌نظامیان حزب «دموکرات کردستان ایران» وارد دو شهر اشنویه و نقده در استان آذربایجان غربی این کشور شده و نیروهای نظامی‌-امنیتی را تهدید کرده‌اند. طی چند ماه اخیر چند عضو سپاه پاسداران هم توسط شبه‌نظامیان کرد در شمال غرب ایران کشته شده‌اند.

مقامات ایران تا دیروز نسبت به انتقال عناصر تروریستی پ.ک.ک به قره‌باغ اظهار بی‌اطلاعی می‌کردند، اما این حملات و همچنین خط سیر درگیری‌ها نشان از فعالیت شدید آنها در حد فاصل بین استان آذربایجان غربی این کشور تا مرز ارمنستان دارد.

نفوذ روسیه بر پ.ک.ک هم سبب افزایش قدرت حزب دموکرات کردستان ایران و انجام مجدد عملیات در این کشور شده است. روس‌ها علی‌رغم داشتن مشکلاتی در بلاروس، قفقاز و کریمه، با تضمین محدوده مانور خود، ایران را در ورطه تنهایی فرو برده‌اند. حمله اعضای حشدالشعبی به دفتر حزب دموکرات کردستان عراق در بغداد و درگیری‌های اخیر بین پیشمرگه‌ها با سپاه پاسداران هم نشان می‌دهد که توافق چند ساله این کشور با آنها را به فراموشی سپرده شده است.

از این رو، ایران باید با توجه به حساسیت منطقه و حمایت برخی کشورها از اقدامات تروریست‌های پ.ک.ک و شاخه سوری این گروه یعنی «پ.ی.د» علیه ترکیه و اکنون آذربایجان، رویکرد خود را تغییر دهد و زمینه را پاکسازی مناطق مرزی آنها توسط این کشور فراهم کند. سیاست دوگانه دولتمردان تهران در قبال گروه‌های مذکور باعث شده تا به مرور امنیت و استقرار در مرزهای ایران، ترکیه و سوریه توسط آنها تهدید شود. بنابراین تغییر سیاست‌های ایران در منطقه ضروری به نظر می‌رسد.

نویسنده: رضا طالبی کارشناس ارشد روابط بین الملل بوده و ساکن استانبول است. وی روزنامه‌نگار و تحلیلگر حوزه قفقاز است.


۱۳۹۹/۰۸/۱۲

مرحله‌ای نوین در روند مناقشه قره‌باغ اشغالی

 یکی از دیپلمات‌های باسابقه ایرانی با اشاره به عوامل مختلف و موثر در موفقیت‌های اخیر ارتش آذربایجان، پیشنهادات مهمی را به جامعه بین‌المللی برای تثبیت مناطق آزادشده قره‌باغ و تحقق تمامیت ارضی این کشور ارائه کرد.

دکتر افشار سلیمانی، کارشناس و استاد روابط بین‌الملل و مسائل قفقاز و سفیر سابق ایران در باکو طی یک مقاله اختصاصی برای خبرگزاری آناتولی، ضمن تشریح عوامل موثر بر شکست‌های اخیر نظامیان ارمنستان از ارتش جمهوری آذربایجان، پیشنهادات مهمی را برای حفظ مناطق آزادشده این کشور در قره ‌باغ و تحقق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی این کشور ارائه کرد که مشروح آن در ادامه می‌آید.

بیش از سه دهه از اشغال قره‌باغ و مناطق پیرامون آن که شامل بیش از بیست درصد از اراضی آذربایجان می‌شود، از سوی ارمنستان می‌گذرد. سال جدید شاهد چندین درگیری بین دو کشور در این منطقه بوده‌ایم. از تاریخ ۲۷ سپتامبر سال جاری و در پی نقض چندین باره آتش‌بس ۲۶ ساله - که برپایه قرارداد بیشکک صورت گرفته است - توسط نظامیان ارمنستان، ارتش آذربایجان با پیشروی در مناطق زنگیلان، جبراییل، فضولی، سواقوشان، قبادلی، آغدره و غیره، شهرها و روستاهای بسیاری را آزاد کرد.

بهترین دستاورد اخیر آذربایجان در این مرحله دستیابی به اراضی هم‌مرز خود با ایران در ناحیه آغبند،زنگیلان و پل خداآفرین و ارتباط مجدد مرز ۱۳۲ کیلومتری با این کشور است که ۲۷ سال در اشغال ارمنستان قرار داشت. الهام علی‌اف، رئیس‌جمهور آذربایجان نیز این موفقیت را به هموطنانش و همچنین مردم ایران تبریک گفت. این مرحله از درگیری‌ها، به دلایل زیر، مرحله جدیدی از تحولات در مناقشه قره‌باغ به شمار می‌رود.

درگیری اخیر در شرایطی آغاز شد که جامعه بین‌المللی شاهد اوضاع بحرانی بلاروس و اوکراین و مشغولیت روسیه با تحولات این دو کشور و همچنین سوریه، دل‌مشغولی‌ ترامپ به انتخابات آمریکا، شرایط ناشی از بحران کرونا در منطقه و جهان، عدم رضایت ولادیمیر پوتین از نیکول پاشینیان، نخست‌وزیر ارمنستان بود. هویت غیرقره‌باغی پاشینیان و اختلافش با ارامنه این منطقه، کاهش محبوبیت او نزد هوادارانش به دلیل عدم تحقق وعده‌های انتخاباتی نیز مزید بر علت شد.

از موارد فوق مهم‌تر؛ احیای روحیه ملی مردم جمهوری آذربایجان پس از تهاجم ماه ژوئیه ارامنه به منطقه تووز (واقع در نزدیکی مسیر عبور خطوط لوله نفت و گاز باکو-تفلیس-جیهان و باکو-تفلیس-ارزروم و تاناپ) و برگزاری میتینگ‌های مردمی در شهر باکو و درخواست آنها برای آزادسازی اراضی کشورشان بود. اعلام آمادگی بسیاری از جوانان و میانسالان آذربایجان برای عزیمت به جبهه‌های نبرد، باعث شد ارتش این کشور، فرصت را غنیمت بشمارد و برای آزادسازی قره‌باغ اشغالی از دست ارمنستان اقدامات جدی‌تری انجام دهد.

نقش حمایت ترکیه از آذربایجان در موفقیت‌های ارتش این کشور نیز انکارناپذیر است. پس از برگزاری مانور نظامی مشترک دو کشور در نخجوان و باکو و متعاقب آن تهاجم نظامیان ارمنی‌ به شهر تووز بسیاری از مستشاران و همچنین مهمات نظامی ترکیه در آذربایجان باقی ماندند. ترکیه پیشتر نیز با فروش تجهیزات، به‌ویژه پهپادهای بایراکتار به جمهوری آذربایجان سبب شد روحیه مسئولین سیاسی، ارتش و مردم این کشور نیز تقویت شود.

جمهوری آذربایجان با افزایش بودجه دفاعی در سال‌های اخیر که با بودجه سالانه کل ارمنستان برابری می‌کند، ارتش خود را از حیث پرسنلی و لجستیکی بیش از پیش تقویت و با خرید تجهیزات و تسلیحات از روسیه، اسرائیل، اوکراین، ایران، پاکستان و غیره کفه ترازوی نظامی را به نفع خود سنگین‌تر کرده است. بنابراین باید گفت که ارتش جمهوری آذربایجان با نسل پنجم سلاح‌هایی وارد نبرد شده که ارمنستان فاقد آنهاست.

مزید بر همه نکات مذکور، اقتصاد آذربایجان و شرایط عمومی این کشور نیز بسیار بهتر از ارمنستان است. مهاجرت مردم ارمنستان در سال‌های اخیر افزایش و جمعیت این کشور کاهش یافته است، تا جایی که نیکول پاشینیان در سه هفته اخیر درگیری‌ها از نیروهای احتیاط و حتی زنان این کشور درخواست کرد عازم جبهه‌ها شوند.

مولفه بسیار مهم و حائز اهمیت در این مرحله، عدم دخالت روسیه -البته تاکنون- به نفع ارمنستان بوده است که عامل موثری در پیشروی‌های ارتش آذربایجان محسوب می‌شود. ولادیمیر پوتین درخواست پاشنیان برای اجرای قرارداد دوجانبه و پیمان امنیت دسته‌جمعی بین مسکو و ایروان را رد و اعلام کرد نیروهای ارتش جمهوری آذربایجان وارد اراضی خودش شده‌اند نه ارمنستان.

حملات تحریک‌آمیز و موشکی ارمنستان به شهرهای گنجه، مینگه چویر، ترتر، قبله، کردامیر، خیزی و آبشوران نیز نتیجه نداد، چون جمهوری آذربایجان دست به عمل نظامی متقابل نزد تا فرصت ورود احتمالی ارتش روسیه به نفع رقیب ارمنی فراهم نکند. این درحالی است آذربایجان طبق ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد مبنی بر حق دفاع مشروع، اجازه مقابله به مثل با این حملات ارمنستان را داشت.

هرچند ارمنستان دیگر اهمیت سابق را برای روسیه ندارد، اما هنوز نمی‌توان به پوتین اعتماد کرد که آن را به حال خود رها کند. روس‌ها براساس پیمان نظامی بلندمدت در گیومری و ایروان پایگاه نظامی و حدود 5 هزار نیروی مرزبانی روسیه مرزهای ارمنستان را با همسایگان این کشور کنترل می‌کنند. در سایر زمینه‌ها نیز ارمنستان به روسیه وابستگی دارد. اگر روسیه دست از ارمنستان بشوید، باعث همگرایی بیشتر پاشنیان و تیمش با غرب می‌شود. در این صورت آذربایجان نیز به آسانی اراضی اشغالی خود را آزاد خواهد کرد.

از سوی دیگر، مسکو نگران پیشروی ناتو و اتحادیه اروپا در کشورهای هم‌مرز روسیه نیز است. به همین دلیل، اقدام به ایجاد بحران اوکراین، گرجستان و آذربایجان کرده و می‌کند. بنابراین اگر خیال مسکو بابت نپیوستن باکو به ساختارهای غربی راحت باشد، دیگر ارمنستان برای روسیه اهمیت استراتژیک نخواهد داشت. هرچند ارمنستان مرز غیرفعال 600 کیلومتری با ترکیه دارد، اما با توجه به پیشرفت‌های تکنولوژیک نظامی و مناسبات متقابل و قوی آنکارا-مسکو (علی‌رغم اختلافات موردی) احتمال تنش بین طرفین نیز خیلی اندک است. چه بسا پیش از تحولات اخیر مذاکرات پنهانی میان آنکارا-مسکو-باکو هم انجام شده باشد.

بدین ترتیب، اگر روسیه مانع نشود جمهوری آذربایجان توان آزادسازی اراضی اشغالی خود از راه نظامی و دیپلماتیک را دارد. پس از این مرحله نیز روند بازگشت آوارگان جنگی سرزمین خود و سپس بازسازی شهرهای وروستاهای آنها آغاز خواهد شد. بدیهی است که تحقق این روند به آسانی میسر نخواهد بود. بنابراین، بهترین راه برای پایان این مناقشه، اجرای مشابه طرح مرحله‌ای موسوم به مادرید یا غازان است.

در همین راستا، موارد زیر به گروه مینسک پیشنهاد می‌شود: ۱. استقرار نیروهای نظامی آذربایجان در مناطق آزادشده ۲. توقف عملیات نظامی طرفین با ضمانت اجرایی سازمان ملل ۳. عقب‌نشینی نظامیان ارمنستان از حداقل پنج شهر آذربایجان ۴. استقرار نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در منطقه آزادشده بین آذربایجان ارمنستان و همچنین در دو شهر باقیمانده یعنی کلبجر و لاچین. البته روسیه مایل به استقرار نیرو به این منطقه حائل است. ۵. مذاکره باکو-ایروان با حضور روسای گروه مینسک، نماینده و سازمان ملل و کشورهای غیرمتعهد برای تعیین رژیم حقوقی قره‌باغ، براساس حاکمیت ملی و تمامیت ارضی آذربایجان و قطعنامه‌های شورای امنیت.

موضوع حائز اهمیت دیگر، مذاکره درباره شهر لاچین جمهوری آذربایجان، به‌عنوان کریدور اتصال میان آذربایجان و قره‌باغ است. درصورت ممانعت آذربایجان، ارامنه قره‌باغ امکان تردد به ارمنستان از طریق این محور را نخواهند داشت. از آن سو، منطقه زنگه‌زور ارمنستان، به‌عنوان کریدور میان نخجوان و آذربایجان در طول سه دهه گذشته مسدود بوده است. اهالی نخجوان و آذربایجان هنوز از طریق اراضی ایران رفت و آمد می‌کنند.

یافتن راهی برای تعیین تکلیف چگونگی تردد در این دو محور هم از موارد ضروری در مذاکرات احتمالی خواهد بود. در پایان پیشنهاد می‌کنم وزرای امور خارجه ایران، آذربایجان، ترکیه و روسیه در اولین فرصت ممکن، جهت بررسی موارد مهم و نگرانی‌های موجود در یکی از پایتخت‌های این کشورها نشستی انجام دهند. مهم، برقراری صلح و آرامش و امنیت در این منطقه و توسعه همه‌جانبه به نفع ملت‌ها براساس اصل حفظ حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشورهاست.

۱۳۹۹/۰۷/۲۹

ارمنستان؛ منزوی مطلق در قفقاز جنوبی

 استراتژی، تاکتیک و ترفندهای مختلف ارمنستان؛ مانند اشاعه تبلیغات دروغین علیه ترکیه و آذربایجان، استمداد سیاسی و نظامی، حملات موشکی به مناطق مسکونی مانند گنجه، اردوباد و غیره با ناکامی مواجه شده و روند آزادسازی قره‌باغ اشغالی ادامه دارد.

ارمنستان برای توجیه و ادامه اشغال قره‌باغ تاکنون، به‌ویژه در نبرد اخیر، تاکتیک‌ها و ترفندهای مختلفی مانند استمداد رسانه‌ای، سیاسی و نظامی از متحدان شرقی و غربی خود، کمپین اشاعه دروغ علیه ترکیه و جمهوری آذربایجان، حمله مذبوحانه موشکی به شهروندان و غیرنظامیان مناطق دور و نزدیک محل نزاع مانند گنجه، اردوباد و غیره به کار برده، اما شواهد دال بر موفقیت نیروهای ارتش آذربایجان در آزادسازی خاک وطن‌شان است.

گنجه، «اولین پایتخت جمهوری خلق آذربایجان» بوده و دارای موقعیت استراتژیک و بسیار مهمی است. گنجه کنونی، دومین شهر بزرگ و مهم آذربایجان و تداعی‌گر مهستی گنجوی، نظامی و جوادخان است. این شهر علی‌رغم مسافت بسیار زیاد آن با مناطق اشغالی در قره‌باغ، به علت اهمیت و نزدیکی آن به خطوط انتقال هیدروکربن آذربایجان به ترکیه و اروپا مورد هدف موشک‌های ارمنستان قرار گرفته است.

موشک «البروس» و یا «اسکاد» که زمانی برای بمباران شهرهای ایران توسط صدام حسین نیز استفاده می‌شد، با بهینه‌سازی کلاهک آن می‌تواند اهداف بسیار دور را نیز نشانه گرفت و منهدم کرد. نظامیان ارمنستان با کاربرد این سلاح روسی و حمله به مناطق مسکونی و غیرنظامیان آذربایجان قصد ترساندن مردم این کشور را دارد. ارمنستان همچنین می‌خواهد با کشاندن جنگ به داخل مناطق غیراشغالی آذربایجان، نیروهای ارتش این کشور را تحریک کند تا مواضع ارمنستان در خارج از قره‌باغ را نیز هدف قرار دهند.

علی‌رغم این تلاش مذبوحانه و غیرانسانی، ارتش جمهوری آذربایجان با اتخاذ یک استراتژی حقانیت‌محور به انهدام مواضع پدافندی-آفندی اشغالگران در قره‌باغ پرداخت. پهپادهای فوق پیشرفته «بایراکتار» پاسخی کوبنده به کشتار غیرانسانی شهروندان توسط ارامنه دادند. براساس اخبار رسانه‌های معتبر بین‌المللی، ارتش آذربایجان هرگز غیرنظامیان را هدف قرار نداده و علی‌رغم اقدام تحریک‌آمیز ارمنستان از واکنش از هرگونه اقدام غیرانسانی اجتناب کرده و تنها به پیشروی در مناطق اشغالی پرداخته است.

نظامیان ارمنستان، علاوه بر گنجه، شهر اردوباد جمهوری خودمختار نخجوان را نیز هدف قرار داده‌اند. هدف از این حمله، کشاندن پای ترکیه به میدان نبرد است، زیرا این کشور طبق عهدنامه‌های مسکو، قارص و قمری دولت «گارانتور یا ضامن» است. بنابراین، هرگونه تجاوز کشور ثالثی به نخجوان می‌تواند با واکنش و مداخله ترکیه همراه خواهد شود. این تحرک کورکورانه نیز نتوانست بهانه‌ای موثر برای ایروان به‌منظور استمداد از متحدین روس و فرانسوی خود جهت کشاندن آنها به میدان جنگ منجر شود.

از دیگر ترفندهای نخ‌نما و تکراری ارمنستان و متحدانش انتشار خبر حضور جنگجویان سوری در قره‌باغ و ایجاد جنگ روانی علیه ترکیه بوده است. هیچ سند و مدرک معتبر و بین‌المللی، جز تبلیغات کاذب رسانه‌های ارمنی، ایرانی و روسی دال بر حضور این جنگجویان برای حمایت از نیروهای مسلح آذربایجان در قره‌باغ وجود ندارد. مقامات ارمنستان در پاسخ به سوال خبرنگاران راجع به این مسئله تنها گفتند که اجساد این جنگجویان طعمه گرازهای وحشی شده است!

شاخه‌ای به اصطلاح علمی به‌نام «آقنوتولوژی» وجود دارد که وظیفه آن تولید دروغ است. امروزه در فرانسه به‌عنوان کشور مدعی آزادی و دموکراسی، آقناتولوژیست‌ها اخباری را مبنی بر حضور "نیروهای جهادی" در قره‌باغ اشغالی می‌پراکنند. این اقدام، تداعی‌گر سیاست فرانسوا میتران، رئیس‌جمهور اسبق فرانسه در قبال عناصر تروریستی پ.ک.ک است. این روش سالهاست که برای تغذیه نیروهای نیابتی در میدان استفاده می‌شود.

این بحث انحرافی درحالی مطرح شده است که خود ارمنستان با دعوت از پارتیزان‌های تروریستی «آسالا»، و «ای.پی. جی» و «پ.ک.ک» برای انجام یک نبرد نامنظم و گریلایی در قره‌باغ اشغالی تلاش می‌کند. این منطقه به علت کوه‌های صعب‌العبور و مناطق مین‌گذاری شده، بستری آماده برای فعالیت سه گروه تروریستی مذکور به شمار می‌رود.

هدف ارمنستان، فرسایشی‌کردن جنگ، تضعیف توان ارتش آذربایجان و سوریه‌سازی قره‌باغ جهت ممانعت از آزادسازی این منطقه بوده و است. با این وجود، نیروهای ویژه ارتش آذربایجان موفق شده‌اند نظامیان پیر و خسته دولت خودخوانده قره‌باغ و قوای پارتیزانی-تروریستی آسالا را شکست دهند. آزادسازی شهر «جبرائیل» از دست تروریست‌های آسالا، گواهی بر این ماجراست. حمایت متحدان شرقی و غربی ارمنستان نیز مانع شکست‌های این کشور در قره‌باغ اشغالی نشده است. با این حال، برخی رسانه‌های مشخص به تحریف رخدادهای قره‌باغ می‌پردازند.

رسانه‌های فارسی زبان در داخل و خارج از ایران نیز با تصویرسازی از این مناقشه به‌عنوان جنگ ارمنستان-ترکیه، می‌کوشند حقانیت جمهوری آذربایجان در دفاع از تمامیت ارضی کشور خود را نادیده بگیرند. گزارش‌های متعددی درباره ارسال سلاح‌های روسی از طریق خط دریایی ماخاچ قلعه و انزلی و سپس گمرک نوردوز به ارمنستان وجود دارد.

حکومت ایران علی‌رغم تاکید قانون اساسی و آرمان‌های نظام «جمهوری اسلامی» بر لزوم حمایت از مسلمانان به‌ویژه شیعیان، در قبال مسئله قره‌باغ دچار پارادوکس و چه بسا تغییر رویه شده است. این پارادوکس در مورد مسلمان تُرک اویغور در ترکستان چین نیز مشاهده می‌شود. ارمنستان علی‌رغم جمعیت کم و بازاری بسیار ضعیف، به علت واقع‌بودن در مسیر ترکیه به قفقاز جنوبی همیشه در مرکز توجه ایران بوده است. اظهارات مقامات دولت ایران و حتی ائمه‌جمعه استان‌های تُرک‌نشین مصرف داخلی داشته و جهت کنترل احساسات شهروندان تُرک‌ این کشور بوده است.

البته سکوت روسیه و تنهایی ایران تضعیف‌شده در قفقاز به علت سیاست‌های اشتباه تهران، سبب ملایمت در لحن مقامات دیپلماتیک این کشور شده است. اعتراض شهروندان تُرک‌ ایران، از جمله در تبریز، تهران و دیگر شهرهای این کشور از دیگر عوامل عقب‌نشینی کلامی مقامات ایرانی به شمار می‌رود. شورای خلیفه‌گری ارامنه ایران نیز علی‌رغم بیانات بسیار تند خود در گذشته، در پی موضع اخیر مقامات این کشور، هنوز واکنش شدیدی نسبت به آزادسازی قره‌باغ نداشته است.

فرصتی که پس از قریب به سی سال توسط نیروهای ارتش آذربایجان حاصل شده، بسیار مغتنم است. نارضایتی مسکو از دولت نیکول پاشینیان، تضعیف اقتصادی ایران، همه‌گیری کرونا و همچنین مشکلات عدیده روسیه در قبال روسیه سفید، قرقیزستان و لیتوانی (سبقه تاریخی حمله به کریمه و آبخازیا) و عاملی به‌نام ناوالنی و افت شدید روبل سبب شده است که ارتش آذربایجان بتواند با حمایت ترکیه بخش قابل توجهی از قره‌باغ اشغالی را آزاد کند. علی‌رغم دفاع برخی کشورها مانند فرانسه و غیره از ارمنستان، جمهوری آذربایجان برتری نظامی خود را به رخ همسایه ماجراجویش کشیده است.

هم‌اکنون نیز با برقراری آتش‌بس موقت جهت مبادله جنازه‌ها و اسرا، جمهوری آذربایجان می‌کوشد برخلاف دولت پاشینیان مسئله را بدون اقدام علیه غیرنظامیان حل کند. موضع رادیکال و ایدئولوژیک نخست‌وزیر ارمنستان و موشک‌باران مناطق مسکونی در گنجه با پاسخ کوبنده ارتش آذربایجان مواجه شده است.

 بنابراین می‌توان انتظار داشت در آینده نزدیک با توجه به کشته‌شدن حدود پانصد نفر از نظامیان ارمنی و ضربات مهلک نیروی هوایی آذربایجان به آنها در قره‌باغ اشغالی و افزایش فشار روسیه و فرانسه، شاهد تغییراتی در رویکرد ایروان به مساله قره‌باغ اشغالی باشیم.


رضا طالبی، روزنامه و تحلیلگر حوزه قفقاز، خبرگزاری آناتولی



۱۳۹۹/۰۷/۲۸

چرا گروه مینسک در حل بحران قره باغ به نتیجه نمی‌رسد؟

 یکی از مهمترین سوالات مرتبط با تنش تاریخی بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان در قره باغ، این است: چرا گروه مینسک تاکنون به معضل قره باغ پایان نداده است؟ آیا نتوانسته یا نخواسته است؟

احتمالاً در روزهای گذشته، بسیاری از کسانی که پیگیر اخبار قره باغ هستند، از خود پرسیده اند:  چرا این معضل حقوقی، تاریخی و جغرافیایی به یک باره حل نمی شود و هر از چندگاهی امنیت قفقاز به خاطر اختلاف قدیمی باکو – ایروان، به خطر می افتد؟ چرا سازمان ملل کاری نمی کند؟

اما از دید کسانی که با تاریخچه این اختلافات، آشنایی اولیه دارند، مساله، تا حد زیادی متفاوت است. یکی از مهم ترین سوالات مرتبط با تنش تاریخی بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان در قره باغ، این است: چرا این گروه تاکنون به معضل قره باغ پایان نداده است؟ آیا نتوانسته یا نخواسته است؟

گروه مینسک، بی اعتنا یا محتاط؟

شهر مینسک، پایتخت کشور بلاروس، یادآور نام گروهی سیاسی به نام گروه مینسک است که در آخرین دهه قرن بیستم، به منظور حل معضل قره باغ تشکیل شد.

گروه مینسک (OSCE Minsk Group) در سال 1992 توسط کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا تاسیس شد و این کنفرانس بعدها به ساختاری به نام سازمان امنیت و همکاری اروپا تبدیل شد.

هدف از تاسیس این گروه، استفاده از ابزار مذاکره و تشویق حل و فصل صلح آمیز در جریان درگیری بر سر منطقه ناگورنو قره‌باغ بود. اگر چه در آغاز، اعضای این گروه، رای همسان داشتند اما بعدها، سیستم ریاست مشترک ایجاد شد و قدرت و ابتکار عمل آن به دست سه ریاست مشترک متشکل از فرانسه، روسیه و آمریکا افتاد.

همچنین کشورهای بلاروس، آلمان، ایتالیا، پرتغال، هلند، سوئد، فنلاند، ترکیه و همچنین ارمنستان و آذربایجان، از دیگر اعضای این گروه هستند، اما واقعیت این است که موضوع ریاست مشترک، کاری کرده که غیر از سه رئیس مزبور، اعضای دیگر، چندان، خود را درگیر نکنند.

از منظر تنازع منافع و تفاوت دیدگاه های سیاسی، گروه مینسک، در نوع خود، گروه عجیب و غریبی است. چرا که دو عضو اصلی و قدرتمند این گروه یعنی آمریکا و روسیه، هر کدام یکی از دو سر دو قطب بسیار متفاوت در معادلات قدرت و روابط بین الملل است.

فرانسه نیز، یک کشور اروپایی و یک عضو قدرتمند ناتو است که همواره پس از آمریکا، به عنوان دومین کانون مهم فعالیت لابی ارامنه و دیاسپورای ارمنی شناخته شده است.

بنابراین، می توان به خوبی انتظار داشت که کل فعالیت گروه مینسک، به راحتی قربانی جوانب پیچیده و ظریف حفظ موازنات بین روابط آمریکا و روسیه و روسیه و اروپا شود و طبیعتاً وقتی پای منافع بلندمدت و امکان تنش های گسترده به میان می آید، نمی توان از چند کشور میانجی، انتظار داشت که به عنوان مثال چند کشور تابع مساله حقوقی قره باغ باشند و تماماً از جمهوری آذربایجان حمایت کنند و چند کشور دیگر نیز در صف ارمنستان و روسیه قرار بگیرند.

این معادله، نتیجه و معنای تلخی برای جمهوری آذربایجان دارد که عبارت است از تحمیل ایده ای به نام حفظ وضعیت موجود.

گروه مینسک، به دنبال این بود که با ارائه بسته یا پکیج صلح، در مرحله نخست، وضعیت موجود را تثبیت کند و در مرحله بعدی سراغ اصل مساله قره باغ برود.

اما جمهوری آذربایجان، چنین چیزی را نپذیرفت. چرا که علاوه بر قره باغ چند منطقه دیگر هم توسط ارامنه اشغال شده است. در فاز بعدی، پیشنهاد شد که اول، مناطق پیرامونی به آذربایجان پس داده شود و بعد، فکری به حال قره باغ شود. اما این طرح نیز عملاً مسکوت ماند.

یکی از مشکلات اساسی گروه مینسک، این است که نیروی بالفعل، امکان کار میدانی و نیروی نظامی صلح بان، در اختیار ندارد و فقط در حد صدور بیانیه، می تواند نظر خود را اعلام کند.

پیچیدگی های انسانی و اجتماعی

همچنان که اشاره شد، بخشی از دلایل لاینحل مانده مساله قره باغ، مربوط به منافع اعضای گروه مینسک، چیدمان ساختار ریاستی مشترک آن و ابعاد پیچیده موازنات جهانی قدرت ها است. اما واقعیت این است که این همه ماجرا نیست و خود مساله قره باغ، ماهیت اجتماعی، قومی و تاریخی نیز دارد، نمی توان همه مسئولیت را بر گردن اعضای مینسک انداخت.

بدون تردید و به شکلی شفاف و آشکار، منطقه قره باغ به جمهوری آذربایجان تعلق دارد و گروهی که خود را به شکل غیرقانونی و دفاکتو، به عنوان جمهوری قره باغ نامیده، فاقد رسمیت و مشروعیت قانونی است و بر اساس اصول حقوقی، سیاسی و قوانین مربوط به مرز کشورها، طبیعی ترین و بدیهی ترین راهکار، الزام ارمنستان به خروج از قره باغ و ملتزم کردن ساختار غیررسمی قره باغ به پذیرفتن حاکمیت سیاسی و اجرایی جمهوری آذربایجان است.

اما آیا بر روی ارض واقع هم، مساله به همین سادگی است؟ خیر. در میدان عمل، نه قدرت آمر و ناظری وجود دارد که به اعمال نفوذ ارمنستان بر قره باغ پایان دهد، نه می توان به سادگی تمام نیروهای مسلح  آماده پیکار ارمنی قره باغ را از میان برد.

در همین حال، در حوزه مذاکره نیز، ارمنستان تلاش می کند تا جدایی طلبان قره باغ را نیز با خود به داخل گفتگوها بیاورد اما جمهوری آذربایجان، به شکل قاطعانه با چنین چیزی مخالف است و به خوبی می داند که اگر راضی به حضور نمایندگانی از قره باغ شوند، این در آینده به معنی مشروعیت دادن به ساختار سیاسی قره باغ، تلقی خواهد شد.

جمهوری آذربایجان، پس از درگیری های اخیر، تلاش کرد تا ترکیه را نیز به داخل مذاکرات ببرد. اما روسیه به شکلی جدی با این مساله مخالفت کرد و حتی اجازه نداد که اظهار نظر در مورد این موضوع، وارد فازی شود که آمریکا و فرانسه نیز در مورد آن نظر دهند.

در شرایطی که روسیه و فرانسه به عنوان دو رئیس مشترک مهم مینسک، تا حد زیادی پشتیبان و حامی ارمنستان هستند و آمریکای ترامپ نیز دچار بلاتکلیفی کامل شده، نمی توان انتظار داشت که جمهوری آذربایجان در شرایط فعلی، به خواسته هایش برسد.

اما در عین حال، نمی توان از بیان این واقعیت گذشت که در درگیری های اخیر، مناطق قابل توجهی آزاد شد و جمهوری آذربایجان به طور نسبی، دستاورد شایان توجهی داشته است.

۱۳۹۹/۰۷/۲۷

حمایت ترکیه از آذربایجان چه تاثیری بر جنگ تبلیغاتی آغاز شده علیه این‌کشور گذاشت؟

 آیا احتمال دارد بحران بین آذربایجان و ارمنستان به یک بحران منطقه‌ای تبدیل شود؟

سیاست خارجی ترکیه طی سالهای اخیر توجه کل جهان را به خود جلب کرده است. به ویژه در دوران حاکمیت حزب عدالت و توسعه، رویکرد "تنش صفر با همسایگان" که طی ده ساله‌ی اول از آن پیروی شد و نیز سیاست‌های ایده‌آلیست دولت ترکیه در بحبوحه درگیری‌ها و جو آشفته‌ای که در پی بهار عربی در منطقه ایجاد شد، در کانون توجه بسیاری از کشورها و محافل قرار گرفت. اگرچه این سیاست‌ها، در دهه اول با استقبال وسیعی مواجه ‌شد، ولی با آغاز دوره دوم با کلماتی نظیر "توسعه طلبانه، اسلام گرایانه و حامی جنبش اخوان المسلمین" توصیف گردید که دلیل آن نیز در مقیاس وسیعی به شخصیت و جهان بینی رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه نسبت داده می‌شود. در بسیاری از محافل، از مراکز مطالعاتی نزدیک به لابی‌های اسرائیلی در آمریکا گرفته تا ارگان‌های مطبوعاتی فعال با بودجه سعودی، حتی رسانه‌های محافظه‌کار در تهران، هر روز می‌توان با این نوع تحلیل‌ها روبه‌رو شد.

اگر بخواهیم پاسخ صریحی به سوالات مربوط به منشاء این تحلیل‌ها بدهیم، باید بگوییم که در اصل این یک جنگ تبلیغاتی است. به ویژه شکاف به‌وجود آمده در روابط ترکیه و اسرائیل در پی حادثه "مرمره آبی"، سرآغاز بروز این نوع گفتمان‌ها در محافل سیاسی مختلف گردید. همچنین در پی کودتای نافرجام 15 جولای، تصمیمات عقلانی و استراتژیکی اتخاذ شده از سوی کلیه عناصر دولتی ترکیه، نه تنها به این تبلیغات پایان نداد، بلکه باعث افزایش آنها با ظن کاربردی بودنش، از سوی محافل مختلف شد. در واقع تحولاتی که در پی کودتای نافرجام در داخل و خارج از کشور به وقوع پیوست، نشان داد که آنکارا، یکی از مهمترین تصمیمات قرن اخیر را اتخاذ کرده و در همین راستا نیز هزینه‌های احتمالی آن را به جان خریده است.

گام‌های برداشته شده در راستای تغییر ساختار دولت، تغییرات ایجاد شده در نظام بسیار مهم بروکراسی، تاسیس سازمان‌های راهبردی جدید و استفاده از قدرت سخت نظامی در صورت نیاز و در جای لازم، بازتابی از تصمیمات استراتژیکی مذکور است.

در پی کودتای نافرجام، ترکیه به رغم کلیه ضعف‌های ناشی از روند پاکسازی، در ماهیت اعلام مواضع ترکیه در برابر نیروهایی که علیه منافع امنیت ملی ‌کشور و بقای آن گام برداشته‌اند، عملیات‌های موفقیت‌آمیزی علیه سازمان‌های تروریستی مختلف به ویژه داعش و ی پ گ در سوریه انجام داد و در جریان عملیات سپر فرات در ماه فوریه، کشورهای پشت پرده این سازمان‌ها و نیز عناصر مرتبط با این سازمان‌های تروریستی را در عراق بدون توجه به درجه نظامی آنها مورد هدف قرار داد. ترکیه به خوبی می‌داند که از پایتخت‌های کشورهای فروپاشیده و شکست خورده‌ای که با سازمان‌های تروریستی احاطه شده‌اند نباید انتظار همکاری داشته باشد، بنابراین خودش دست به کار شده است.

تحولات در یونان، قبرس و شرق دریای مدیترانه نشان می‌دهد که قاطعیت ترکیه در دفاع از منافع خود تنها به کشورهای مشخصی محدود نمی‌شود. این‌طور به نظر می‌رسد که کشورهای عضو اتحادیه اروپا به رهبری آلمان و فرانسه تصور می‌کنند که با پیش راندن یونان می‌توانند ترکیه را مهار کرده و سطح مطالبات آن را کاهش دهند. از این‌ رو بیانات و مباحثاتی را در مقابل رسانه‌ها مطرح می‌کنند که در طول تاریخ دیپلماسی سابقه نداشته است. ترکیه، طی ماه‌های گذشته نشان داد که چگونه بدون دست کم گرفتن قدرت اتحادهایی که در مقابلش هستند و با تلاش برای عدم خدشه دار کردن روابط سازنده‌ و تاریخی‌ای که با کل اروپا دارد، می‌تواند از منافع ملی خود که تعریف مجددی از آن به‌عمل آورده، محافظت کند.

آسیبی که ممکن است این وضعیت در صورت عدم ارزیابی صحیح موقعیت جدید ترکیه توسط تصمیم‌گیرندگان اصلی قاره پیر و در راس برلین، به اتحادیه اروپا وارد کند، کمتر از خروج انگلستان از این اتحادیه و توسعه طلبی روزافزون روسیه در اوکراین و منطقه بالتیک  نخواهد بود.  در دنیای آشفته‌ای که دستیابی به یک ثبات پایدار در آن دور از انتظار است، تصمیمات دولت ترکیه، سرنوشت مرزهای جنوبی و جنوب شرقی اروپا را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

در اصل اروپا نیز به خوبی این را می‌داند. تلاش این اتحادیه برای توسعه روابطش با قاهره و اعزام نمایندگان عالی رتبه به مصر جهت حمایت از سیسی بلافاصله پس از  کودتای خونین در این‌کشور، از این هدف نشات می‌گیرد. با این حال این واقعیت که دولت مصر قادر به حل هیچ‌یک از مسائل ساختاری ناشی از بهار عربی و انقلاب 25 ژانویه نمی‌باشد و با وجود کمک‌های مالی و تسلیحاتی همچنان با مشکل مشروعیت مواجه بوده و موفق به اصلاح شکنندگی ساختاری به جای مانده از دهه اخیر نیست، سبب گردیده است تا مصر قادر به ایفای نقشی نباشد که برخی انتظارش را داشتند.

در نتیجه تحولات به وقوع پیوسته طی سالهای اخیر این طور به نظر می‌رسد که دولت مسکو متاثر از ساختار تصمیم گیرنده متمرکزی که دارد، سریع‌تر از دیگران خود را با موقعیت جدید آنکارا سازگار کرده است. از این رو در سخت‌ترین شرایط درگیری، کانال های ارتباطی بین دو کشور، عملکرد فوق العاده خوبی داشته و این دو قدرت منطقه‌ای، در منطقه وسیعی از لیبی گرفته تا سوریه و از شرق دریای مدیترانه گرفته تا دریای سیاه، بدون مداخله مستقیم به منافع یکدیگر رقابت متعادلی با یکدیگر دارند. همانگونه که درگیری‌های اخیر قره‌باغ نیز نشان داد، مکانیزم‌های ارتباطی نزدیک بین ترکیه و روسیه می‌تواند مکانیزم همکاری جدیدی در قالب روند آستانه همانند مکانیزم همکاری سه‌گانه‌ای که با مشارکت ایران و سایر کشورها ایجاد شده بود را به وجود بیاورد. این وضعیت ممکن است در آینده‌ای نزدیک، در منطقه قفقاز، آسیای میانه و دیگر مناطق نیز مشاهده شود. چرا که تغییر اولویت‌های سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا و موقعیت ضعیف فرانسه در مقایسه با سی سال گذشته، ثابت می‌کند که مکانیزم‌هایی مشابه گروه مینسک سازمان همکاری و امنیت اروپا که محصول دنیای قدیم هستند، فاقد عملکرد می‌باشند.

ضدحمله آغاز شده در برابر اشغال قره‌باغ، آخرین نمونه از چگونگی از بین رفتن جنگ تبلیغاتی است که در ابتدای این مقاله به آن اشاره کرده و به طور خلاصه در مورد بی معنی بودن آن  توضیح دادیم. تکرار ادعاهایی که از ده‌ها سال پیش در همه پلاتفرم ها علیه ترکیه مطرح می‌شود، این‌بار در مورد کشور آذربایجان که هیچ نوع رابطه تاریخی و فرهنگی با عثمانی، خلافت و اسلام گرایی نداشته و حتی به عنوان یکی از سکولارترین دولت‌های دنیای اسلام شناخته می‌شود، نشان می‌د‌هد که محافل مخالف ترکیه در برابر این بحران از نظر لفاظی آمادگی نداشتند. همان‌گونه که درگیری‌ها نیز نشان می‌دهد، درخواست کمک ارتش مجهز و آموزش دیده‌ای نظیر آذربایجان از جنگجویان 300 نفره سوریه ادعایی پوچ بوده و تکرار این ادعای بی اساس از سوری برخی محافل معنی و مفهومی ندارد. عدم پایان بخشیدن به این اشغال در کوتاه مدت و تلاش ارمنستان برای گسترش درگیری‌ها، ابتدا در دو کشور و سپس در مناطق مختلف از جمله قفقاز شمالی، می‌تواند همانند آنچه که در سوریه اتفاق افتاد، منطقه را به مرکز حضور کشورها و سازمان‌های مختلف تبدیل کند. همان‌گونه که افزایش حملات اخیر پ ک ک و شاخه های آن در آغری و مناطق مرزی ایران نیز به همین امر مربوط می‌شود. استفاده مکرر روسیه از عبارت "سرزمین‌های آذربایجان" در مورد قره‌باغ کوهستانی و درخواست هرچند ناکافی ایران مبنی بر پایان فوری به این اشغال، احتمال پایان این بحران قبل از تبدیل آن به یک بحران منطقه ای را تقویت می‌کند.

به‌طور خلاصه می‌توان گفت، نیروهای منطقه‌ای یا نظام جدید و عادلانه‌ای را در این منطقه تشکیل خواهند داد و یا به اصراف منافع فوق العاده محدود خود در داخل یک حلقه معیوب ادامه خواهند داد.

نویسنده: دکتر حقی اویغور نائب رئیس مرکز مطالعات ایرانی آنکارا