‏نمایش پست‌ها با برچسب جنگ ۴۴ روزه‌ی قره باغ. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب جنگ ۴۴ روزه‌ی قره باغ. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۹/۱۱/۰۸

تحلیل اندیشکده آمریکایی از جنگ قره‌باغ: اشتباهات محاسباتی ارمنستان در ورود به جنگ با آذربایجان چه بود؟

 ارمنستان در این جنگ غافلگیر شد. ارمنستان طی سال‌های اخیر به شدت به لفاظی‌های خصمانه و جسورانه علیه آذربایجان می‌پرداخت. اما چرا درگیری آنچنان‌ که رهبران ارمنی تصور می‌کردند پیش نرفت؟

اندیشکده شورای سیاست خارجی آمریکا در مقاله‌ای به قلم سوانته کورنل، مدیر حوزه آسیا و قفقاز در این اندیشکده و یکی از بنیان‌گذاران نهاد سیاست امنیتی در اندیشکده مرکز راهبردی جینسا نوشت: از زمان جنگ ارمنستان و آذربایجان، ارمنستان متحمل عقب‌نشینی‌های نظامی سنگین در مواجهه با نیروهای آذربایجان شد.


ارمنستان در همه جنبه‌های این درگیری دچار خطا شد


در این گزارش آمده است: به نظر می‌رسد که ارمنستان در این جنگ غافل‌گیر شد و این اتفاقی عجیب است زیرا ارمنستان طی سال‌های اخیر به شدت به لفاظی‌های خصمانه و جسورانه علیه آذربایجان می‌پرداخت. اما چرا درگیری آنچنان‌ که رهبران ارمنی تصور می‌کردند پیش نرفت؟ دلیل این امر در شماری از محاسبات شدیداً اشتباه نهفته است، به طوری که رهبری ارمنستان تقریباً در مورد همه جنبه‌های این درگیری دچار خطا شدند: فضای بین‌المللی، پاسخ روسیه، نقش ترکیه در این درگیری، و نیز پویایی‌های داخلی دشمنش یعنی آذربایجان.

درگیری ارمنستان-آذربایجان همواره مؤید یک تناقض عمیق بوده است. جمعیت ارمنستان، یک‌سوم جمعیت آذربایجان است، و ارمنستان فاقد منابع طبیعی و امتیاز و برتری ژئوپلیتیکی کلیدی آذربایجان است. اما ارمنستان در اوایل دهه ۱۹۹۰، پیروز جنگ شد، که دلیل آن عمدتاً دو عامل زیر بود: آشوب داخلی در آذربایجان و پشتیبانی روسیه از ایروان. این عوامل به ارمنستان کمک کرد تا بر منطقه قره ‌باغ و نیز بر قلمروهای بزرگ‌تر اطراف آن که محل اقامت حدود ۷۵۰ هزار آذربایجانی بود که مجبور به فرار شدند، مسلط شود.


آذربایجان به دنبال انتقام از اشغال خاک خود


در ارمنستان، این پیروزی به مبنایی برای احساس برتری نظامی بدل شد که تا ماه اخیر دوام آورد. اما به لحاظ دیپلماتیک، به زودی آشکار شد که ارمنستان پا را از گلیمش درازتر کرده است. عمدتاً به دلیل تاریخ تراژیک ارمنستان، این کشور از حمایت چشمگیر بین‌المللی برخوردار شده بود. اما پیشروی‌های ارضی ایروان و پاک‌سازی قومی آذربایجانی‌ها در بازه زمانی ۹۴-۱۹۹۳، تصور مذکور را تغییر داد. در سال ۱۹۹۶، قطعنامه‌های سازمان‌های بین‌المللی نظیر سازمان ملل و سازمان امنیت و همکاری در اروپا آشکار ساخته بود که دیگر کشورهای جهان موافق بازگرداندن کلیه قلمروهای اشغالی به آذربایجان هستند و راه‌حلی را برای درگیری می‌پذیرند که بنا به آن اجازه خودگردانی به ارمنی‌های منطقه قره‌باغ داده می‌شود اما استقلال کامل آن‌ها پذیرفته نمی‌شود.

به علاوه، با توجه به وسعت قلمروهایی که ارمنستان اشغال کرد، بدیهی بود که نه رهبری آذربایجان و نه جامعه آن با وضعیتِ پیش‌آمده کنار نخواهند آمد. در عوض، یک احساس قدرتمند انتقام در آذربایجان ایجاد شد و آذربایجان بخش چشمگیری از درآمدهای نفتی‌اش را روی بخش نظامی این کشور سرمایه‌گذاری کرد. عدم توازن فزاینده بین دو کشور، پیش از پیش تحمل‌ناپذیر شد. واکنش ارمنستان عبارت بود از تعمیق وابستگی نظامی به روسیه، که آن را تضمینی برای پیشرفت‌های نظامی خود تلقی می‌کرد.


امیدواری روزافزون ارمنی‌ها به روسیه


برای مدتی، ارمنستان خود را قانع کرده بود که زمان به‌واقع به نفعش است. پس از دو رویداد شوکه‌کننده در سال ۲۰۰۸ – جنگ در گرجستان و بحران مالی جهانی – ظاهراً اطمینان ارمنستان به مسکو حتی بیشتر هم شد. اینکه غرب از جلوگیری از شکست نظامی عزیزکرده‌اش در منطقه قفقاز یعنی گرجستان ناتوان است آشکار شده بود، و بحران مالی سبب کاهش تدریجی نقش‌آفرینی کشورهای غربی در این منطقه شد. استقلال کوزوو در همان سال باعث یک دولت آلبانیایی دیگر در منطقه بالکان شد، که ارمنی‌ها آن را به عنوان مدلی برای سرنوشت آتی منطقه قره‌باغ تلقی کردند. پس از اشغال کریمه توسط روسیه در سال ۲۰۱۴، که شباهت‌هایی با تسخیر قره‌باغ توسط ارمنستان در دو دهه قبل داشت، امیدهای ارمنی‌ها بیش از پیش فزونی گرفت. در نتیجه، ارمنستان مذاکرات به رهبری سازمان امنیت و همکاری در اروپا پیرامون درگیری ارمنستان-آذربایجان را عمدتاً به عنوان تاکتیکی برای وقت‌کشی قلمداد کرد و به نظر نمی‌رسید که دستیابی به توافقات جدی در ازای صلح را ضروری تلقی کند.


امتناع روسیه از متوقف کردن آذربایجان


در آوریل ۲۰۱۶، تشدید تنش‌ها منجر به جنگی چهار روزه شد که در آن آذربایجان، برای نخستین بار از سال ۱۹۹۴، بار دیگر بر بخش‌هایی از قلمروهای اشغالی مسلط شد. نکته مهم این‌که در حالی که مسکو متعاقباً در صدد مذاکره بر سر یک توافق آتش‌بس برآمد، اما از مداخله در راستای متوقف ساختن پیشروی آذربایجان امتناع کرد. این اتفاق باید زنگ خطر را در ایروان به صدا درمی‌آورد. اما عجیب است که این رویداد، در عوض باعث موضع‌گیری سخت‌تر ارمنستان شد.

نخستین تغییر، تغییری زبانی بود. ارمنی‌ها به تدریج قلمروهای اشغالی پیرامون قره‌باغ را «قلمروهای آزادشده» نامیدند – و این تغییر بزرگی بود، زیرا این نواحی سابقاً به عنوان یک حفاظ امنیتی و یک کارت مذاکره به منظور تضمین موافقت آذربایجان با وضعیت قره‌باغ محسوب می‌شدند. اما اکنون موضع ارمنستان تغییر کرده بود: ارمنی‌ها اکنون خاطرنشان می‌کردند که شاید اصلاً تمایلی به بازگرداندنانی قلمروها نداشته باشند، و به این ترتیب، چهار قطعنامه سازمان ملل را که خواهان بازگشت «فوری و بدون قید و شرط» این قلمروها به آذربایجان می‌شد نادیده گرفتند.


پاشینیان: قره‌باغ از آنِ ارمنستان است، تمام


زمانی که نیکول پاشینیان در بهار ۲۰۱۸ و در پی یک «انقلاب مخملی» به قدرت رسید، در ابتدا ظاهراً مایل به ازسرگیری فرایند صلح بود. نخبگان آذربایجانی از به قدرت رسیدن وی استقبال کردند: باکو از فرصت شروع عملیات‌های نظامی در جریان آشوب داخلی در ارمنستان استفاده نکرد. باکو به امید دستیابی به شریکی برای صلح، ظاهراً تمایل داشت که به پاشینیان فرصت دهد تا قدرتش را تحکیم کند. زمانی که علی‌اف و پاشینیان در اکتبر ۲۰۱۸ در دوشنبه با هم ملاقات کردند، بر سر کاهش تنش‌ها به توافق رسیدند. اکنون چشم‌انداز برقراری صلح، بهتر از گذشته بود.

اما سپس تغییری روی داد. در ماه مه ۲۰۱۹، پاشینیان از پذیرش «اصول مادرید» که توسط سازمان امنیت و همکاری در اروپا تعیین شده و مبنای مذاکرات از سال ۲۰۰۷ بود، امتناع کرد. وی همچنین در صدد تغییر شکل مذاکرات برآمد، و خواهان حضور رهبری محلی منطقه قره‌باغ در گفتگوها شد. اما وی سپس در جریان سخنرانی در اوت ۲۰۱۹ در پایتخت قره‌باغ، عنوان کرد که «قره‌باغ از آنِ ارمنستان است، تمام»، و بار دیگر از یکپارچگی ارمنستان و قره‌باغ سخن گفت که در اواخر دهه ۱۹۸۰ موجب شعله‌ور شدن آتش جنگ شده بود. این گفته‌های وی نه‌تنها متناقض بودند – اگر قره‌باغ از آنِ ارمنستان است، چرا باید دارای کرسی مجزایی در پای میز مذاکره باشد – بلکه ظاهراً جایی برای مذاکرات پیرامون وضعیت این قلمرو باقی نگذاشت. نشانه‌های دیگری هم دال بر چرخش موضع ارمنستان وجود داشت. آنا هاکوبیان همسر پاشینیان، که جنبش «زنان برای صلح» را در سال ۲۰۱۸ به راه انداخته بود، در خلال این تابستان لباس نظامی به تن کرد و با دست گرفتن یک اسلحه، تلاش کرد تا از آموزش نظامی برای زنان حمایت کند. پسر وی نیز داوطلب خدمت در قلمروهای اشغالی شد.


جنگ‌های جدید برای قلمروهای جدید


راهبرد نظامی ارمنستان نیز تغییر کرد: در همان سال، دیوید تونویان وزیر دفاع – که قدرت و نفوذ وی به تدریج در دولت افزایش یافت – عنوان کرد که ارمنستان اکنون منکر منطق زمین برای صلح می‌شود که مبنای مذاکرات بود، و در عوض راهبردی مبنی بر «جنگ‌های جدید برای قلمروهای جدید» را دنبال خواهد کرد. همراه با این دعاوی، تحرکات جسورانه‌ای نیز صورت گرفت که وضعیت میدانی را تغییر داد: ارمنستان تقریباً به صورت علنی، انتقال ارمنی‌های سوریه و لبنان به قلمروهای اشغالی و اسکان آن‌ها در این نواحی را کلید زد، و واقعیت‌های جدیدی را در عرصه میدانی ایجاد کرد و سبب تحریک بیش از پیش باکو شد. موضع ایروان به بهترین نحو در مصاحبه پاشینیان با برنامه هارد تاک بی‌بی‌سی در اوت ۲۰۲۰ خلاصه شد، که استیون ساکور مجری خشمگین برنامه را بر آن داشت که به پاشینیان بگوید «واضح است که شما یک حافظ صلح نیستید».

اما رهبران ارمنستان سپس پا را از این هم فراتر نهادند: آن‌ها، احتمالاً سهواً، اقداماتی را صورت دادند که نقش ترکیه در این مشاجره را پررنگ‌تر کرد. زمانی در ماه ژوئیه سال جاری، جنگ در مرز نواحی غیرمناقشه‌برانگیز ارمنستان-آذربایجان در شمال منطقه درگیری شروع شد، ترکیه نگران آن شد که ارمنستان به تهدیدی برای زیرساخت‌های انرژی در مجاورت تأسیسات انتقال نفت و گاز آذربایجان شود. متعاقباً، در اوایل ماه اوت، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر ارمنستان، هر دو در مراسم صدمین سالگرد پیمان سور سخنرانی کردند؛ توافقی که موجب تشکیل یک دولت ارمنی در شرق ترکیه شد – و برای یک قرن موضوع اعتراضات ملی‌گرایان ترکیه بوده است.


چهار محاسبه شدیداً اشتباه از جانب رهبران ارمنستان


این رویدادها مؤید حداقل چهار محاسبه شدیداً اشتباه از جانب رهبران ارمنستان است. نخست این‌که سخن گفتن از «قلمروهای آزادشده»، بازتاب تلاشی عامدانه در راستای بهره‌برداری از ضعف نهادها و قوانین بین‌المللی بود. برای دو دهه، آذربایجان تلاش‌هایش را روی استفاده از دیپلماسی و فشار بین‌المللی بر ارمنستان جهت بازداشتن ارمنستان از تلاش برای تغییر مرزهای بین‌المللی از طریق نیروی نظامی، متمرکز کرده بود. ظاهراً ضعف تضعیف نظم بین‌المللی، دست ارمنستان را باز گذاشت تا کنترلش بر این سرزمین‌ها را برای مدتی نامعلوم حفظ کند. آنچه رهبری ارمنستان نادیده گرفت این است که همین نظم بین‌المللی بود که آذربایجان را از کنار گذاشتن دیپلماسی و پیگیری راه‌حل نظامی بازداشته بود.

در سال ۲۰۱۹، رئیس‌جمهور الهام علی‌اف اشاره کرد که وضعیتی در جهان پیش آمده که در آن «قدرت، حق است»، و تلویحاً گفت که اگر آذربایجان نتواند از طریق دیپلماسی به اهدافش دست یابد، مطابق قاعده مذکور وارد عمل خواهد شد. به طور مشابه، ارمنستان متوجه الزامات شکستش در به رسمیت شناخته شدن قلمرو اشغالی توسط جامعه بین‌المللی نشد. چنان‌که رویدادهای اخیر آشکار ساخته است، تا زمانی که جنگ بر سر قلمرو به رسمیت شناخته‌شده آذربایجان توسط جامعه بین‌المللی باشد، قدرت‌های غربی و دیگر قدرت‌ها کاری نمی‌توانند بکنند جز صدور فراخوان‌های تکراری برای توقف درگیری و آغاز مذاکرات.

دوم و شاید مهم‌تر این‌که ارمنستان نتوانست این واقعیت را درک کند که نمی‌تواند حمایت روسیه را قطعی تلقی کند. نفوذ روسیه بر ارمنستان به حدی شدید شده بود که ولادیمیر پوتین ابراز تمایل به برقراری رابطه نزدیک با الهام علی‌اف را چندان خطر بزرگی احساس نکرد و تلاش کرد تا آذربایجان را وارد مدار روسیه کند. دانشجویان حوزه راهبرد روسیه از دیرباز متوجه شده بودند که کرملین نفوذش بر ارمنستان را به عنوان اهرم فشاری برای دستیابی به نفوذ بر گرجستان و آذربایجان به‌کار می‌گیرد، که هر دوی آن‌ها دارای اهمیت ژئوپلیتیک بسیار بیشتری هستند. چندین سال قبل، مسکو فروش مقادیر زیادی تسلیحات به آذربایجان را آغاز کرد. مسلماً باکو قیمتی بالاتر از ایروان پرداخت می‌کرد، اما این اقدام احتمالاً سبب شده است که رهبران ارمنستان، راهبردشان مبنی بر وابستگی به روسیه را اساساً به پرسش بکشند، چرا که روسیه همچنین تلاش زیادی کرد تا باکو را راضی کند که به سازمان‌های تحت رهبری روسیه نظیر اتحادیه اقتصادی اوراسیا بپیوندد. اما علی‌رغم این ‌که روسیه از مداخله در تنش‌هایی که در خلال سال ۲۰۱۶ بروز کرد اجتناب ورزید، دولت ارمنستان باز هم به بازاندیشی جدی در مورد رابطه‌اش با روسیه نپرداخت.


بی‌اعتمادی پوتین به پاشینیان و شیوه به قدرت رسیدن وی


در عوض، ایروان مانند بازیگری که گزینه‌های بدی در دست دارد، به وضوح شروع به بلوف‌زدن کرد تا جایی که باکو نهایتاً تصمیم گرفت واکنش نشان دهد. پوتین عمیقاً به پاشینیان و شیوه به قدرت رسیدن وی بی‌اعتماد است، و به نظر می‌رسد که از ناکامی وی خرسند شود – احتمالاً به امید این‌که رژیم سابق بار دیگر در ایروان به قدرت برسد. جالب ‌توجه است که الهام علی‌اف در ماه اوت سال جاری در صدد حذف نیروهای طرفدار روسیه در دولتش برآمد و علناً از فروش‌های نظامی روسیه به ارمنستان گلایه کرد. رویکرد محتاطانه پوتین ممکن است بازتاب نیاز به جلب رضایت آذربایجان در راستای کسب نفوذ بیشتر بر مهم‌ترین کشور راهبردی در منطقه قفقاز باشد. اگرچه امکان تغییر روندها وجود دارد، اما فعلاً به نظر می‌رسد که روسیه مداخله قاطع در این جنگ را چندان برای خود سودمند تلقی نمی‌کند، و حتی به نظر می‌رسد که می‌خواهد از این فرصت تشدید تنش‌ها استفاده کند و نیروهای حافظ صلح روس را به منطقه درگیری بفرستد. در هر صورت، ارمنستان منزوی‌تر از آن بود که از لفاظی‌هایش برمی‌آمد.


ناتوانی مقامات ارمنی در تحلیل شرایط منطقه‌ای


سوم این‌که رهبران ارمنستان نتوانستند پیوندهای رو به رشد میان قفقاز جنوبی و خاورمیانه را به درستی تحلیل کنند، به خصوص نقش ترکیه در منطقه را. از سال ۲۰۱۵ به بعد، یک نیروی ملی‌گرای قوی درون دولت ترکیه ریشه دوانده، و بیش از پیش به عامل تعیین‌کننده سیاست خارجی ترکیه بدل شده است. رئیس‌جمهور رجب طیب اردوغان – که یک اسلام‌گراست و نه یک ملی‌گرا – به سمت و سویی ملی‌گرایانه‌تر سوق داده شده، به طوری که آنکارا در صدد به چالش کشیدن روسیه در سوریه و لیبی برآمده است. برای ارمنستان، این واقعیت که پهپادهای ترکیه توانستند از سد سامانه‌های دفاع هوایی روسیه عبور کنند، حداقل در مورد لیبی، باید مایه نگرانی جدی شده و نیاز به احتیاط بیشتر را برجسته ساخته باشد. علی‌رغم نشانه‌های هشداردهنده آشکار، مثلاً اظهارات اردوغان در فوریه ۲۰۲۰ مبنی بر این که قره‌باغ به همان اندازه که برای آذربایجان اهمیت دارد برای ترکیه هم مهم است، رهبران ارمنستان اما به‌هیچ‌وجه نتوانستند چرخش در موضع ترکیه در قبال درگیری فعلی را پیش‌بینی کنند. در واقع، آن‌ها از طریق اقداماتی نظیر استقبال از پیمان سور در تابستان سال جاری، چرخش مزبور را تسریع کردند.

نهایتاً، رهبران ارمنستان نتوانستند دگرگونی داخلی اخیر در آذربایجان را درک کنند. ظاهراً رهبران ارمنستان متوجه نشدند که رویکرد جسورانه‌تر علی‌اف بر جدی‌ترین مشکل آذربایجان یعنی درگیری بر سر قلمروهای آذربایجانی اشغال‌شده تأثیر خواهد گذاشت، گرچه علی‌اف بارها از این وضعیت ابراز ناخرسندی کرده بود.


ارمنستان نتوانست ژئوپلیتیک کشورش و منطقه را درک کند


پس چرا رهبران ارمنستان دچار چنین اشتباه محاسباتی عمیقی شدند؟ چندین دلیل برای این امر به ذهن می‌رسد. جهان طی سال‌های اخیر سریعاً تغییر کرده است، و ارزیابی الزامات تأثیرات متقابل فرایندهای جهانی و منطقه‌ای نیازمند انعطاف‌پذیری چشمگیر و مهارت‌های تحلیلی است. ظاهراً رهبران ارمنستان دچار خودشیفتگی شده و تبلیغات سیاسی خودشان را باور کردند. اما این امر هم نمی‌تواند توضیحی برای شکست بزرگ آن‌ها باشد؛ شکستی که تنها از طریق یک تحلیل عمیق‌تر پیرامون سیاست داخلی ارمنستان می‌توان آن را توضیح داد.

اکنون آشکار شده است که نخست‌وزیر نیکول پاشینیان – که قبل از به قدرت رسیدنش به عنوان رهبر اعتراضات خیابانی در سال ۲۰۱۸، فاقد تجربه سیاسی بود – نتوانسته است ژئوپلیتیک کشورش و منطقه را درک کند. اما وی همواره از جانب رهبری قبلی ارمنستان دست کم گرفته شد، و در مقابل به سمت رهبری قره‌باغ متمایل شد، و روابط حسنه‌ای با مسکو برقرار کرد. این امر باعث یک وضعیت شدیداً ناپایدار شد، به طوری که پاشینیان تصمیم گرفت با اتخاذ موضعی بیش از پیش ملی‌گرایانه و تحکیم قدرت خود، از رقبایش پیشی بگیرد. در واقع، فراخوان وی برای یکپارچگی احتمالاً بیشتر معطوف به رهبری قره‌باغ بود و قصد داشت محبوبیت خود میان ارمنی‌های قره‌باغ را نیز افزایش دهد. در این صورت، وی شدیداً تأثیر این لفاظی‌ها بر باکو را دست کم گرفته است.

دو طرف درگیری یک توافق آتش‌بس را به امضا رسانده‌اند که پیروزی نظامی آذربایجان را تحکیم می‌کند و در عین حال مؤید سطحی از کنترل ارمنستان بر بخش‌هایی از قره‌باغ است. خسارت بلندمدت ناشی از اشتباهات محاسباتی ارمنستان که در اینجا به آن‌ها پرداخته شد، کاملاً مشهودند. اگرچه بخشی از خسارت وارده فیزیکی است، اما مهم‌تر از آن، آسیبی است که به تصورات ارمنی‌ها وارد شد: احساس برتری نظامی ارمنستان اکنون به باد رفته، و احساس انزوایش ملموس شده است. اکنون باید آشکار شده باشد که ارمنستان تنها در صورتی می‌تواند امن باشد که به صلح پایدار دست یابد. با توجه به ناتوانی پاشینیان، به دشواری می‌توان حدس زد که وی چگونه از این برهه حساس عبور می‌کند، در حالی که درخواست‌ها برای استعفای وی نیز بیشتر خواهد شد.

این اندیشکده در پایان خاطرنشان کرد: خواه پاشینیان در قدرت بماند با برکنار شود، همچنان باید منتظر ماند و دید که آیا ارمنستان از این ماجراجویی مخاطره‌آمیز درس می‌گیرد و تلاشی جدی برای رسیدن به صلح را آغاز می‌کند یا نه.

۱۳۹۹/۱۱/۰۳

چرایی شکست دیپلماسی ایران در مناقشه‌ اخیر قره باغ

 دیپلماسی یا روابط دیپلماتیک به دانش ارتباط میان سیاست‌ ورزان و سران کشورها که توسط رهبران سیاسی همان کشورها که به فراخور منافع ملی شان اعلام می‌گردد، گفته‌ می‌شود.

منافع ملی اصلی ترین عنصر تعیین کننده‌ روابط دیپلماتیک یک کشور با کشورهای دیگر است.

منافع ملّی، مفهوم وسیعی است که تنها به معنای حفظ استقلال ملّی و تمامیّت ارضی نیست و ممکن است حیطه وسیعی مثل منافع اقتصادی و ثبات سیاسی، و حوزه ی نفوذ سیاسی و... را شامل گردد.

در تبیین منافع ملی اصولا علمای سیاست وحدت ملی را مبنا قرار داده و اصول دیپلماتیک خود را پایه گذاری می‌نمایند.

البته عکس این سخن نیز صادق است

ساختار جمعیتی یا به عبارتی دقیق تر ساختار ملی و قومی یک کشور اصلی ترین عنصر تعیین کننده ی وحدت ملی  آن کشور است. بدین گونه که ایجاد وحدت ملی در جامعه ای که دارای ساختار تک قومی و تک ملتی است، بسی سهل تر از جامعه ی کثیر المله و کثیر الاقوام است. البته کشورهایی هستند که با رعایت حقوق تمام ملل و اقوام ساکن در جغرافیای سیاسی شان وحدت ملی قویتری از بسیاری کشورهای با ساختار جمعیتی تک قومی دارند. 

در کشورهایی که ‌‌شکاف اجتماعی به دلیل عدم رعایت حقوق شهروندی شان زیاد است و یا رنگ غلیظ سیاسی گرفته اند، میزان وحدت ملّی ضعیف تر است. وحدت ملّی از جمله منافع مهم ملّی است که هر ملّتی برای بقا و حیات خود، و یا دستیابی به اهداف دیگر خود، سخت به آن نیازمند است؛ زیرا جامعه متشتّت و پراکنده و جامعه ای که در آن هر کسی به دنبال منافع قومی، سیاسی و نژادی خود باشد و در آن منافع عموم ملّت، پاس داشته نشود، به ناچار از هم فروپاشیده خواهد شد.

آنچه روشن است که منافع ملی یک کشور کثیرالمله و کثیر الاقوامی مثل ایران لزوماً به معنای مجموعه منافع یک «قوم خاص» نیست؛ آنچه منافع ملی را مشخص می‌کند، ساختار جمعیتی و نوع نظام سیاسی و نیز فرهنگ و ارزش‌های تک تک افراد و کلیه‌ی اقوام جامعه است؛ نه علایق و ارزش‌های نخبگان یک قومی خاص!!! اگر چنین باشد قافیه را خواهیم باخت همچنان که در حال باختن قافیه نیز هستیم.

جمهوری ها و کشورهای تازه استقلال یافته‌ی قفقاز از شوروی کمونیستی، منطقه ای بکر جهت سرمایه‌گذاریهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی بود که می‌بایست مورد توجه تصميم گیرندگان حوزه‌ی سیاست ایران قرار می‌گرفت. 

جمهوری آذربایجان جزو کشورهایی هست که ملتشان دارای تنیدگی فرهنگی و اجتماعی و تاریخی عمیقی با ملت ایران هست. 

مردم جمهوری آذربايجان همزبان با چند ده میلیون شهروند ایران و دارای اکثریت شیعه و قرابت دینی با ایرانیان اند. با علایقی فرهنگی و هنری و موسیقی و آداب و رسوم مشترک که ایجاد روابط دیپلماتیک عمیق، ماندگار و استراتژیک امری ضروری و حیاتی می‌نمود. ولی باکمال تاسف چنین نشد و به آسانی این حوزه ی نفوذ را به رقبا واگذار کرده و صرفا به خرده گیری رقبای سیاسی بسنده کردیم! 

متاسفانه در همان ابتدای اعلام استقلال، بخش اعظمی از اراضی آنها توسط رژیم وقت ارمنستان اشغال گردید.

در این میان دولت وقت ایران یعنی دولت هاشمی رفسنجانی در این فاجعه سنگ بنای روابط دیپلماتیک ایران و جمهوری آذربایجان را کج نهاد.

جمهوری اسلامی ایران که یک نظام سیاسی بر پایه ی اصول دینی پایه گذاری شده بود و خود را اُم‌ القرای کشورهای اسلامی می‌دانست و در اکثر کشورهای جهان در حمایت از مسلمانان جهان آشکارا تا مداخله ی نظامی نیز پیش می‌رفت، در قبال اشغال اراضی جمهوری آذربایجان توسط ارامنه موضع درستی اتخاذ نکرد و البته استناد به گفته های اخیر دکتر علی مطهری نایب رئیس مجلس شورای اسلامی سابق ایران؛ در جنگ قره باغ سران دولت به خاطر «ملاحظات قومی» جانب ارمنستان را گرفتند!

این سخنان در کشور سبب تعجب فعالان سیاسی تُرک نگردید چرا که این ملاحظات قومی نه تنها در جنگ قره باغ بلکه بعدها نیز در رفتارهای سیاسی سیاستمداران و دولتمردان فعلی در داخل نیز هویدا بود و البته سخنان دکتر مطهری یکی از اسناد بر اثبات حمایت برخی از دولتمردان از ارامنه ی اشغالگر بود که برخی منکر آن بودند.

با وجود اشغال سرزمین‌های اسلامی و تخریب اماکن مذهبی در مناطق اشغالی و تبدیل مساجد به گاودارى و خوک دانی با کمال تعجب همچنان برخی دولت‌ های روی کار آمده و سیاستمداران به روابط عمیق دیپلماتیک با کشور ارمنستان ادامه داده، روز به روز نزدیک تر گشته و روابط تجاری و اقتصادی و سیاسی عمیقی با ارامنه ایجاد نمودند.

آنان پا را فراتر نهاده و در سالروز ادعاهای کذایی نسل کشی ارامنه توسط تُرک های ترکیه در پایتخت کشور اسلامی به ارامنه مجوز تظاهرات علیه ترکیه ی مسلمان صادر می‌ کردند.

در سالروز اشغال منطقه خوجالی و قتل عام صدها نفر از شیعیان مظلوم خوجالی نخست وزیر ارمنستان در تهران

مورد استقبال رئیس جمهور کشورمان قرار گرفت و دست در دست عکس یادگاری گرفتند.

پاشینیان در باشگاه آرارات در حضور ارامنه ی ایران به غلط پلاکارد «قره باغ خاک ارمنستان است» را برافراشت!

جای تعجب است که چگونه چنین اقدامی از دیدگان نیروهای امنیتی کشور می‌تواند مغفول ماند!!؟ 

این مقوله مورد اعتراض فعالان مدنی تُرک ایران قرار گرفت که برخی از نمایندگان وقت مجلس نیز به این امر اعتراض کردند.

آنچه برداشت می شود، دولت های ایران از انرژی واقعی خویش جهت حل مناقشه ی قره باغ بهره ی کافی نمی‌گیرند و تقریبا به گفته ی دکتر مطهری انگیزه ی کافی برای حل مناقشه ی قره باغ از خود نشان نمی‌دهند!

آنچنانکه توان و انگیزه ی اصلی ایران را در سوریه و عراق و یمن می‌توان مشاهده کرد. 

بالاخره بعد از گذشت سه دهه جنگ قره باغ مجددا شروع شد. کشورهایی چون ترکیه و ازبکستان آشکارا در کنار آذربایجان قرار گرفتند. روسیه و فرانسه نیز تقریبا از ارمنستان حمایت نمودند.

در ابتدای شروع جنگ ۴۴ روزه‌ی قره باغ ائمه‌ی جمعه‌ی چهار استان تُرک نشین کشور به درستی از ارتش آذربایجان حمایتی آشکار کردند و رهبر معظم انقلاب نیز در طول جنگ از آزاد سازی اراضی اشغالی جمهوری آذربایجان به حق حمایت نمودند.

در این میان دولت ایران رسما اعلام بی طرفی نمود. این درحالی بود که خودروهای کاماز روسی از مرز نوردوز ایران به سمت ارمنستان ترانزیت میشد! 

درحالیکه تجمعات طرفداران و حامیان شیعیان آذربایجان در شهرهای ایران توسط نیروهای امنیتی به بیراهه کشیده شد و تعداد کثیری از جوانان دستگیر شدند که البته با پادرمیانی ائمه ی جمعه و برخی نمایندگان مجلس بخشی از این اشخاص آزاد گردیدند.

در این ایام اصلاح طلبانی چون جلایی پور و تاج زاده تلویحا از ارامنه حمایت کردند!

سخن بسیار است!

جنگ تمام شد و اراضی اشغالی در مدت کوتاهی از اشغال آزاد گردید. 

فرستاده ی ایران جهت حل مناقشه قره باغ از ارمنستان و آذربایجان دست خالی برگشت! 

قره باغ به خاطر اشتراکات زبانی با شهروندان تُرک ایرانی مورد بی مهری و بی‌توجهی و غفلت سیاستمداران قرار گرفت و آشکارا منافع ملی ایران بخاطر ملاحظات قومی در آذربایجان ذبح گردید.

نمود عینی این کلام را در سخنان آقای احمدی بیغش نماینده ی مجلس ایران می توان مشاهده نمود! وی خواستار حمایت آشکار از ارامنه‌ی اشغالگر در مقابل جمهوری آذربایجان گردید! 

مسابقه‌ی تبریک سال جدید بر رهبران دولت ارمنستان از سوی دولتمردان از رئیس جمهور و معاون و وزیر جای تعجب داشت!

البته در عرف دیپلماتیک تبریک ایام خاص امری مرسوم و پسندیده ای هست اما نه اینگونه که «اصل بی طرفی» را در نگاه بین المللی زیر سوال برد! 

موضوع دیگری که از سوی مقامات و مدیران شهری شهرداری تهران و اصفهان عجیب تر نمود «نامگذاری» کوچه های تهران واصفهان به نام‌های «کشته شدگان» ارمنی در جنگ قره باغ است! 

زمانیکه مقام معظم رهبری دولت ارمنستان را به حقیقت آشکارا متجاوز واشغالگر می‌خواند نامگذاری کوچه های تهران به نام دشمنان ومتجاوزان خاک اسلام در این شرایط چه مفهومی می‌تواند داشته باشد؟! 

آذربایجان برای آزاد سازی اراضی خود سالها منتظر ماند، راههای بسیاری را آزمود و حتی سیاست مداران ایران را نیز بسیار سنجید!

سایه ی شوم نگاه ایرانشهری بر تارک سیاست خارجی ایران اجازه ی حمایت عمیق و ایجاد رابطه ی عمیق دیپلماتیک با جمهوری آذربایجان را نداد!

نهایتا آذربایجان ناچارا برای آزاد سازی اراضی خویش با ترکیه هم‌ پیمان شد.

کشورهایی مثل ترکیه و شخصی چون رجب طیب اردوغان سعی دارد از بحران‌ها برای خود و کشورش فرصتی سازد و شاید جنگ اخیر قره باغ برای ترکیه برگ برنده ای شد و ای بسا کارت برنده ی بازی را سیاست مداران ناشی ما تقدیم اردوغان نمودند!

سایه جریان انحرافی ایرانشهری بر سیستم سیاست خارجی نه تنها منافع ملی کشور ما را در جمهوری آذربایجان بلکه در کشور ترکیه و کشورهای بسیاری به خطر خواهد انداخت! 

همانگونه که از یک بیت شعر حسرت رجب طیب اردوغان در رژه ی پیروزی ارتش جمهوری آذربایجان، وزیر امور خارجه ی کشورمان یک بحران ساخت و چه مسائل امنیتی و سیاسی میان دو کشور که به بار نیامد!

تا زمانیکه چنین نگاه غلطی بر سیاست خارجی کشور حاکم است، قطعا دشمنان ما از این خلأهای ما بهره خواهند گرفت.

تغییر نگاه حاکم بر سیاست خارجی کشور یک امر حیاتی و البته ضروريست.

طاهر نقوی